خلاصه كتاب چگونه بر خویشتن مدیریت کنیم نوشته کیت کنان
جمع آوری و تنظیم مازیار میر
کتابهای خوب مرا به وجد می آورند و کتابهای عالی مرا بهت زده می کنند و این مهم را هر روز با خود مرور می کنم که چگونه چنین
کتابهایی اساسا خلق می شود . کتاب حاضر می تواند زندگی مدیران را متحول کند و امیدوارم این خلاصه خلاصه شما را نیز کاملا
متحول نماید.
از خود بپرسید
بیندیشید که امور خود را در آینده، چگونه اداره خواهید کرد؛ سپس به این سوالات ، پاسخ دهید.
_آیا در اداره امور خانوادگی، شخصی و شغلی خود، دچار مشکل هستیم؟
_آیا همه امور زندگی من، به طور مساوی و هماهنگ، رو به پیشرفت و موفقیت دارند.
_آیا احساس می کنم که زندگیم یکنواخت است؟
_آیا فعالیت های یکنواخت، یکی از زمینه های اجتناب از انجام تغییرات و
اصلاحات ضروری است؟
_آیا در ایجاد احساس رضایت از خود، دچار مشکل هستم؟
_آیاهمانطورکه دوست دارم منظم هستم؟
آیا از پاره ای فشار های سنگین، رنج می برم؟
_آیا به طور ناخودآگاه، به ورطه پاره ای از عادت های غلط افتاده ام که مانع رویارویی جدی با مشکلاتم می شوند؟
اگر به بعضی یا همه این سوالات، پاسخ مثبت می دهید؛ باید نسبت به توانایی خود، به منظور سازماندهی و اداره امور، توجه بیشتری کنید.
کارتان بهتر خواهد شد، اگر…
_آن قدر ، تلاش و همت کنید که حداقل در دو زمینه از زمینه های سه گانه زندگیتان (خانواده، شغل، زندگی شخصی) احساس رضایت کنید.
_اقرار کنید که چه بسا بیش از اندازه، قبول مسئولیت کرده اید.
_آمادگی داشته باشید تا برای سازماندهی امور شخصی خود، راه حلی بجویید.
_بدانید که برای تغییر مثبت در زندگی، باید جدا تلاش کنید.
_برخی از رفتارها و عادت های ناپسند خود را بشناسید و برای رهایی از آن ها تلاش کنید.
_آگاه باشید که برای اداره بهتر و شایسته تر خود، باید از اول، شروع کنید.
خود شناسی
مدیریت بر خود، مستلزم این است که دقیقا نسبت به رفتارهای مورد علاقه تان آگاه باشید. اگر می خواهید از زندگی و فعالیت خد، بهترین بهره ها را ببرید؛ باید رفتارهای خود را بشناسید و بدانید که معمولا ترجیح می دهید؛ دارای چه رفتاری باشید. بدین ترتیب، می توانید اطمینان داشته باشید که دارای همان اعمال و رفتاری خواهید بود که مورد علاقه شماست. شناخت شیوه ها و رفتارهای مورد علاقه در زندگی روزمره، مهمترین کلید خودشناسی است و بر این اساس، می توانید فرصت ها را ارزیابی کنید و مناسبترین راه و شیوه را برگزینید.
تعیین اولویت
اولویت های شما، ممکن است بسیار سهل الوصول باشند. اگر شما راست دست هستید و نوشتن با دست راست، برای شما بسیار سهل و ساده است؛ دلیل نمی شود که هرگز نتوانید با دست چپ هم بنویسید. اما اگر می خواهید با دست چپ نیز بنویسید، باید تلاش و زحمت بیشتری به خرج بدهید.
تعیین و شناخت اولویت ها، زمینه های مناسب را ، پیش روی شما قرار می دهد. بدین ترتیب، تشخیص می دهید که به چه کارهایی تن در دهید و از چه کارهایی اجتناب نمایید. باید زمینه های کلی اولویت ها را بشناسید تا بتوانید از بین آن ها، دست به انتخاب بزنید. در اینجا، چهار مجموعه اساسی از اولویت ها معرفی می شوند:
_نظم گرا یا تصادف گرا: به طور کلی با زندگی چگونه برخورد می کنید؟
_واقع گرا یا حدس گرا: ترجیح می دهید که با اطلاعات رسیده، چگونه برخورد کنید؟
_منطق گرا یا احساس گرا: در برخورد با آنچه می شنوید؛ چگونه تصمیم می گیرید؟
_جمع گرا یا منزوی: ترجیح می دهید که با دیگران مشارکت کنید یا تنها باشید؟
نظم گرا یا تصادف گرا
زندگی مطلوب و شایسته، از دیدگاه شما چگونه است؟ کدام یک از حالت های زیر را می پسندید؟
_ترجیح می دهم که همه کارها، منظم باشد تا بهتر بتوانم از وقت و فرصتم استفاده کنم.
_ترجیح می دهم خود را با شرایطی که پیش می آید؛ هماهنگ و سازگار کنم. اگر بخواهم طبق یک برنامه از پیش تعیین شده حرکت کنم؛ کارهایم دچار اختلال می شوند.
اگر ترجیح می دهید که منظم باشید؛ در شرایطی که همه چیز از پیش تعیین شده و دارای برنامه ریزی است؛ به موفقیت بیشتری دست می یابید. در این صورت ، اگر به دلیل یک پیش آمد غیر منتظره ، ناچار شوید که دست به تغییر اساسی در برنامه بزنید؛ به شدت، احساس نگرانی خواهید کرد.
اگر ترجیح می دهید که در برخورد با مسائل، از انعطاف بیشتری برخوردار باشید و خود را برای بروز هرگونه حادثه غیر مترقبه آماده کنید؛ در شرایطی که ملایمت و انعطاف بیشتری وجود دارد؛ احساس موفقیت بیشتری به شما دست می دهد. همچنین، در شرایطی که همه چیز از قبل پیش بینی شده است و برنامه ها به طور یکنواخت انجام می شوند؛ نوعی نارضایتی به شما دست می دهد.
البته، مطالبی که گفته شد، بدان معنی نیست که نمی توانید در شرایطی که در ردیف اولویت های شما قرار ندارد، کار و فعالیت سازنده داشته باشید. منظور این است که در آن شرایط، با سختی و نارضایتی، به انجام وظایف خود می پردازید.
واقع گرا یا حدس گرا
شیوه شما، در برخورد با اطلاعات و معلوماتی که فرارویتان قرار می گیرند؛ چگونه است؟ ترجیح می دهید اطلاعات و معلومات خود را، چگونه جمع آوری کنید و مورد بهره برداری قرار دهید؟
_ترجیح می دهم همه اطلاعات و جزئیات را جمع آوری و سازماندهی کنم. اغلب در بررسی حقایق علمی موفق هستم.
_ترجیح می دهم که یک موضوع را، به طور همه جانبه و کلی بررسی کنم و همه احتمالات و جنبه های گوناگون آن را بشناسم. علاقه مندم که همه راه حل ها را، هر چند که مخالف هم باشند؛ بازشناسی کنم و برای حل مشکلات به کار ببندم.
اگر شما ترجیح می دهید که روی معلومات و اطلاعات فراوانی متمرکز شوید؛ طبعا میل دارید که همه جزئیاتی را که ممکن است مفید باشند؛ جمع آوری نمایید. ولی نباید وقتتان را مصروف جمع آوری اطلاعاتی کنید که نسبتد به مفید بودن آن ها یقین ندارید.
اگر ترجیح می دهید یک موضوع را به طور کلی، مورد بررسی قرار دهید؛ طبعا ترجیح می دهید که تمام احتمالات و جنبه های گوناگون آن موضوع را نیز، بررسی کنید. شما علاقه مند هستید که تمام مفایهم و نمونه های مربوط به آن موضوع را ، برای معرفی افکار خود، مورد بازبینی قرار دهید. پس در حالی که شیوه ای خلاقانه را پیش گرفته اید؛ چه بسا، از موضوع مهمی که می تواند شما را به نتیجه برساند؛ غافل شوید.
منطق گرا یا احساس گرا
همه ما، در شرایطی قرار می گیریم که باید دست به تصمیم گیری بزنیم. درباره شیوه ای که ترجیح می دهید به واسطه آن، به تصمیم درست دست یابید، بیندیشید.
_ترجیح می دهم بر اساس منطق، و بدون هیچ رویکرد عاطفی، تصمیم بگیرم. _ترجیح می دهم با کسب اطلاع نسبت به دیدگاه های دیگران و با تکیه بر فهم و عاطفه، تصمیم گیری نمایم.
