یک استراتژی کسب و کار در ساده ترین شکل آن ابزاری است برای کمک به شما در دستیابی به اهداف تجاری خود
یک استراتژی کسب و کار اصول راهنما را برای بسیاری از تصمیمات سازمانی ، مانند استخدام کارکنان جدید، یا توسعه محصولات جدید، فراهم می کند. و به شما کمک می کند تا روش ها و تاکتیک هایی را که باید در شرکت خود در نظر بگیرید، تعریف کنید.
ایجاد یک استراتژی تجاری که مطابق با چشم اندازی که برای سازمان خود دارید، تمرینی وقت گیر است. در این مقاله، ما در مورد چیستی استراتژی کسبوکار و چرایی اهمیت آن، اجزای مختلف استراتژی کسبوکار بحث خواهیم کرد و نمونههایی از استراتژیهای کسبوکار را بررسی خواهیم کرد تا به شما در ایجاد ایده برای شرکت خود کمک کنید.
در حالی که درک یک استراتژی تجاری از نظر تئوری ساده است، توسعه یک استراتژی تجاری خوب و سپس اجرای واقعی آن کار آسانی نیست.
عناصر کلیدی برای درک استراتژی کسب و کار را کشف کنید:
آیا یک استراتژی تجاری قوی دارید؟ ?
استراتژی کسب و کار چیست؟
در اصل، یک استراتژی کسب و کار یک طرح جامع سازمانی است. این طرح همان چیزی است که مدیریت یک شرکت برای دستیابی به اهداف استراتژیک خود تدوین و اجرا می کند. اساساً یک طرح کسب و کار طرحی بلند مدت از مقصد استراتژیک مورد نظر برای یک شرکت است.
این طرح بلند مدت شامل یک طرح کلی از تصمیمات استراتژیک و همچنین تاکتیکی است که یک شرکت باید برای رسیدن به اهداف کلی خود اتخاذ کند. سپس این استراتژی تجاری به عنوان یک چارچوب مرکزی برای مدیریت عمل خواهد کرد.
زمانی که این چارچوب تعریف شد، مدیریت باید در آن زندگی کند و نفس بکشد. این به بخشهای مختلف در یک کسبوکار کمک میکند تا با هم کار کنند و اطمینان حاصل شود که تمام تصمیمات بخش از جهت کلی سازمان حمایت میکنند. این کمک می کند تا از کار در سیلوها یا تیم های مختلف در جهت مخالف خودداری کنید.
در این مرحله مهم است که تفاوت بین استراتژی کسب و کار و بیانیه ماموریت برجسته شود. یک مثال آمازون \”مشتری محورترین شرکت زمین بودن\” است، این یک استراتژی نیست، بیشتر چشم اندازی است که استراتژی ارائه می دهد، و چارچوبی را ایجاد می کند که در آن استراتژی توسعه می یابد.
\”هرچقدر هم که استراتژی زیبا باشد، باید گهگاه به نتایج نگاه کنید.\” – وینستون چرچیل
استراتژی چه تفاوتی با تاکتیک دارد؟
قبل از اینکه به جزئیات چگونگی ایجاد یک استراتژی تجاری بپردازیم، مهم است که بفهمیم استراتژی با تاکتیک ها چگونه متفاوت است. هر دوی اینها به یکدیگر کمک می کنند، اما چیزهای کاملاً متفاوتی هستند.
استراتژی همانطور که شناسایی کردیم به هدف یا نقشه راه بلند مدت یک سازمان و نحوه برنامه ریزی برای رسیدن به آنها اشاره دارد. یا مسیری که سازمان به سوی اهداف خود طی خواهد کرد.
برعکس، تاکتیک ها به مجموعه خاصی از اقدامات انجام شده برای رسیدن به اهداف یا استراتژی سازمانی اشاره دارد.
به عنوان مثال، یک شرکت ممکن است یک چشم انداز استراتژیک برای تبدیل شدن به ارزان ترین تامین کننده یک محصول در بازار داشته باشد. این امر مستلزم آن است که مدیران آنها با تامین کنندگان مذاکره کنند و هزینه های خرید را کاهش دهند. این یک حرکت تاکتیکی برای دستیابی به استراتژی تعیین شده است.
تاکتیکهای خوب میتوانند حتی بدترین استراتژی را نجات دهند. تاکتیکهای بد حتی بهترین استراتژی را هم از بین میبرند.» – ژنرال جورج اس. پاتون جونیور.
