خلاصه کتاب مافیای بمب افکن نوشته ملکوم گلدول
خلاصه کتاب مافیای بمب افکن
کتاب «مافیای بمبافکن» نوشتۀ مالکوم گلَدوِل از ان کتابهایی است که بسیار دوست دارم
و می پسندم و برای آن پادکستی هم ساختم که فکر می کنم توجه بسیاری را به خود جلب
نمود .چرا که همزمان با انتشار متن اصلی کتاب «مافیای بمبافکن» در سال 2021 آن را منتشر کردم که مورد استقبال فراوانی در میان ایرانیان سراسر جهان داشت….
حال بهتر است به داستان بسیار حیرت انگیز و در عین حال تکان دهنده مافیای بمب افکن نوشته مالکوم گلدول برویم
جنگهای جهانی هنوز هم ذخایری از موضوعات و معماهایی جذاب و تازه و مخاطبپسند و تأملبرانگیز را در خود دارند. مالکوم گلدول در کتاب «مافیای بمبافکن» یکی از همین
ذخایر را از صندوق جنگ جهانی دوم بیرون میکشد و به مخاطبان ارائه میدهد.البته ذکر یک نکته را بسیار واجب می دانم که به عنوان منتقد جدی مالکوم گلدول و تمام آثارش و
مخصوصا این کتاب به دلیل فکت ها و رفرنس های علمی دقیق و همچنین عدم صداقت و یا به نوعی صحت مطالب ارائه شده و داستان گویی و یا قصه گویی مالکوم گلدول و کم
بودن جزئیات اجازه بدهید که به شدت انتقاد کنم.به نظر می رسد که مالکوم گلادول تنها با استفاده از منابع غیر معتبر و یا حتی ثانویه و مصاحبه با محققان در مورد این موضوع، هیچ
دیدگاه علمی و مستند و مستدلی در مورد برنامه های بمباران نیروی هوایی ایالات متحده هرگز ارائه نمی دهد، و همچنین فکر می کنم اگر نگاهی موشکافانه به کتاب داشته باشیم
متوجه می شویم نویسنده هیچ گونه تجدید نظر معناداری در روایت های معاصر و کف بازاری برخی افراد غیر کارشناس در مورد این موضوع هرگز ارائه نمی دهد.
بخشهای بزرگی از کتاب صرفاً نقل قولهایی از سایر آثار منتشر شده که صحت آنها هم هرگز تائید نشده است، بخش عمده رفرنس نویسنده را هم مصاحبههای شخصی یا ویدیوها و
فیلمها و……استنادهای نویسنده است. او ظاهر می شود
دکتر مازیار میر
خلاصه کتاب مافیای بمب افکن نوشته ملکوم گلدول
کتاب «مافیای بمبافکن: طولانیترین شب جنگ جهانی دوم»، با عنوان اصلی :
The Bomber Mafia: A Dream, a Temptation, and the Longest Night of the Second World war
دربارۀ دو نظریه درباب جنگ هوایی و نتایج آن و تقابل این دو نظریه در جریان جنگ جهانی دوم و در نیروی هوایی امریکاست.
کتاب «مافیای بمبافکن» درواقع نسخۀ مکتوب کتابی صوتی است که مالکوم گلدول اولین بار آن را بهصورت صوتی و نمایشی و در قالب اپیزودهایی از پادکستی به نام «تاریخ
تجدیدنظرطلب» ارائه داد و سپس آن را به کتاب تبدیل کرد.
نابغهای هلندی و کامپیوتر آنالوگش، آرمانهای گروهی همدل در آلاباما، بلندپروازیهای بلندپروازیهای دیوانهای بریتانیایی و آتش افروزی شیمیدانانی در دانشگاه هاروارد. مالکوم
گلدول راوی طولانیترین شب جنگ جهانی دوم است که تقابل اخلاق علم و تفکر را بدور از پیش داوری و یا سو گیری های رایج روایت می کند و در نهایت با عدد و رقم و به قول
معروف دو دو تا چهارتا کردن های امروزی نتیجه گیری مبتنی بر رخ دادها را یک کاسه نموده و این کتاب داستان مهیج همه این پستی ها و بلندی ها است.