اگر ترجیح می دهید که بر اساس منطق، تصمیم گیری کنید؛ زمانی که، با یک موضوع، برخوردی ساختاری می کنید و با اطلاعات کافی و همراه با آمار و ارقام، سخن می گویید؛ احساس آرامش بیشتری به شما دست می دهد.
اگر با مسائل، برخورد عاطفی می کنید؛ در شرایطی که با دیگران، دارای تعامل هستید، از رضایت خاطر بیشتری برخوردار می شوید.
اگر فردی منطق گرا باشید؛ ممکن است از دیدگاه کسانی که افرادی عاطفی به شمار می روند؛ فردی بی احساس و بی عاطفه معرفی شوید و متقابلا اگر از موضع احساس و عاطفه برخورد کنید؛ منطق گرایان، شما را فردی رقیق القلب و حساس معرفی کنند.
جمع گرا یا منزوی
اگر احساس می کنید که دچار بی انگیزگی شده اید و نیازمند بازسازی نیرو و انرژی درونی هستید؛ چگونه به خواسته خود، دست می یابید؟
_ترجیح می دهم مسائل خود را با مشارکت سایرین به انجام برسانم و به اموری همچون، شرکت در جشن ها و دیدار دوستان علاقه مند هستم.
_ترجیح می دهم، اوقاتم را به تنهایی سر کنم؛ موسیقی گوش کنم؛ مطاله کنم و با خودم سرگرم باشم.
اگر ترجیح می دهید با مردمی که هر یک دارای شرایط مختلف هستند؛ سر کنید تا گاهی فرصت کنید که با آنان به رایزنی بپردازید؛ ممکن است با پاره ای عوامل ناامید کننده و یاس آور هم مواجه شوید.
اگر ترجیح می دهید که در دنیای خود باشید و اوقات خود را با آرامش بگذرانید و به تنهایی، به خواسته های دیگران پاسخ گویید؛ ممکن است احساس «تهی بودن» کنید.
خواسته های خود را مشخص کنید.
از رهگذر تعین اولویت ها و انتخاب شیوه ها و زمینه هایی که فرارویتان قرار می گیرند؛ می توانید موقعیت هایی را که موجب موفقیتتان می شوید؛ شناسایی و پیش بینی کنید.
اگر فردی واقع گرا و منظم هستید؛ احتمال دارد که فردی مسئولیت پذیر باشید و در شرایطی که همه چیز پیش بینی شده و دارای برنامه است و آگاهی و دقت می طلبد، به موفقیت کامل دست یابید._اگر به واقع گرایی و تصادف گرایی اولویت می دهید؛ در شرایطی که به تحرک و فعالیت نیاز دارد؛ جلوه های مثبت خود را بروز می دهید. چرا که از توانایی لازم، برای تعیین خطاها برخوردار هستید و می توانید در مقابل خطاها؛ عکس العمل بموقع، سریع و مناب داشته باشید.
_اگر حدس گرایی و منطق گرایی برای شما اولویت دارند؛ همواره افکار گوناگونی در ذهنتان موج می زند و در فضایی که هدف اصلی مشخص شده است؛ با پختگی لازم، از خلاقیت های خود، برای دستیابی به اهداف و سیاست های اساسی خویش، بهره برداری می کنید.
_اگر فردی حدس گرا و منطق گرا و عاطفی هستید؛ رو به سوی مردم می آورید و برای بهره گیری از توانایی ها و ظرفیت های آنان، زمینه های همکاری و مساعدت ایشان را، فراهم می آورید.
بدین ترتیب، از خلال مباحث بالا، معلوم شد که هر یک از مردم، دارای اولویت های متفاوتی هستند، آن ها به تنماسب خواسته ها و ویژگی های خاص خود ، به بهره برداری از شرایط و امکاناتی که فرارویشان قرار می گیرد؛ می پردازند.
شناخت و تعیین اولویتها، دارای فواید گوناگونی است. وقتی جایگاه خود را تعیین و تعریف کنید؛ به راحتی می توانید به مقایسه دیدگاه های خود با دیگرانی که اولویت های متفاوتی دارند؛ بپردازید. با شناخت اولویت های خود، می توانید فعالیت هایی را که در راستای خواسته های شما قرار دارند و ویژگی های شما را بارور می نماید؛ جستجو کنید. این اقدام همچنین، موجب می شود از فعالیت هایی که مورد علاقه شما نیست؛ اجتناب کنید. در غیر این صورت ، چه بسا که وقت گرانبهای خود را صرف مسائلی کنید که هیچ تناسبی با خواسته ها و نیازهای شما ندارند. بنابراین ، تلاش کنید از آنچه در مسیر علایق و خواسته هایتان قرار ندارند؛ دوری نمایید و به جای آن، به هر چیزی که در راستای اولویت های شما قرار دارد؛ روی آورید.
برای خودشناسی و ارزیابی توانایی ها و خواسته های خود، ممکن است نیازمند به بحث و بررسی عمیق، در روحیات و آرزوهای خود باشید. به خصوص اگر پیش از این، در این زمینه اقدام نکرده اید؛ باید دقت بیشتری داشته باشید. اولویت های خود را شناسایی کنید تا بر اسا آن بتوانید به تصمیم گیری های درست و قابل اعتمادی که جوابگوی خواسته و نیازهای واقعی شما، و مطابق ویژگی ها و توانایی های شماست؛ دست یابید.
از خود بپرسید
درباره شیوه ای که به موجب آن، اولویت های خود را بازبینی می کنید و بر اساس آن، دنیای اطراف خود را ارزیابی می نمایید؛ بیندیشید و به این سوالات پاسخ دهید:
_آیا می توانم در زندگی، بهترین راه های نزدیک شدن به واقعیت را، تعیین و شناسایی کنم؟
_آیا به خوبی می دانم که اولویت های من، چه تاثیری بر زندگیم می گذارند؟
_آیا می دانم با کدام اولویت، باید زندگیم را سازماندهی کنم؟
_ایا می دانم با کدام اولویت، می توانم اطلاعات و معلومات کسب کنم؟
_آیا می دانم با کدام اولویت، باید به رویارویی با مشکلات و اتخاذ درست ترین تصمیمات بپردازم؟
_آیا می توانم انواع فعالیت هایی را که باید از آن ها اجتناب کنم، معین نمایم؟
_آیا می توانم انواع شرایط و زمینه هایی را که به نحوی می توانند در راستای اولویت های من قرار گیرند و مرا به فعالیت بهتر، مساعدت نمایند؛ معین و مشخص کنم؟
کارتان بهتر خواهد شد اگر…
_شیوه هایی را که بیشترین تناسب و هماهنگی را با فعالیت های شما دارند؛ مشخص کنید.
_تصویری از تمام فعالیت هایی که با خواسته ها و ویژگی های شما هماهنگ هستند؛ در اختیار داشته باشید.
_بدانید که ترجیح می دهید با اطلاعات و معلومات جدید، چگونه برخورد کنید.
_پیش بینی کرده باشید که هنگام تصمیم گیری، از معلومات و اطلاعات خود، چگونه بهره برداری خواهید کرد.
_درک کنید که غیر از دیدگاه شما برای تحلیل مسائل ، دیدگاه های دیگری هم وجود دارند که در جای خود، از اهمیت و اطمینان لازم برخودارند.
_بتوانید با استفاده از اولویت هایی که تعیین کرده اید؛ زمینه ها و موقعیت هایی را که دارای بیشترین تناسب و هماهنگی با آن اولویت ها هستند؛ ایجا کنید.
_دست به انتخاب فعالیت هایی بزنزید که درست، در راستای اولویت های شما هستند.
فعالباشید اگر می خواهید کارهای خود را سازماندهی کنید؛ پیش از آن لازم است مشخص کنید که دقیقا دوست دارید به چه هدف هایی برسید. برای تعیین اهداف و فعالیت های خود، باید طوری عمل کنید که تحت تاثیر عوامل خارجی قرار نگیرید بلکه توانایی ها و ظرفیت های خود را ملاک عمل قرار دهید. بدین ترتیب،میتوانیدامورغیرممکن ودست نایافتنی را حذف کنید به جای آن، فعالیت هایی را جایگزین کنید که از قابلیت لازم، برای تلاش بیشتر، برخودار هستند.
بازشناسی وضعیت کنونی
برای دستیابی به موفقیت، باید بتوانید وضعیت ایده آل خود را از هم اکنون ترسیم کنید و خواسته ها و انتظارات نهایی خود را مشخص نمایید و مقدار وقتی را که برای امور شخصی و شغلی صرف خواهید کرد؛ پیش بینی نمایید.