اجزای کلیدی یک استراتژی کسب و کار چیست؟
استراتژیهای کسبوکار در اشکال و اندازهها هستند (به برخی از مثالها/منابع زیر مراجعه کنید) و میتوانند به طور قابل توجهی از نظر عمق متفاوت باشند. با این حال، اکثر اسناد استراتژی تجاری شامل موارد زیر است:
1. چشم انداز و اهداف
استراتژی کسب و کار برای کمک به شما در دستیابی به اهداف تجاری در نظر گرفته شده است. عنصر چشم انداز این یک جهت روشن برای کسب و کار فراهم می کند. این به شما امکان میدهد دستورالعملهای تاکتیکی را در استراتژی کسبوکار برای اینکه چه وظایفی باید تکمیل شوند و کدام یک از منابع شما مسئول تکمیل آنها هستند، توسعه دهید.
2. ارزش های اصلی
یک استراتژی کسب و کار رهبران و همچنین بخش ها را در مورد آنچه که باید و نباید انجام شود، با توجه به ارزش های اصلی سازمان راهنمایی می کند. تعریف ارزش های اصلی سازمان کمک می کند تا اطمینان حاصل شود که کارکنان در یک صفحه و با اهداف یکسان هستند.
3. SWOT (نقاط قوت، ضعف، فرصت ها و تهدیدها)
برای هر کسب و کاری، درک نقاط قوت، ضعف، فرصت ها و تهدیدهای آن بسیار مهم است. این بخش اصلی هر استراتژی تجاری است و تضمین می کند که فروتنی و خودآگاهی وجود دارد. درک این موضوع کمک می کند تا مشخص شود سازمان کجا می تواند پیروز شود و زمینه هایی که باید در آینده مورد توجه قرار گیرند.
4. تاکتیک و تحویل عملیاتی
عنصر تاکتیکی یک استراتژی تجاری جزئیات عملیاتی را مشخص می کند که نحوه ارائه کار را مشخص می کند. ارائه تاکتیکی برای موفقیت هر استراتژی تجاری بسیار مهم است و مدیرانی که مسئولیت تاکتیک ها را بر عهده دارند می دانند که چه کاری باید انجام شود. این تضمین می کند که زمان و تلاش تلف نمی شود.
5. منابع و تخصیص منابع
به طور کلی عنصر منبع یک طرح تجاری، تخصیص منابع موجود و همچنین جایی که منابع اضافی پیدا می شود را پوشش می دهد. اکثر کسب و کارها به منابع مختلف، افراد، فناوری، منابع مالی و فیزیکی متکی هستند. داشتن تصویری واضح از این موارد و الزامات آینده، رهبران را قادر می سازد تا ببینند کجا منابع بیشتری را برای دستیابی به اهداف خود اضافه کنند.
6. اندازه گیری و تجزیه و تحلیل
مرحله ارزیابی بر نحوه عملکرد یک کسب و کار در رابطه با استراتژی کسب و کار تأکید دارد. اندازهگیری به شما کمک میکند تا از نزدیک با استراتژی هماهنگ باشید، ضربالاجلها و اهداف را تعیین کنید و به مواردی مانند نگرانیهای بودجه رسیدگی کنید. امروزه پلتفرمهای داده و هوش تجاری نقش مهمی در این مرحله دارند.
قابلیت های خود را به عنوان یک رهبر استراتژیک کسب و کار تقویت کنید ?
از برنامه ریزی استراتژی تا اجرا: شروع تسلط بر هر دو از امروز! در دنیای مخرب امروزی، استراتژی باید سریعاً تأثیر بگذارد. چگونه می
توانید خود را برای برنامه ریزی و اجرای استراتژی موفق تجهیز کنید؟
چرا استراتژی کسب و کار مهم است؟
بنابراین، اکنون دقیقاً تعریف کرده ایم که استراتژی کسب و کار چیست، اکنون می توانیم این سوال را بپرسیم که :
اساسا چرا داشتن یک استراتژی مهم است؟
تقریباً هر رهبر کسب و کار نوعی چشم انداز برای سازمان خود دارد. به طور کلی، در روزهای اولیه، مانند محیط راه اندازی، این می تواند
بسیار روان باشد. با این حال، با گذشت زمان و رشد یا شلوغ شدن تجارت و کسب و کارها …..
«استراتژی کسب و کار» ممکن است کمتر تعریف شود .
