TRUST
بعنوان یک مشاور کسب و کار به شدت معتقدم که خودباوری یا اعتماد به نفس یکی از شرایط روانی است که شخص در آن بخاطر تجربههای قبلی، به
تواناییها و استعدادهای خود در موفقیت انجام کارها بهطور موفقیتآمیز اعتماد و باور دارد و برای اعتماد کردن به دیگران یکی از راههای مفید اعتماد بنفس است.
پژوهشگران دریافتند که برخلاف آنچه تصور میشود، اعتماد به نفس کودکان تا سن پنج سالگی بهطور کامل شکل میگیرد. محققان آمریکایی میگویند کودکان زمانی
که پنج ساله میشوند، از احساس اعتماد به نفسی برخوردار هستند که به لحاظ تکامل با بزرگسالان قابل مقایسه است. تاکنون گمان میرفت که کودکان تا پیش از
رسیدن به سنی که به دبستان بروند، کم سن و سال هستند و نمیتوانند احساس منفی یا مثبت نسبت به خود داشته باشند
یک مطالعهی روانشناسی معروف توسط دکتر والتر میشل در دههی ۱۹۶۰ انجام شد که به بررسی غلبه بر نفس در کودکان چهارساله پرداخت. در این تحقیق چند
کودک جلوی یک ظرف سیب نشانده شدند. محقق به آنها گفت که میتوانند سیب را همین الان بخورند؛ اما اگر منتظر بازگشت او بمانند سیب دوم را دریافت خواهند
کرد. برخی از کودکان سیب را ظرف چند ثانیه خوردند؛ اما بقیه به مدت ۲۰ دقیقه منتظر ماندند تا محقق برگردد. ۱۴ سال بعد محققان دریافتند کودکانی که رضایت خود را
به تأخیر انداخته بودند، قابلاعتمادتر و مطمئنتر از کودکانی هستند که انگیزههای خود کنترل نکرده بودند….
اعتماد راهی است بسوی تباهی اگر…..
باقدرت می گویم هر بار اعتماد کردم از اعتماد من سو استفاده گردیدد اما چرا
در ادامه این مقاله به نکات مهم برای اعتماد اشاره خواهم نمود.
یادتان باشد هرگز بی قید و شرط اعتماد نکنیم
بدون برنامه و تحقیق اعتماد نکنیم
الکی و بدون تحقیق اعتماد نکنیم
بی برنامه اعتماد نکنیم
اعتماد نکنیم
در این مدل از تحقیق های روانشناسانه یک متغیر بسیار بسیار مهم وجود دارد که باید آن را در نظر داشته باشیم و آن این است که آیا کودک اطمینان دارد که یک سیب
دوم وجود خواهد داشت؟ اگر وعدههای قبلی به کودک برآورده نشده باشد، کودک ممکن است به قولی که این بار فرد بزرگسال به او میدهد اعتماد نداشته باشد.
اعتماد عمدتا یک عمل عاطفی بر اساس پیشبینی قابلیت اتکا است. این احساس مثل پوستهی تخم مرغ بسیار شکننده است و یک لغزش کوچک میتواند آن را از بین
ببرد. در ادامه برای مبحث اعتماد سازی نکاتی را ارائه می کنم
لطفا و حتما از کلمهی من کمتر استفاده فرمائید
لطفا و حتما به قولهایتان به دید یک بدهی مهم نگاه کنید
لطفا و حتما درباره مسائل مهم مکرر صحبت کنید
یادتان باشد که شهرت شما مانند یک برند است پس …
پیوسته بهعنوان فردی امین و قابل اعتماد شناخته شوید
پیوسته اعتماد مشتریانتان را کسب نموده و به دست آورید
لطفا هرگز فقط از پشت میز مدیریت نفرمائید
لطفا و حتما احساساتتان را کنترل کنید
آیا به کارمندان احساس امنیت میدهید
صداقت یک ابزار قدرت آفرین است. صداقت قدرت الهام بخشی و تأثیرگذاری بسیاری دارد و مزیتی است که هر دو طرف از آن سود میبرند. صداقت باعث تقویت روابط و
ایجاد دوستیهای پایدار میشود. مانند کودکان چهارسالهای که اعتماد میکنند سیب دیگری نیز در کار است، آیا برای مردم قابل اعتماد هستید؟
رهبری کار بسیار سختی است. به گفته جورج واشنگتن:
من قول میدهم که اگر وفاداری و سختکوشی داشته و آن را به مرحلهی عمل برسانید، قطعا به خلوص نیت هم دست پیدا خواهید کرد.