به وضع کنونی خود توجه نمایید و فهرسمتی از مهمترین فعالیت هایی که هم اکنون، بدان اشتغال دارید؛ تنظیم کنید. سپس؛ با توجه به نکات ذیل، به فهرست خود مراجعه نمایید و هر یک از فعالیت ها را بدین ترتیب، گروه بندی کنید:
_فعالیت هایی که برای شما سود آور است.
_فعالیت هایی که تمایل بیشتری به آن ها دارید.
_فعالیت هایی که مایل کمتری به آن ها دارید.
بر این اساس، می تانید دقیقا اموری را که به آن ها تمایل دارید؛ ادامه دهید و آن ها تمال دارید؛ ادامه دهید و آن ها را از اموری که ی خواهید درباره آن ها تغییرات و اصلاحاتی انجام دهید؛ تفکیک کنید. برای شما، سهل و ساده خواهد بود که از میان فعالیت های مختلف، آن دسته از مواردی را برگزینید که در مسیر اهداف و انتظارات شما قرار دارند.
به کجا می روید؟
اگر به سهولت، سرنوشت خود را، وابسته و پیوسته به جریانات و حوادث آینده می دانید؛ باید خط و برنامه زندگی خود را ترسیم کنید و مشخص نمایید که می خواهید چه کنید.
می گویند: «زندگی، عبارت است از همه وقایع و رخدادهایی که برای اجرای برنامه های دیگر، با آن ها سر و کار دارید.» برخی از برنامه های شخصی کوتاه مدت، از قبیل تغییر دکوراسیون منزل یا خرید اتومبیل، معمولا وقت و فعالیت هایی را به خود اختصاص می دهند که کاملا طبیعی است. ولی برنامه های دراز مدت، اهمیت بیشتری دارند. مثلا تغییر اساسی در فعالیت ها یا ایجاد شغل آزاد جدید. بنابراین، تعیین برنامه ها و فعالیت های هدفمند، مستلزم نزدیکی هر چه بیشتر با روش ها و شیوه های اصولی برنامه ریزی است. درباره خواسته ها و انتظارات خود فکر کنید و در ارتباط با هر یک از زمینه های زیر، فهرستی از علایق خودتان تنظیم نمایید.
_زندگی شخصی: در صوص برقراری ارتباط با دوستان، خانواده و همکارانتان، عملا به چه چیزهایی نیازمند هستید؟
_زندگی شغلی: در ارتباط با شغل و حرفه خود، چه خواسته هایی دارید و چه فعالیت های دیگری، ممکن است ظهور و بروز یابند؟
وقتی از این کار فارغ شدید؛ درباره سه مورد مهم از آنچه در فهرستتان آمده است؛ بیندیشید و مشخص کنید که انجام آن ها چقدر ساده، یا مشکل است. اگر انجام همه موارد، سخت و مشکل است؛ باید بدانید که برای خود، اهداف رویارویی و غیر واقع گرایانه در نظر گرفته اید.
باید اهدافتان را، مورد بازنگری قرار دهید و آن ها را هر چه بیشتر به واقعیت، نزدیک کنید. اگر بتوانید برخی از امور را با تلاشی متعادل و در مدت زمانی قابل قبول، به انجام برسانید؛ معلوم می شود که واقع بر زندگی خود ، تسلط دارید و عاقلانه آن را اداره می کنید.
برای جلوگیری از حرکت در مسیری نادرست، به اندیشه ای وسیع و گسترده درباره انتظارات خود از زندگی و مقصدی که پیش رو قرار داده اید، نیازمندید و همواره باید اهداف، پیش چشمتان باشد.
مسئولیت خود را مشخص کنید.
کسانی که در اداره امور خود از موفقیت برخوردار هستند؛ معمولا در مسیر سازماندهی فعالیتهایشان، به یک موضوع اصلی و اساسی توجه می کنند. این افراد، نسبت به آمادگی و تواناییی خود برای قبول مسئولیت، آگاهی دارند. همین باعث می شود که از پراکنده کاری هایی که موجب کاسته شدن ک یفیت فعالیتهایشان می شود؛ خودداری کنند.
باید آنچنان بر برنامه کار خود، تسلط داشته باشید و همه جوانب آن را زیر نظر بگیرید که به محض خارج شدن از مسیر درست و مبادرت به انجام فعالیت های غیر ضروری، فولا به اشتباهتان پی ببرید و مسیر کارتان را اصلاح نمایید. گاهی به دیل اینکه فقط احساس می کنید که تعیین حوزه مسئولیت ها و وظایف، کار دشواری است؛ برای خود انبوهی از مشکلات و دردسر می آفرینند.
گاهی طوری عمل می کنید که گویی باید همه وظایف و مسئولیت ها را، خودتان انجام دهید. و با این روش، قطعا مغلوب کارها می شوید و عملا کارها، شما را اداره می کنند. باید، بین مسئولیت هایی که می خواهید خودتان عهده دار آن ها باشید و مسئولیت هایی که احساس می کنید نمی تو.انید بپذیریدغ تفاوت قائل شوید. چند فعالیت مشخص را انتخاب کنید و خود را در قبال آن ها متعهد بدانید تا بتوانید از انجام فعالیت هایی که مورد پسندتان نیست؛ رهایی یابید.
سازگاری با شرایط جدید
تعداد اندکی از امور زندگی، همیشه ثابت و پایدار هستند. بنابراین، گمان نکنید ه می توانید سر در لاک خود فرو برده و از رویارویی با تغییرات فرار کنید. هرگز چنین نخواهد شد. آگاه بودن شما، برای سازگاری با شرایط جدید، یک جزء اساسی و مهم در سازماندهی و مدیریت امور است.
همگامی با تغییرات، گاهی با تجربه های ناخوشایندی مواجه می شود. چرا که همیشه نمی توان اطمینان داشت که نتیجه مورد انتظار، در دسترس شماست و از طرفی هم همواره باید احتمال بروز پاره ای از خطرات را پیش بینی کنید. ول با این مه، اگر نمی توانید خود را با تغییرات همگام و سازگار کنید؛ باید در انتظار روزی بایستید کعه از رقبای خود عقب مانده اید.
همواره باید طوری برنامه ریزی کنید که در هنگام بروز تغییرات، آماده انجام فعالیت های بموقع باشید. این اقدام، نه تنها شما را برای دستیابی به اینده مورد نظر خود، یاری می دهد؛ بلکه شما را از تیر رس کسانی که در اطرافتان حرکت می کنند و همواره منتظر سقوط یا شکست شما هستند؛ محفوظ نگه می دارد. برای مواجهه با تغییرات، سه روش اصلی وجود دارد:
_گسترش اطلاعات و مهارت ها، از طریق استمرار آموزش های عملی و تدخصصی و کسب آگاهی درباره تکنیک های جدید و تجربه زمینه های گوناگون.
_افزایش میزان آگاهی های عملی و تخصصی آگاهی نسبت به جدیدترین تحولات علمی.
_ایجاد تغییر دائمی در فعالیت ها، برای جلوگیری از انجماد ذهن.
اگر به طور مستمر، میزان آگاهی ها و مهارت های خود را افزایش دهید؛ در هنگام بروز تغییرات، به اسانی با شرایط جدید، سازگار خواهید شد. بدین ترتیب ، نه تنها از بروز تغییرات، احساس ضعف و نگرانی نمی کنید؛ بلکه از همه جهت، آماده پذیرش افکار و اوضاع جدید خواهید بود.
منظم باشید
اگر در صدد سازماندهی امور خود هستید؛ باید از شرایط و موقعیت هر یک از امور تحت تسلط خود، آگاهی داشته باشید. مدیریت بر خویشتن و سازماندهی و نظم دادن به امور خود، با استفاده از روش های زیر، سهل و آسان است:
_برخورداری از اندیشه ای سازمان یافته، به منظور ثبت و ضبط کلیه اطلاعات مربوط به فعالیت هایی که زیر نظر شما هستند و تهیه گزارش از فعالیت هایی که تاکنون انجام شده اند. حتی لحظه ای نیز از بررسی مطالعه اموری که روی ی دهد؛ غافل نباشید.
_منظم باشید تا بتوانید هر چیز را به سرعت و به وقع درک کنید و احساس فعال بودن و با نشاط بودن بر وجد شما حکمفرما شود.
_امور تحت نظرتان را به گونه ای سازماندهی کنید که همه آن ها به یکدیگر مربوط و پیوسته باند. بدین گونه، فرصت بیشتری واهید داشت تا به بررسی امو.ر بپردازید. اگر رابطه افقی و عمودی هر یک از امور را تعریف کنید؛ به سهولت می توانید هر چیز را در جای خاص خودش، مورد جستجو و ارزیابی قرار دهید.