هنگامی که یک استراتژی به خوبی تعریف نشده باشد، یک کسب و کار ممکن است شروع به مبارزه کند، زیرا کارکنان هسته اصلی یک
کسب و کار را تغییر می دهند و ارزش های آن اغلب کمتر تعریف می شوند. این امر در برخی موارد میتواند سازمانها را قربانی
موفقیت خود کند، آنها ممکن است به نتایج کوتاهمدت دست یابند، اما این میتواند به قیمت بقای بلندمدت آنها تمام شود.
این مشکل می تواند با عوامل موثری مانند کاهش فروش، افزایش هزینه ها یا افزایش رقابت ترکیب شود. در این موارد یک تجارت شروع
به آسیب خواهد کرد. و از آنجایی که کارکنان به طور خستگی ناپذیر برای «خاموش کردن آتش» ناشی از چنین تغییراتی تلاش می
کنند، زمان برای تفکر استراتژیک به یک کالای گرانبها تبدیل می شود.
البته می توان از این امر اجتناب کرد. ایجاد یک استراتژی تجاری کار خیلی سختی نیست، اما به زمان و تمرکز نیاز دارد. به عنوان یک
رهبر باید استراتژی کسب و کار خود را اولویت بندی کنید و اطمینان حاصل کنید که مدتی را به دور از روز به تعیین نقشه راه کسب و
کار خود اختصاص می دهید.
ایجاد یک استراتژی کسب و کار به طور خودکار به معنای موفقیت کسب و کار شما نیست. با این حال شما را قادر می سازد که دیدگاه
و اهداف سازمانی خود را با کارمندان خود به اشتراک بگذارید. و اگر به درستی انجام شود، یک رشته مشترک در سراسر یک تجارت
ایجاد می کند تا برای موفقیت تلاش کند. و اگر کار سخت شد، مطمئن باشید که کارمندان شما از چشم انداز استراتژیک سازمان
آگاه هستند و می توانند به جای مبارزه با آتش، چشم انداز شما را دو چندان کنند.
چگونه یک استراتژی تجاری بسازیم
موارد فوق به ما یک تعریف عملی از استراتژی و چرایی اهمیت آن می دهد. اکنون باید نحوه ساخت موفقیت آمیز آن را بررسی کنیم. این
را می توان به چند مرحله کلیدی تقسیم کرد:
1. تعریف چشم انداز خود
برای موفقیت هر استراتژی، اولین موردی که باید در نظر گرفت ارزش های شرکت و موقعیت مطلوب در بازار است. یا به عبارت دیگر
چشم انداز یک شرکت.
همانطور که قبلاً با بیانیه چشم انداز آمازون به آن اشاره کردیم:
مشتری مدارترین شرکت زمین باشید. برای ساختن مکانی که مردم بتوانند هر چیزی را که ممکن است بخواهند آنلاین
بخرند پیدا و کشف کنند.\”
این پایه و اساس را برای توسعه بقیه استراتژی کسب و کار تنظیم می کند. چشم انداز فقط بیانیه ماموریت نیست، و همچنین ارزش
پیشنهادی، مشخصات مشتری ایده آل و بازار اصلی را تعریف می کند.
2. تعیین اهداف
مرحله دوم ایجاد یک استراتژی تجاری موفق، تعیین اهداف سطح بالا است.
اینها، در بیشتر موارد، بر مواردی مانند درآمد، نفوذ بازار، رشد یا ایجاد ارزش سهامداران تمرکز دارند. اما اینها برای هر کسب و کاری
منحصر به فرد هستند. هنگام توسعه استراتژی خود، ضروری است که هنگام تعیین هدف واقع بین باشید.
هدف یک استراتژی کسب و کار در نهایت پاسخ به یک سری سؤالات است که چگونه یک تجارت می تواند رقابت کند، رشد کند و
پیشرفت کند.
اهداف سطح بالا نباید بر دستیابی به مأموریت یک شرکت یا بازتاب ارزش های اصلی آن تمرکز کنند. در عوض، این موارد تمایل دارند در
سطوح پایین تر و تاکتیکی تر مانند بازاریابی یا استراتژی ارتباطات در نظر گرفته شوند.
3. تجزیه و تحلیل کسب و کار و بازار شما
خوب، پس شما اکنون چشم انداز و اهداف خود را مشخص کرده اید. بعدی در لیست توسعه استراتژی شما تجزیه و تحلیل کسب و کار
شما است، در اینجا تجزیه و تحلیل SWOT شما کلیدی است.
به عنوان یک رهبر، دانستن اینکه کجا کسب و کار شما قوی است یک مهارت حیاتی است و به شما کمک می کند تا استراتژی کسب و
کار خود را توسعه دهید.