فکر می کنم که مافیای بمب افکن روایت نبردی سرسختانه وطولانی در شبی طولانی در سال 1945 در اوج جنگ جهانی دوم و همچنین از پایداری، نوآوری و پاداش های بی حد وبی
حساب جنگ است.
مافیای بمبافکن داستان تقابل دو تفکر متفاوت و متمایز است که کرتیس لهمی و هیوود هنسل آینۀ تمامنمای این دو تفکر هستند. یکی معتقد به راهانداختن جنگی تمامعیار، حتی
با هدفگرفتن مواضع غیرنظامی برای ازک ار انداختن ماشین جنگی دشمن در سریعترین زمان ممکن و دیگری معتقد به اجتناب از بمباران مناطق مسکونی و غیرنظامی و با تفکر
هدفقراردادن مواضع حیاتی دشمن مثل مراکز صنعتی و کارخانههای تولید مواد اولیۀ سلاح.
شاید یکی دیگر از نقاط قوت کتاب، تلاش نویسنده برای پرهیز از بیان عقیدۀ خود و واگذاری نتیجه به خواننده باشد. او فقط روایت میکند و مانند کسی که دنبال کشف معماست،
سرنخها را پیدا میکند و به دست مخاطب میدهد. ناگفته نماند که در انتهای کتاب نویسنده آرشیو عکسی گرد آورده که خواننده را به حالوهوای آن روزهای جنگ جهانی دوم
نزدیکتر میکند.
مالکوم گلدول در کتاب «مافیای بمبافکن» ماجرای اختراعی را روایت میکند که در زمان جنگ جهانی دوم تحولی را در جنگ پدید آورد؛ اختراعی که رؤیای کسانی را که میخواستند
جنگ با کمترین تلفات به پایان برسد محقق میکرد. این رؤیا، بهاعتقادکسانی که به آن باور داشتند، چنانکه در کتاب «مافیای بمبافکن» میبینیم، در آسمان و در صحنۀ جنگهای
هوایی و با امکانپذیر شدن بالا رفتن دقت در محاسبه، پیش از انداختن بمبی از آسمان، و نشانهگیری دقیق موضعی که باید بمباران میشد و پرهیز از بمباران مناطقی بهجز آن موضع،
محقق میشد.
بهروایتِ گلدول در کتاب «مافیای بمبافکن»، در پی تحقق چنین رؤیایی بود که نیروی هوایی امریکا از اختراع دانشمندی عجیبوغریب و منزوی به نام کارل اِل نوردن استفاده کرد.
این اختراع درواقع یک کامپیوتر آنالوگ بود که به بمبنمای نوردن معروف شد و نشانهگیری دقیق برای بمباندازی از آسمان را میسر میکرد.
کتاب «مافیای بمبافکن» اختراع نوردن را به متن و مرکز یک تقابل رویکرد و طرز نگاه دربارۀ جنگ هوایی میبرد؛ تقابلی میان دو مردِ نظامی به نام کرتیس لهمی و هیوود هنسل که،
چنانکه در مقدمۀ مرتضی بزرگیان بر ترجمۀ فارسی کتاب «مافیای بمبافکن» اشاره شده، یکی از آنها «معتقد به راهانداختن جنگی تمامعیار، حتی با هدفگرفتن مواضع غیرنظامی
برای ازکارانداختن ماشین جنگی دشمن در سریعترین زمان ممکن و دیگری معتقد به اجتناب از بمباران مناطق مسکونی و غیرنظامی و با تفکر هدفقراردادن مواضع حیاتی دشمن مثل
مراکز صنعتی و کارخانههای تولید مواد اولیۀ سلاح» است.
خلاصه کتاب مافیای بمب افکن نوشته ملکوم گلدول
تقابل میان هیوود هنسل و کرتیس لهمی در مرکز کتاب «مافیای بمبافکن» قرار دارد. این تقابل درواقع تقابلی اخلاقی هم هست. اما در جنگ جهانی دوم سرانجام وزنه به کدام سَمتِ
تقابل سنگینی کرده و بمبنمای نوردن در عمل چقدر کارایی داشته و نتیجۀ هرکدام از رویکردهای متقابل هنسل و کرتیس، بهلحاظ تلفات انسانی، چه بوده است؟ این را با خواندن
کتاب «مافیای بمبافکن» درخواهید یافت.