_به طور منظم برای خود، فرصت استراحت و تفریح پیش بینی کنید.
_میز کارتان را در پایان هر روز مرتب کنید. گاهی با انجام همین موضوع ساده، متوجه می شوید که بعضی از وظایف و مسئولیت ها دچار مشکل شده اند.
_همیشه باید مواد اولیه کار یا ابزارهای مورد نیازتان، حاضر و آماده باشد تا در شرایط ویژه، ناچار نشوید به خاطر تنگی وقت، آن ها را با قیمت گرانتر تهیه کنید.
_روزانه به فهرست فعالیت های در دست اقدام خود مراجعه کنید. هر یک از فعالیت های به پایان رسیده را، از فهرست خود حذف کنید. هنگامی که به شدت درگیر کار هستید؛ ذهنتان را به امور پیش پا افتاده مشغول نکنید.ممکن است هنگام انجام فعالیت های مهم، برخی از موارد کوچک و ساده ای که در فهرست شما ذکر شده اند؛ خود به خود، به نتیجه برسند.
_فهرست مهمترین فعالیت ها و برنامه های خود را یادداشت کنید و در هر فرصت به آن نظری بیافکنید؟ تا هیچ یک از امور فراموش نشوند.
گرچه ممکن است اساسا فرد منظمی نباشید و حتی از دوران کودکی، ه بی نظمی عادتئ کرده باشید؛ ولی با شیوه های ساده ای که پیش از این، به آن ها اشاره شد؛ می توانید فعالیت های روز مره را تحت تلط خود قرار دهید. اگر به نظم و انضباط ، عادت کنید و فعالیت های خود را طبق یک برنامه از پیش تعیین شده انجام دهید؛ کمتر احساس تشویق و آشفتگی اعصاب به شما دست می دهد و طبعا این روحیه، بر روی عملکرد شما تاثیر مثبت می گذارد.
خلاصه تسلط بر خود
وقت و انرژی خود را به گونه ای سازماندهی کنید که مسر حرکتتان مشخص باشد و دقیقا بدانید که چه می خواهید و به کجا خواهید رفت. در این صورت، اطمینان می یابید که به موفقیت خواهید رسید.
هنگامی که همه فعالیت های خود را مشخص کردید؛ فهرستی از آن ها تهیه کنید تا همواره از کارهای آینده خود آگاهی داشته باشید و بدانید که چه کارهایی در اولویت قرار دارند و چه کارهایی پایان یافته اند. باید منظم باشید تا از مسیر اصلی کارتان منحرف نشوید و همواره، بر هر تغییر ضروری در فعالیت هایتان، تسلط داشته باشید.
بر اساس میزان وقت و توانایی، باری سنگینتر از ظرفیت و توانایی خود، بر عهده نگیرید . در این صو.رت، عملا آزاد می شوید تا به انجام فعالیت های دلخواه و ضروری خود بپردازید.
از خود بپرسید
ابتدا فکر کنید که چگونه می توانید در امور شخصی خود، فعال باشید؛ سپس به این سوالات پاسخ دهید:
_آیا وضع کنونی خود را، مورد ارزیابی قرار داده ام.
_آیا دقیقا می دانم که به چه سمتی حرکت می کنم؟
_آیا فعالیت های خود را، فهرست بندی و طبقه بندی کرده ام؟
_آیا می دانم که کدام یک از فعالیت هایم را باید حذف کنم؟
_آیا به منظور افزایش اطلاعات و تجربیات خود تلاش می کنم؟
_آیا به گونه ای عمل می کنم تا بتوانم در ماجهه با تغییرات و اصلاحات لازم، موضعی منطقی و روشن داشته باشم؟
_آیا آن گونه منظم و منضبط شده ام که کارهایم را به مقع انجام دهم و لحظه ها را از دست ندهم؟
_آیا به روشنی درک می کنم که بیش از ظرفیت خود، مسئولیت پذیرفته ام؟
کارتان بهتر خواهد شد اگر…
فهرستی از فعالتی های خود را، در اختیار داشته باشید.
بدانید که چرا به تغییر در فعالتی ها، نیازمند هستید.
به خوبی بدانید که به کدام سو می روید.
تمام فعالیت هایی را که در زندگی شخصی و شغلی خود، باید انجام دهید؛ فهرست کنید.
بر روی اموری که در صدد انجام آن ها هستید؛ تمرکز کنید و اجازه ندهید هیچ چیز، شما را از تمرکز بر روی آن ها منحرف کند.
محدوده مسئولیت پذیری خود را مشخص کنید.
همواره بر اطلاعات و تجربیات خود بیفزایید.
در رویاروی با تغییرات و اصلاحات، اندیشه ای منطقی و روشن داشته باشید.
واقعا منظم باشید.
احساس کنید که بیش از این، می توانید فعال باشید.
مسئولیت پذیری
برای تسلط بر خود، باید نسبت به وظایفتان، احساس مسئولیت کنید و آن ها را به موارد زیر عمل کنید:
شما چه کسی هستید؟
آیا می دانید که شخصیت و وجدان شما، یکی از مهمترین عوامل موثر در قبول مسئولیت است؟ همواره، مراقب احوالات درونی خود باشید و برخود مسلط باشید و در این راه، از هیچ کوششی دریغ نکنید. اگر شما به ارزیابی خود نپردازید و نیروهای درونی خود را تقویت نکنید؛ چگونه انتظار دارید که دیگران چنین کنند؟
فهرستی از ویژگی هایی که دوست دارید در شخصیت شما وجود داشته باشد و آنچه می خواهید از آن ها بر حذر باشید؛ بنویسید. با بررسی فهرست، متوجه می شوید که آنچه دوست می دارید؛ همان اموری هستند که در انجامشان، موفقیت و اعتماد به نفس دارید. به هر حال، درباره مواردی که به آن ها علاقه مند نیستید ولی عملا گرفتار آن ها شده اید؛ تصمیم بگیرید. شاید بتوانید از زیر آن ها، شانه خالی کنید و شاید هم ناچار باشید؛ موقتا، آن ها را تحمل کنید.
سعی کنید خود را خوب بشناسید و به تعریف و تمجید های دیگران دل ، خوش نکنید. چه بسا که مدح و تمجید دیگران، به اعتبار شما لطمه بزند؛ چرا که اسالسا شما دارای آن ویژگی ها نیستید. نباید از خود راضی باشید بلکه بهتر است بر اساس معیارها و ملاک های ساده ای که در اختیار دارید؛ خود را بسنجید. مثلا:
تعیین میزان وفاداری به قول ها و وعده ها
پایان دادن به کارها، در وقت مقرر
عمل به تعهدات
اجرای برخی از کارهایی که چندان میل و رغبتی به آن ها ندارید.
به پایان رساندن اموری که نیمه کاره رها شده اند.
وقتی چنین کارهایی را انجام می دهید؛ در برابر تعریف و تمجید دیگرآن، احساس آرامش و اعتماد به نف سمی کنید؛ چرا که حقیقتا خود را، مستحق آن تعریف ها می بینید.
به یاد داشته باشید که هیچ کس، نمی تواند به شما القاء کند که غیر از شخصیت حقیقی خود، فرد دیگری هستید. ارزیابی خویشتن و دست یافتن به زوایای پنهان شخصیت، موجب می شود که نسبت به خود، احساس اطمینان داشته باشید و در سایه اعتماد به نفس، به قبول مسئولیت های مهم تن در دهید.
برای خود ارزش قائل شوید
مردم اغلب، در دو زمینه، دچار مشکل هستند:
1- بیان خواسته ها و انتظارات خود: همیشه نمی توانید، آنچه را که می خواهید، بیان کنید. چرا که همواره، نگران هستید که مبادا خواسته شما اجابت نشود. همیشه باید احتمال بدهد که ممکن است با پاسخ ها منفی رو به رو شوید. باید این حقیقت را بپذیرید و احساس نگرانی و تشویش نکنید.
خواسته ها و انتظارات خود را می توانید به شکل های گوناگونی مطرح کنید. مثلا اگر درخواستتان را با عبارت «آیا فکر خوبی نبود اگر…؟ » یا «می دانم که مشغول هستی ولی فعلا از تو می خواهم که … » آغاز کنید؛ تاثیر گذارتر از زمانی است که خواهش خود را با «چرا آنچه که از تو خواسته بودم، انجام نمی دهی؟» یا «من می خواهم … »، شروع کنید.