به همین ترتیب، مهم است که از نقاط ضعف خود آگاه باشید. درک این موضوع تضمین میکند که استراتژی شما بیش از حد به سمت
مناطقی که نقاط ضعف را شناسایی کردهاید تنظیم نمیکند و شانس موفقیت بیشتری را تضمین میکند.
تجزیه و تحلیل SWOT نه تنها وضعیت داخلی یک شرکت، بلکه وضعیت خارجی را نیز در نظر می گیرد. به عبارت دیگر بازار. اینجا جایی
است که شما زمین بازی خود را تعریف می کنید.
4. تعریف مزیت رقابتی خود
چهارمین مرحله کلیدی توسعه استراتژی کسب و کار به این سوال پاسخ می دهد که چگونه به اهداف دست می یابد. به عبارت دیگر،
چگونه در بازار تعریف شده خود رقابت خواهید کرد.
این همچنین می تواند نقطه فروش منحصر به فرد (USP) را تعریف کند که شما را از رقبایتان کنار می گذارد. این امر به ویژه در صنایع
رقابتی که در آن رقبای تعریف شده زیادی وجود دارد بسیار مهم است.
در این مرحله مواردی مانند نحوه ایجاد تقاضا برای محصولات یا خدمات خود، افزایش فروش، استفاده از فناوری های جدید و ایجاد حاشیه
های بالاتر را بررسی خواهید کرد.
برای بسیاری از کسب و کارها این یک مرحله ساخت یا شکست است. شکست در تعریف و بیان مزیت رقابتی می تواند برای کسب و
کارها کشنده باشد.
5. ساخت چارچوب
آخرین بخش پازل استراتژی، فرمول بندی یک چارچوب است. یا، می توان این استراتژی را به جزئیات بیشتر بخش ترجمه کرد.
به عنوان مثال، به طور جداگانه یک بخش ارتباطات ممکن است کمک بسیار کمی به یک جهت کلی استراتژیک داشته باشد. همانطور
که عناصری در استراتژی وجود دارد که برای این بخش \”خارج از محدوده\” هستند.
از این رو، این چارچوب چشم انداز و نیازهای هر بخش در یک سازمان را در نظر می گیرد و متعاقباً آنها را با اهداف سازمانی همسو می
کند.
چگونه موفقیت یک استراتژی تجاری را اندازه گیری کنیم
زمانی ممکن است یک استراتژی تجاری را موفق بدانیم که مستقیماً مسئول رشد و فروش سازمان باشد.
با این حال، برای اینکه واقعاً بفهمیم آیا یک استراتژی موفق است یا خیر، باید اندازه گیری دقیق تری ایجاد کنیم. اینجاست که باید
شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) را تعریف کنید.
KPI ها معمولاً توسط بخش تعریف می شوند و هر یک از اینها به عملکرد کلی کسب و کار کمک می کند. چند نمونه عبارتند از:
عملکرد های بخش های مختلف مالی
- درآمدها
- سود و سود ناخالص
- سود و سود خالص
- سود و سود عملیاتی
- EBITDA (سود قبل از بهره، مالیات، استهلاک و استهلاک و … )
- جریان ازاد نقدینگی و شبه نقدینگی . . .
مزیت های رقابتی
- سهم های رده های مختلف بازار
- شناخت انواع برندها
- پوشش کامل رسانه ای
- رشد جزئی و کلی در مقابل رقابت ها
قابلیت های خود را به عنوان یک رهبر استراتژیک کسب و کار تقویت کنید ?
از برنامه ریزی استراتژی تا اجرا: شروع تسلط بر هر دو از امروز! در دنیای مخرب امروزی، استراتژی باید سریعاً تأثیر بگذارد. چگونه می توانید خود را برای برنامه ریزی و اجرای استراتژی موفق تجهیز کنید؟
بینش بیشتر
- 5 رایج ترین سبک رهبری و چگونگی پیدا کردن سبک خود »
- 8 مهارت کلیدی رهبری که باید در سال 2023 بدانید »
- 8 نقطه قوت اصلی رهبری که در سال 2023 باید روی آنها تمرکز کرد »
- 8 مزیت کلیدی آموزش مهارت های رهبری در سال 2023 »
- هر آنچه باید درباره مدیریت تغییر بدانید »
- 4 must-have general management skills to succeed »
- 15 benefits of situational leadership that ensure business success »
- The best method for writing a customer analysis marketing plan »
- 4 key reasons to take a strategic management course in 2023 »
- The 6 Cs of inclusive leadership & how to be an inclusive leader »