روشهای اعتماد سازی
۱. اولین راه برای اعتمادسازی این است که درباره ترس و اعتماد صحبت کنی، به عنوان دو سرفصل مرتبط با کسبوکار. برای بسیاری از رهبران، این از هر کاری سختتر
است. ما یاد گرفتهایم ترسهایمان را پنهان کنیم. اگر احساس ترس در سازمان غالب باشد، کارکنان طبیعتا میترسند و جرف نمی زنند پس……
۲. مدیران معمولا کارکنان را به خاطر اشتباهاتشان سرزنش یا تحقیر میکنند. دومین راه برای ایجاد اعتماد این است که این طرز فکر را تغییر دهی. هر اشتباه، فرصتی
برای یادگیری است. اگر فقط اشتباهات کارکنان را ببینی و موفقیتهایشان را نادیده بگیری، کارکنان خوب را فراری خواهی داد و تنها کسانی با تو خواهند ماند که از تو
میترسند.
۳. راه سوم برای اعتمادسازی این است که کتاب راهنمای کارکنان (یا سیاستهای مربوط به کارکنان) را مورد بازبینی قرار دهی. در بسیاری از سازمانها، تنبیه و
سختگیری از طریق همین سیاستها در فرهنگ سازمان نهادینه شده است. کارکنان، کودکان افسارگسیخته نیستند. آنها بالغ، واجد شرایط و ارزشآفرینند. به آنها
احترام بگذار. ۷۵ درصد محتوای این کتابها ناکارآمد است و میتواند حذف شود.
۴. یکی دیگر از راهها برای اعتمادسازی این است که ترتیبی بدهی تا مدیران اجرایی و کارکنان، گاهی در محیطهای غیررسمی با هم دیدار کنند. از مدیر ارشد اجرایی و
معاونان بخواه که گاهی به جلسات واحدها سر بزنند و به جمع کارکنان وارد شوند. اگر مدیر سطوح ارشد سازمان هستی و زمانی را به کارکنان سطوح پایینتر اختصاص
نمیدهی، فرصت بزرگی را از دست دادهای. بگذار کارکنان ببینند چگونه تصمیمگیری میکنی. بگذار بدانند تو فراتر از جایگاه شغلیات هستی. از پشت درهای بسته
نمیتوانی کارکنانت را هدایت کنی.
۵. پنجمین راه اعتمادسازی این است که کارکنانت را ارزشمند بشماری و هر روز به شکلهای مختلف از آنها قدردانی کنی. آنها واحد تولید نیستند. وقتی به جای تکیه بر
اعداد و ارقام، بر اساس مولفههای انسانی تصمیمگیری میکنی، کارکنان متوجه میشوند.
۶. ششمین راه برای ایجاد اعتماد این است که الگوی کارکنانت باشی. بسیاری از مدیران به کارکنان به چشم تودهای از افراد نگاه میکنند. در حالی که هر کارمند،
نیازها و چالشهایش، منحصربهفردند. رهبران واقعی، به کارکنان و انرژی غالب میان اعضای تیم دقت میکنند. همه رهبران میتوانند به این جایگاه برسند و در این
مسیر از یکدیگر حمایت کنند.
۷. هفتمین روش اعتمادسازی این است که اگر مرتکب اشتباه شدی، به آن اقرار کنی.
۸. هشتمین راه برای ایجاد اعتماد این است که در تعامل با کارکنان از صدای انسانیات استفاده کنی. از ادبیات نامفهوم، تخصصی و مختصری که معمولا در ارتباطات
سازمانی به کار میرود بپرهیز. کارکنان را طوری خطاب قرار بده که بدانند انسانند و ارزشمند.
۹. نهمین راه اعتمادسازی این است که مرتبا از کارکنان، حضوری یا تلفنی بپرسی: «حالتان چطور است؟ چه احساسی دارید و دوست دارید چه تغییراتی در سازمان
ایجاد شود؟» بازخوردها و پاسخهایشان را جدی بگیر. به حرفهایشان گوش کن و اگر لازم بود، رسیدگی کن. این مهمترین وظیفه تو به عنوان یک مدیر یا کارمند منابع
انسانی است.
۱۰. لطفا و حتما به اصل، صادق بودن با کارکنان دقت فرمائید است. هر چه تصویری که کارکنان از سازمان و آیندهای که برایشان رقم زدهای شفافتر باشد، بهتر است.
هرچه کارکنان بیشتر در جریان برنامهها، اولویتها، چالشها و فرصتهای سازمان قرار بگیرند، بیشتر با رهبران هماهنگ خواهند بود