اگر عادت نکنید برای دست یافتن به خواسته خود، تلاش کنید؛ احساس گناه در شما پدید می آید. وقتی به هدف می رسید یا در مسیر آن حرکت می کنید؛ جایی برای احساس گناه باقی نمیماند.
2- رد درخواست دیگران: شاید. «نه» گفتن برایتان مشکل باشد. برای اینکه بتوانید این مشکل را کاهش دهید؛ از ود بپرسید که چرا دیگران، دائم، از شما در خواست ها و انتظاراتی دارند. شایعد علت این است که شما فردی مهربان هستید یا دیگران شما را اینچنین می پندارند.ن گویی شما باید دیگران را، از دام مشکلاتی که اساسا نباید گرفتار آن می شدند، رهایی دهید.
شاید کارها را از آن جهت، به درستی انجام می دهید که دیگران از شما، چنین انتظاری دارند یا با اصرار و پافشاری خود، شما را به کاری وا می دارند که خارج از حد توانایی شماست.
میزان توانایی خود را در زمینه مساعدت و کمک به دیگران و پاسخگویی به خواسته های آنان، بررسی کنید و فقط در همین محدوده، مسئولیت بپذیرین تا بتوانید از بقیه اوقات گرانبهای خود نیز، استفاده مطلوب ببرید. سعی کنید محدوده توانایی ها و ظرفیت های خود را ، به اطلاع دیگران برسانید تا آنان خود عهده دار بقیه کارها شوند. اتخاذ این سیاست، دو فایده اساسی دارد:
مجبور نمی شوید همه کارها را خودتان بر عهده بگیرید.
دیگران با راهنمایی های شما، می آموزند که چگونه امور مربوط به خود را انجام دهند و کمتر به شما مراجعه کنند.
عوامل متعددی، سبب می شوند که در برابر درخواست دیگران، نتوانیم جواب منفی بدهیم. گاه فکر می کنیم جواب منفی، سبب می شود؛ پشتیبانی و حمایت دیگران را از دست بدهیم. گاهی نیز پیش از آنکه درباره درخواست دیگران، فکر کنیم و خود را برای پاسخ منفی آماده کنیم؛ تحت فشار و اصرار آن ها قرار می گیریم. اما کلمه «نه»، سبب از دست دادن حمایت و پشتیبانی دیگران نمی شود؛ به شرط اینکه، به گونه ای خیر خواهانه و سازنده و با ارائه راهنمایی های لازم به دیگران، در صدد حل مشکلات آنان باشیم.
اگر همیشه، ذهنی آماده داشته باشید و با شیوه ای آرام و بیانی محکم، درخواست دیگران را رد کنید؛ برای نپذیرفتن کارهایی که مودر رضایتتان نیست؛ تحت فشار قرار نمی گیرید. وقتی می خواهید از انجام کاری که مورد علاقه تان نیست؛ خودداری کنید؛ پاسخ منفی خود را با سادگی و صمیمیت تکرار کنید تا طرف مقابل، امتناع شما را بپذیرد. مثلا بگویید «نه، نمی توانم در این زمینه، کمکی به شما بکنم ولی پیشنهاد می کنم که … »
اگر به دیگران اجازه دهید که یک بار شما را تحت اختیار خود قرار دهند؛ عملا آنان را، تشویق می کنید که باز هم، این کار را، تکرار کنند. باید آنچنان خود را حفظ کنید که دیگران نتوانند بار خود را، بر دوش شما بگذارند. باید به دیگران تفهیم کنید که هرگز حاضر نیستید؛ متحمل خواسته های نابجای آنان شوید.
به آن دسته از درخواست ها و انتظاراتی که هیچ رغبتی به انجامشان ندارید؛ پاسخ منفی بدهید؛ ولی به گونه ای که در عین جدیت و صلابت، سبب دشمنی و خصومت نشود. در این صورت، خواهید دید که حجم چنین درخواست هایی رو به کاهش می گذارد. زیرا شما، عملا برای آنان استدلال می کنید که برای خودتان و اوقاتتان، برنامه ریزی کرده اید. افرادی که برای کارشان، زمان بندی و برنامه ریزی کرده اند و اوقاتشان را هدر نمی دهند؛ شرایط شما را به خوبی درک می کنند.
پشتکار ، راز موفقیت
وقتی مسئولیتی را بر عهده می گیرد؛ باید مقاصد و اهداف آن را بشناسید. در این مرحله، میزان جدیت و پشتکار، به عنوان یک امتیاز اساسی مطرح می شود. همیشه می گویند که افراد باهوش، حتما در کار و زندگی، موفق نیستند بلکه کسانی به موفقیت می رسند که از پشتکار و همت برخوردارند. باید اطمینان حاصل کنید که انجام مسئولیت هایی که بر عهده می گیرید، به نفع شماست.
در مسیر حرکتتان، به موانع و مشکلاتی برخورد می کنید که ممکن است شما را نسبت به حصول هدف دلسرد کنند. اطرافیان شما، جنبه های منفی کارتان را بیشتر می بینند اما تلاشی برای تشویق شما به عمل نمی آورند. باید اعتماد به نفس داشته باشید و به خود تکیه کنید. ثابت قدم بودن، یکی از امتیازاتی است که همواره باید جهت حفظ و تقویت آن تلاش کنید. چه بسا بر خلافت تصورات واهی دیگران، به دلیل ایمان داشتن به کار خود و استقامت در برابر مشکلات، به نتایجی بسیار مهم، دست یابید. همیشه به یاد داشته باشید که لاک پشت در مسابقه با خرگوش، زودتر از همه به خط پایان رسید.
رهایی از فشار
انسان های اولیه، از طریق شکار حیوانات و پیکار با دیگران و نزاع برای تثبیت موقعیت، به زندگی خویش تداوم می بخشیدند. در آن روزگار، زندگی آنان با ترس و خشم در آمیخته بود.
دو احساس ترس و خشم، همچنان در وجود انسان، به چشم می خورند. شرایط جسمی انسان به گونه ای است که این احساسات، مجال بروز و ظهور دارند. با توجه به چگونگی شخصیت و شرایط روحی، شما در شرایط مختلف، رفتارهای متفاوتی بروز می دهید:
احساس جنگ و پیکار: هنگامی که شجاع هستید و احساس خشم در شما، برای دفاع از خود قوت یافته باشد.
احساس فرار و گریز : هنگامی که احساس می کنید؛ بهتر است از اوضاعی که در آن قرار گرفته اید؛ بگریزید.
وقتی تحت فشار قرار می گیرید. در اقع، یکی از دو احساس یاد شده یا هر دوی آن ها، درون شما را فتح می کنند. مشکل این است که در اغلب اوقات ، انتخاب جنگ یا گریز، ممکن نیست. در حالی که به مقتضای ویژگی ها و نیازهای درونی خود، باید یکی از این دو موضوع را، در رویارویی با مشکلات برگزینیم. اگر نتوانستیم به عکس العمل مناسب دست بزنیم؛ انرژی های ایجاد شده؛ مجالی برای آزاد شدن نمی یابند و بنابراین، احساس فشار می کنیم.
برای کاهش فشار و حل این مشکل، جسم و جان آدمی به طور مشترک، باید وارد فعالتی هایی از نوع «ججنگ» یا «فرار» شوند تا فشار رو به کاهش بگذارد. در ان زمینه، سه روش سودمند وجود دارد.
افزایش تحرک بدنی که حالت معمولی و متعادل را به جسم باز می گرداند و موجب کاهش تشویش و نگرانی می شود.
حضور بیشتر در اجتماعات که نیروهای شما را از طریق خنده و گفتگو آزاد می کند.
برنامه ریزی و تهیه فهرست راهنمای کار که راحت ترین کار، برا کمک به ایجاد احساس رضایت، به شمار می رود.
هر چند که هر یک از این روش ها در جای خود موثر هستند ولی اگر همگی آن ها به کار بسته شوند؛ نتایج بهتری به دست خواهد آمد.
به نظر می رسد که به کار انداختن نیروی بدنی، می تواند به عنوان راه حلی برای رهایی از فشار به شمار آید و لازم نیست برای فرار از این مشکل، به تغییر ریشه ای شیوه زندگی خود بپردزاید.شما به سهولت می توانید بر حجم فعالیت های روزانه خود بیفزایید و بدین وسیله، از زیر فشار انرژی های متراکم درون خود، خلاص شوید؛ مثلا:
با سرعت زیاد، پیاده روی کنید. گاهی می توانید بخشی از مسیر منزل تا محل کار خود را پیاده بروید.
شنا کنید. شنا کردن یکی از فعالیت های آرامش بخش است که احساس توانایی انجام وظایف و مسئولیت ها را در شما، تقویت می کند.
ورزش کنید. این اقدام، علاوه بر اینکه قدرت بدنی شما را افزایش می دهد و عضلاتتان را تقویت می کند؛ فشار روحی شما را کاهش می دهد.
فعالتی های دیگری هم وجود دارد که بنا به میل و علاقه خود می توانید از آنها کمک بگیرید تا همزمان با تقویت قوای بدنی، به میزان قابل توجهی، از فاشر روحی شما کاسته شود. هر چه فعالیت و تحرک بدنی کمتر باشد؛ میزان حساسیت و تاثیر پذیری شما افزیاش می یابد. حتی اگر هیچ علاقه و انگیزه ای نسبت به انجام فعالیت های بدنی نداشته باشید؛ به محض اینکه دست به انجام آن بزنید؛ نتایج فور یآن را خواهید دید. با تداوم این کار، به جایی خواهید رسید که اگر روزی را بدون فعالیت بدنی نشاط آور بگذرانید؛ آن روز برایتان غیر قابل تحمل خواهد بود و فورا احساس اضطراب و نگرانی، در وجودتان ، پدیدار خواهد شد. بدانید که چه باید کنید
به خود نظری بیفکنید و راهی بیابید که بدون احساس گناه و بدون ایجاد دردسر برای دیگران، امور مورد علاقه تان را انجام دهید. برای رهایی از فشار، نسبت به انجام وظایف خود مصمم باشید. پشتکار داشته باشید و گام های اجرایی مسیرتان را شناسایی کنید. این کار ها موجب می شود که بتوانید مسئولیت های مورد علاقه خود را، به سهولت بپذیرید و آن ها را به خوبی انجام دهید.
از خود بپرسید
اگر مسئولیتی را بر عهده گرفته اید؛ درباره آن فکر کنید و به این سئوالات پاسخ دهید:
آیا توانایی ها و ظرفیت های خود را سنجیده ام؟
آیا از خود پرسیده ام که چه می خواهم؟
آیا می توانم در مقابل درخواست های نابجای دیگران، «نه» بگویم؟
آیا برای دستیابی به خواسته های خود، مصمم به انجام تلاش و کوشش هستم؟
ایا برای کاهش فشار، با نشاط و منظم کار می کنم؟
آیا بیش از پیش، نسبت به وظایفم، احساس مسئولیت می کنم؟
کارتان بهتر خواهد شد، اگر…
احترام به خود و ارزش دادن به خویشتن را افزایش دهید.
دقیقا مشخص کنید که چه می خواهید.
بیاموزید که با آرامش و قاطعیت، «نه» بگویید.
علی رغم همه موانعی که پیش پایتان قرار دارد، کوشش کنید که به هدف خود برسید.
از روش های یکه با شرایط شما متناسب است؛ برای کاهش فشار استفاده کنید.
احساس کنید که مه شرایط، بر وفق مراد شما است.
ارتباط با دیگران
انجام اغلب فعالیت ها، مستلزم برقرار کردن ارتباط فعال با دیگران است. شما مشغول هر نوع کاری که باشید؛ کار با ابزار فنی، نظارت بر کارگران، اداره خانواده یا کار شخصی نیازمندید که برای دستیابی به اهداف خود، با سایر مردم، سر و کار داشته باشید. البته برای ارتباط برقرار کردن با دیگران، نمی توان از شیوه ای یکسان تبعیت کرد بلکه به تناسب ویژگی ها و شرایط هر گروه از افراد، باید روش های جداگانه ای برگزینید.
سازگاری داشتن با مردم، مهارتی است که برخی در آن، دارای موفقیت بیشتری هستند. اما همواره به یادداشته باشید؛ تنها عامل ثابتی که در تمام ارتباطات با دیگران، نتیجه مطلوب به بار می آورد؛ شخص شما هستید. گام اصلی به منظور بهبود روابط با مردم، ارزیابی دیدگاه خودتان، نسبت به دیگران است.
درباره دیگران چگونه فکر می کنید؟
هر یک از افراد، درباره کسانی که در کنارشان کار و فعالیت می کنند؛ دیدگاه خاصی دارند. البته دیگران نیز، از همین وضعیت برخوردارند و برای خود، دیدگاه خاصی نسبت به بقیه مردم دارند. بدیهی است که رفتار متقابل شما با دیگران، شیوه ای است که بر اساس آن، دیدگاه های متفاوت شکل می گیرد. به بیانی ساده تر، ممکن است خود را این گونه ارزیابی کنید:
فردی شریف و محترم که همواره تلاش می کند دارای بهترین عملکرد باشد. (من در وضع خوبی هستم.)
فردی بدشانس که هیچ بهره ای از زندگیش نمی برد. (من در وضع خوبی نیستم.)
ممکن است دیگران را نیز، این گونه ارزیابی کنید:
مردمی محترم و شریف که به گونه ای شایسته رفتار می کنند. (آن ها در وضع خوبی هستند.)
مردمی غیر قابل اعتماد که با دیگران، رفتار مناسبی ندارند. (آن ها در وضع خوبی نیستند.)
بر این اساس، معلوم می شود که چهار دیدگاه وجود دارد. این مبحث، بسیار مهم است؛ زیرا در زمینه ارتباط و همکاری شما با دیگران، موثر است.
1- من خوب نیستم، دیگران خوب هستند.
کسانی که دارای چنین احساس هستند؛ نمی توانند دست به هیچ کاری بزنند و اگر هم اقدامی کنند؛ کارشان آکنده از خطا و اشتباه است. این افراد احساس می کنند که دیگران، سعادتمند و خوش شانس هستند و دیگران را بهتر و برتر به شمار می آورند. چنین افرادی که با حساسیت تمام، با دیگران، رابطه برقرار می کنند؛ انرژی و توانایی خود را در سایه حسد تلف می کنند.
2- من خوب نیستم، دیگران هم خوب نیستند
افرادی که چنین احساسی دارند، نه می توانند کار کنند و نه دنیا از وجودشان بهره ای می برد. این گونه مردم، نه برای خودشان ارزشی قائل هستند و نه به دیدگاه های دیگران ، نسبت به خودشان، اهمیتی می دهند.
3- من خوب هستم، دیگران خوب نیستند.
افرادی که چنین می اندیشند؛ در حالی که نسبت به خویشتن آگاهی دارند و زوایای زندگی خود را می شناسند؛ سایرین را، افرادی بی اهمیت و بی ارزش تلقی می کنند. این گونه افراد، مردمی ناتوان هستند که قدرت طلبی و جاه طلبی، در وجودشان موج می زند و همواره تلاش می کنند از قدر و قیمت دیگران بکاهند و ارزش وجودی آنان را نادیده بگیرند.
4- من خوب هستم، دیگران هم خوب هستند
این افراد، به اندازه ظرفیت و توانایی خود تلاش می کنند که وظایفشان را به بهترین شکل، انجام دهند. آن ها، سایر مردم را افرادی دوست داشتنی و مورد احترام قلمداد می کنند و از آن جا که برای خود و دیگران، ارزش قائل هستند؛ می توانند از بحران ها به سهولت عبور کنند. چنین افرادی، اغلب می اندیشند که مشکلات دیگران، نواقص کار آن ها را توجیه می کند. این افراد، به خوبی می توانند بین رفتار نادرست و فرد نادرست، تمیز قائل شوند.
بهترین دیدگاه را انتخاب کنید
بهترین دیدگاه این است که خود و دیگران را در موقعیتی خوب ارزیابی کنیم. این دیدگاه، سبب می شود که در روابط مثبت و سازنده بین افراد، احترام متقابل و نزدیکی به وجود بیاید. شاید بپرسید چرا همه مردم، چنین دیدگاهی ندارند؟ اما واقعیت، با وضع مطلوب، بسیار متفاوت است. باید همیشه، به منظور تحقق روابط مناسب تلاش کنید.
وقتی یک روز ناخوشایند را پشت سر می گذارید که گویی همه چیز به مصاف شما آمده است؛ خود به خود ، دیدگاه های دیگران پیدا می کنید. دیدگاه های ما، بازتاب تجربه های قبلی ما و یا نتیجه حوادث و رویدادهایی هستند که هم اکنون، دست به گریبان آن ها هستیم.
اگر نسبت به زندگی و دیگران، دیدگاهی منفی پیدا کرده اید؛ فراموش نکنید که همواره، امکان تغییر و اصلاح دیدگاهتان وجود دارد. همیشه می توانید دیدگاهی مطلوب پیدا کنید و نسبت به خود و دیگران، ابراز رضایت نمایید. هر چند که ممکن است آن ها، روزی ناگوار پیش رویتان ، ترسیم کرده باشند.
با انتخاب بهترین دیدگاه، می توانید بر خویشتن تسلط بیابید. به عبارت دیگر، به جای اینکه بگذارید شرایط بیرونی بر شما حاکم شوند؛ خودتان سر رشته امور را به دست می گیرید.
نیروی رفتار شما
از خلال رفتار و ارتباط شما با دیگران، مردم درباره آنچه در اندیشه و احساستان می گذرد؛ به خوبی، قضاوت خواهند کرد. رفتاری که در پیش می گیرید؛ موجب بروز عکس العمل هایی از همین دست، از سوی دیگران، نسبت به شما می شود. به بیان ساده تر، اگر فردی مهربان و صادق باشید؛ بسیاری از مردم، همین گونه با شما رفتار می کنند. بر عکس اگر فردی شکوه گر و متزلزل باشید؛ چیزی نخواهد گذشت که اطرافیان نیز، همان رفتار را با شما، در پیش بگیرند.
همان گونه که می خواهید با شما، رفتار کنند، با دیگران رفتار کنید. اجرای این روش، گرچه ساده به نظر می رسد ولی در عمل، چندان آسان نیست. هیچ گاه نباید فراموش کنید که رفتارهای شما، عکس العمل هایی نامتناهی در پی دارد.
خلاصه: بررفتارتان، مسلط باشید
برای اینکه روابط مثبتی با دیگران داشته باشید؛ باید رفتارهای خود را، تحت مراقبت قرار دهید. نحوه رفتار شما با دیگران، به طرز اندیشیدن شما درباره آن ها، بستگی دارد. روشی که برای ارتباط با دیگران در پیش می گیرید؛ بر چگونگی رفتار آن ها با شما، تاثیری مستقیم دارد. باید از نیروی موجود در رفتارتان و تاثیر آن، بر نوع روابط شما با دیگران آگاه باشید.
از خود بپرسید
درباره نحوه رفتارتان با دیگران فکر کنید و به این سوالات پاسخ دهید:
ایا باید روابطم را با دیگران بهبود ببخشم؟
آیا از انواع روش هایی که می توانم در رفتار با دیگران اتخاذ کنم؛ آگاهی دارم؟
آیا بر این اعتقادم که هم من و هم دیگران، خوب هستیم؟
ایا می دانم چه چیزهایی در رفتار دیگران با من، موثر است؟
آیا می دانم رفتار من، بر عکس العمل های دیگران، چه تاثیراتی می گذارد؟
کارتان بهتر خواهد شد، اگر…
روشی برگزینید که سبب شود برای خودتان و سایرین، احترام قائل شوید.
دیدگاه خود را مورد ارزیابی قرار دهید.
آگاهانه تلاش کنید که به این دیدگاه دست پیدا کنید: «من و دیگران، هر دو، خوب هستیم».
درک کنید که در رفتار شما، نیرویی نهفته است که بر عکس العمل های دیگران نسبت به شما، تاثیر می گذارد.
بدانید که کار با دیگران، راحت تر و پر ثمر تر است.
نگرش مثبت
باید به اندیشه و فلسفه ای معتقد باشید که سبب رضایت درونی شما شود تا بر همان اساس، امور خود را اداره کنید. در این زمینه، روش هایی وجود دارد که کاملا با برداشت شما از زندگی، مرتبط و در آمیخته است.
مثبت باشید
باید بتوانید شیوه و طرز فکری مثبت برای خود، تعیین کنید. اگر می خواهید اندیشه ای مثبت داشته باشید؛ باید بسیاری از احساسات ناپسندی را که مانع رشد و تکاملتان می شو.د؛ از صفحه زندگیتان پاک کنید. مثلا می توانید:
صبور و آرام باشید. به مطالب پیشین، مراجعه کنید تا عکس العمل های ناشی از رفتارتان را، به یاد بیاورید. در هنگام خشم، حرف شما موثر واقع نمی شود؛ هر چند که حرفتان، منطقی باشد.
بعضی چیز ها را فراموش کنید. اگر به خودتان اجازه دهید از کسی که موجب اذیت و آزارتان شده، انتقام بگیرید؛ عملا آن فرد را تحریک می کنید که بر اذیت و آزارش بیفزاید. وقتی ذهنتان با چنین مضوعی درگیر می شود؛ سعی کنید با اندیشیدن به موضوعی دیگر، از دست آن، خلاص شوید. هرگز خودتان را به خاطر چنین مسائلی، مشوش و نگران نکنید.
خوش بین باشید. اگر کسی یا چیزی را دوست نمی دارید؛ تلاش کنید که در همان فرد یا همان چیز، ویژگی جدیدی پیدا کنید که توجه و علاقه شما را به خود جلب کند.
راحت باشید. ار چیزی یا موضوعی به نظرتان سخت و دشوار است؛ آن را تغییر دهید و به چیز دیگری بپردازید. در مدت زمانی کوتاه، در خواهید یافت که با مسائل اطراف خود، چقدر راحت هستید. تا آنجا، که گاهی با همان موضوع سخت و دشوار هم کنار می آیید.
با مشکلات به ماننند یک فرصت برخورد کنید.ن با اتخاذ این روش، در می یابید که از دل مشکلات، می توان به نتایجی مثبت رسید.
اگر همواره، محکم باشید و همچون گیاهی که سرما و فصل یخبندان را تحمل می کند، با سوز و سرمای زندگی کنار بیایید؛ با تمام وجود در می یابید که کنار آمدن با زندگی، بسیار ساده و لذت بخش است. این گونه نگریستن را، می توانید از طریق رفتارهای مثبت تجربه کنید. مثلا:
وقتی احساس افسردگی و ناامیدی می کنید؛ کتاب بخوانید، موسیقی گوش دهید و به یکی از دستانتان تلفن بزنید. وقتی خود را با دنیای پیرامون مشغول می کنید؛ بعید است که مشکلات بر شما غلبه کنند.
لبخند بزنید. کمتر کسی است که با لبخند، به خواسته خود نرسیده باشد. لبخند، فقط موجب تقویت احساسات دوستانه نمی شود بلکه به هنگام لبخند، ترشحات داخلی بدن، غم و اندوه را از درونتان پاک می کند. بدین ترتیب، احساس خوشایندی نسبت به خود، در درونتان به وجود می آید.
اگر عملی، به حل نسبت به دوستان و خانواده خود، اعتماد و اطمینان ندارید؛ در جستجوی روانپزشکی با تجربه باشید. در این زمینه، می توانید راجع به موارد مهم و مفید صحبت کنید و روانپزشک، در مدت زمانی کوتاه، به شما کمک می کند که بر اساس یک برنامه مشکلات خود بپردازید.
به خودتان رسیدگی کنید
اگر می خواهید امورتان را به گونه ای مثبت اداره کنید، باید به خودتان رسدگی کنید. ولی اگر حال و همت نداشته باشید؛ عملا وقت و فرصت خود را هدر می دهید. نخستین سوالی که در وقت استراحت و آرامش باید از خود بپرسید، این است که : «در سلسله مراتب اولویت های من، جای پرداختن به خویشتن، کجاست؟»
ممکن است، درگیر کارها و فعالیت هایی باشید که فعلا همه آن ها را، ضروریتر و فوریتر از توجه و اعتنا به خود، به حساب می آورید. ولی به همان میزانی که به فعالیت های خود اهمیت می دهید؛ لازم است به خودتان رسیدگی کنید. باید بیاموزید که خودتان را چگونه رهبری و هدایت کنید. بدین منظور، روش هایی وجود دارد که شما هم می توانید آن ها را به کار ببندید:
در وان حمام دراز بکشید و به موسیقی آرام، گوش بدهید. حمام را پر نور کنید و مقداری خوشبو کننده در آب بریزید و در این حال، استراحت کنید.
گاه به گاه از ماساژ استفاده کنید.
در برخی روز ها، وقتی برای خود در نظر بگیرید؛ جهت حضور در مراکز درمانی و یا ورزشی. به ورزش هایی چون شنا، اسکی، کوهنوردی، اسب بواری یا ورزش های آرام بپردازید.
با یکی از دوستان خود، قرار بگذارید که صبحانه ای ساده را، در مکان تفریحی صرف کنید.
برای پرداختن به موضوع یا چیزی که به آن علاقه دارید؛ وقت در نظر بگیرید.
زندگی متعادل
در کنار فعالتی های فراوان خود، فرصت هایی هم در نظر بگیرید که بتواند در اختیار خودتان باشید، تا به خوبی از عهده اداره فعال و موفق امورتان برآیید. قتی مدتی پیوسته، درگیر کاری متراکم و سنگین می شوید؛ باید وقتی هم برای استراحت خود، پیش بینی کنید.
وقتی اوقات خود را طوری تنظیم کنید که بتوانید به طور متعادل، به زندگی خانوادگی و اجتماعیتان رسیدگی کنید، در کارتان احساس خستگی نخواهید کرد. ایجاد تعادل در زندگی، فواید فراوانی به همراه دارد. مثلا، هنگامی که مشغول کار می شوید؛ احساس می کنید که تمام زوایای زندگیتان، زیر نظر و تحت تسلط شما هستند.
تحقق رویاها
هر فرد، رویاهایی دارد که معرف شخصیت و خواسته های اوست. این رویاها، آدمی را از دنیای محسوس و ملموس، به دنیای خیالی سوق می دهد که در آنجا، همه حوادث همان گونه که فرد می خواهد؛ رخ می دهد. به جای سرکوب رویاها و آرزو ها، اندکی مجال دهید تا تحقق آن ها، نزدیک شود.
اهداف و خواسته های خود را ثبت کنید و بی خیال، به دنیای آرزوا گام بگذارید. شاید، هم اکنون، دوست دارید در یک جزیره استوایی، زیر سایه درختان ساحلی باشید یا شاید دوست دارید با یکی از بهترین اتومبیل ها رانندگی کنید.
هر چند که دستیابی به این آرزو ها، برای اغلب مردم روی زمین، ممکن نیست ولی با تلاش و مت، به وضعتی مشابه خواسته خود، دست می یابید. مثلا به جای سفر به جنگل های استوایی، در گوشه ای خلوت، زیر سایه درختان می نشینید و یک فنجان چای گرم می نوشید.
سعی کنید به اندازه توانایی و امکانات خود، به دنیای رویاهایتان نزدیک شوید. افرادی که احساس رضایت و خوشبینی می کنند، با خواسته های خود، مثبت برخورد می کنند. حتی اگر به مقیاسی بسیار کوچکتر از آنچه در ذهن داشته اند؛ دست یابند؛ نسبت به آنچه هم اکنون، از ظرفیت تواناییشان خارج است؛ کمتر احساس حسرت و محرومیت می کنند. بسیار شگفت انگیز و جالب است که اندیشه های مثبت، با ثبات قدم و تصمیم قاطع، به عمل نزدیک می شوند.
خلاصه: احساس رضایت
هدف نهایی از تلاش و زحمت برای اداره امور خود، دستیابی به احساس رضایت و خواسته های خویشتن است. همواره به یاد داشته باشید که باید بهترین راه را برگزینید. اگر نسبت به خود، احساس رضایت ندارید؛ باید دلایل آن را، در درون خودتان جستجو کنید. به هر حال، فراموش نکنید که نگاهی مثبت داشته باشید. مثبت اندیشی، کلید موفقیت است.
از خود بپرسید
اگر می خواهید در زندگی خود، نگرش مثبتی داشته باشید، به چگونگی دستیابی به آن بیندیشید و سپس از خود بپرسید:
آیا بریا تسلط بر احساسات و عواطفم، تلاش می کنم؟
آیا تجربه های دردناک و ناخوشایند را، به دست فراموشی می سپارم؟
آیا با انجام کارهای مثبت، بر اندیشه های منفی، غلبه پیدا می کنم؟
آیا برای مواضع مستحکم خود، فکری کرده ام؟
آیا به اندازه کافی لبخند می زنم؟
آیا با خویشتن، متناسب با شرایط بیرونی، رفتار می کنم؟
آیا در زندگی خانوادگی و شغلی خود، توازن و تعادل برقرار می کنم؟
آیا در جستجوی راهی برای تحقق رویاها و آرزوهایم هستم؟
آیا امور خود را، به گونه ای رضایت بخش ، اداره می کنم؟
کارتان بهتر خواهد شد اگر…
هر چه بیشتر، بر عواطف و احساساتتان مسلط باشید.
برای اتخاذ موضع مستحکم در زندگی خود، چاره ای بیندیشد.
بیشتر لبخند بزنید.
وقتی برای استراحت و انجام امور مورد علاقه خود اختصاص دهید.
میان کار و علاقه های شخصی، توازن برقرار کنید.
اموری را که بیشتر به آن ها علاقه دارید، انجام دهید.
احساس رضایت از خود را، در وجودتان، تقویت کنید.
بازنگری در مدیریت بر خویشتن
اگر احساس می کنید که تسلط و مدیریت بر خویش، سخت تر از آن چیزی است که گمان می کردید؛ احتمالا، به یک یا چند مورد از موارد
خودشناسی
اگر تاکنون ، تشخیص نداده اید که چه کاری باید انجام دهید؛ ممکن است هنوز، اولویت های خود را ، معین نکرده باشید. شاید به کاری مشغول هستید که چندان تناسب و سازگاری ای با شما ندارد. اگر هم اولویت ها را مشخص کرده باشید، حتما به آن ها یقین ندارید. باید در چارچوب اولویت های خود، فعالیت های مورد علاقه تان را مشخص کنید و تمام تلاشتان را مصروف نمایید تا کار مورد پسندتان را انتخاب کنید.
تعیین هدف
اگرهنوزمشخص نکرده ایدکه درزندگی،به دنبال چه هدفی هستید،درمسیری نادرست،حرکت می کنید.شایداین وضع،بدین سبب،پیش آمده است که فهرستی ازوضع آینده مطلوب خود،تهیه نکرده اید.ممکن است،شما فرد منظمی نباشید و یا اساسا از هرگونه تغییر،هراسان شوید.درهرحال، معلوم است که شما،درمسیردرست حرکت نمی کنید وبرامورخود،مسلط نیستید.
ارتباط با دیگران
اگرفکرمی کنید که ارتباط مطلوب و مناسبی با دیگران ندارید؛ شاید شما و دیگران، به طور متقابل، یکدیگر را به شکل مثبت ارزیابی نمی کنید. اگر شما تمایل چندانی به ارتباط سازنده با دیگران نداشته باشید؛ بدیهی است که دیگران نیز، کمترین رغبتی در این زمینه، از خود نشان نمی دهند. اگر تاکنون، به نیرویی که در رفتارتان وجود دارد؛ پی نبرده اید؛ طبعا نمی دانید که چگونه می توانید بر روی رفتار دیگران تاثیر بگذارید.
مثبت نگریستن
اگرازخود،احساس رضایت نمی کنید؛شایدتاکنون هیچ توجهی به خودتان نکرده اید.اگر برای ایجادتوان وتعادل درزندگی،تلاش نکرده اید؛به زودی در کارتان بامشکلاتی مواجه خواهیدشد.اگر همیشه به همان چیزی که موردعلاقه ورغبت شماست؛مشغول باشیدبر میزان رضایتتان،نسبت به خودمی افزایید.
فواید مدیرت بر خویشتن
باید به اندازه کافی برای شناخت خودتان وقت صرف کنید. اگر نسبت به امور خود تسلط نداشته باشید به زودی در می یابید که آنچه مورد علاقه شما بود و انتظار داشتید ؛ به موفقیت نمی رسد.
درباره چگونگی گذران ایام عمر خود، فکر کنید. میانگین معمول اوقاتی که صرف می کنیم؛ از این قرار است:
_هشت ساعت یا بیشتر، برای خواب.
_هشت ساعت یا بیشتر، برای کاری که به آن مشغول هستیم.
_دو ساعت یا بیشتر، که اغلب تلف می شود. اوقاتی مانند رفت و آمد، ماندن در ترافیک، ایستادن در صف انتظار، پشت خط تلفن ماندن و …
_چهار ساعت برای غذا
_چهار تا شش ساعت برای استراحت
سعی کنید از ساعات بیداری خود، حداکثر بهره را ببرید؛ اگر نه، عملا، دچار تضییع وقت می شوید. مدیریت بر خویشتن بدین معنی نیست که اجازه دهید کار ها بر شما تسلط داشته باشند بلکه شما باید بر کارها حکومت کنید.
اگر در اندیشه تحقق آرزویی هستید؛ حتما به این معنا نیست که به زودی شاهد ظهور و بروز آن خواهید بود. شما تنها کسی هستید که می توانید مشخص کنید که باید چگونه بیندیشید و چگونه رفتار کنید.
شما، دارای نیرویی هستید که بر اساس آن، می توانید مثبت باشید و به اندازه وسع و توانایی خود، به نتایج مورد انتظارتان، دست پیدا کنید.
مدیریت بر خویشتن، روش سودمندی است که می توانید به بهترین نحو، در تمام جنبه های زندگیتان، از آن استفاده کنید.