کتاب «مافیای بمبافکن» از دو یادداشت از نویسنده (یکی در ابتدای کتاب و دیگری در ابتدای فصل دوم)، مقدمهای با عنوان «فایدهای ندارد، برکناری!»، نُه فصل که در دو بخش به
نامهای «رؤیا» و «وسوسه» تنظیم شدهاند و یک بخش نتیجهگیری با عنوان «ناگهان، ایرهاوس نابود میشود. پوووف!» تشکیل شده است.
فصلهای نُهگانۀ کتاب «مافیای بمبافکن» عبارتند از: «آقای نوردِن از وقتگذراندن در کارگاهش لذت میبرد»، «نمیگذاریم سنت جلوی پیشرفت را بگیرد»، «احساس همدردی انسانی
نداشت»، «راستینترین پیرو راستین!»، «ژنرال هنسل بهتزده بود»، «این خودکشی است، پسرها! خودکشی!»، «اگر بر من سجده کنی، صاحب همۀ آنها میشوی»، «همهجا خاکستر
شده؛ اینجا و اینجا و اینجا» و «تخریب بیامان»
کتاب «مافیای بمبافکن: طولانیترین شب جنگ جهانی دوم» با ترجمه و مقدمۀ مرتضی بزرگیان در نشر آموخته منتشر شده است.
دربارۀ مالکوم گلدول، نویسندۀ کتاب «مافیای بمبافکن»
مالکوم تیموتی گلَدوِل (Malcolm Timothy Gladwell)، متولد 1963، روزنامهنگار، نویسندۀ کتابهای غیرداستانی، تولیدکنندۀ پادکست و سخنران عمومی کاناداییِ متولد انگلیس
است. گلدول، رییس و یکی از بنیانگذاران شرکت پوشکین ایندوستریز است. این شرکت، یک شرکت تولید کتاب صوتی و پادکست است. گلدول همچنین از سال 1996 جزو همکاران
نشریۀ نیویورکر بوده است.
پنج کتاب اول گلدول در فهرست پرفروشترینهای نیویورک تایمز بودهاند. آثار او عمدتاً در زمینۀ روانشناسی اجتماعی هستند. از کتابهای مالکوم گلدول میتوان به «گفتوگو با
غریبهها: چرا در تشخیص حالات درونی دیگران شکست میخوریم»، «داوود و جالوت: آدمهای ضعیف، وصلههای ناجور و هنر پیکار با غولها»، «نقطۀ عطف»، «ازمابهتران» و «هنر
شکست خوردن» اشاره کرد.
پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز «واقعاً متقاعدکننده» (صبح بخیر آمریکا) که چگونگی برخورد فناوری و بهترین نیتها در گرماگرم جنگ را بررسی میکند – از خالق و میزبان پادکست
تاریخ تجدیدنظرطلب.
در مافیای بمبافکن، مالکوم گلدول داستانهای یک نابغه هلندی و کامپیوتر خانگیاش، گروهی از برادران در مرکز آلاباما، یک روانشناس بریتانیایی و شیمیدانان پیرومنیک در
هاروارد را به هم میپیوندد تا یکی از بزرگترین چالشهای اخلاقی در تاریخ مدرن آمریکا را بررسی کند.
اکثر متفکران نظامی در سال های منتهی به جنگ جهانی دوم، هواپیما را به عنوان یک فکر بعدی می دانستند. اما گروه کوچکی از استراتژیستهای آرمانگرا، «مافیای بمبافکن»
پرسیدند:
اگر بمباران دقیق میتوانست دشمن را فلج کند و جنگ را بسیار کمتر کشنده کند، چه؟
در مقابل، بمباران توکیو در مرگبارترین شب جنگ، زاییده فکر ژنرال کورتیس لی می بود، که عمل گرایی وحشیانه و تاکتیک های زمین سوخته او در ژاپن جان هزاران غیرنظامی را به
همراه داشت، اما ممکن است با جلوگیری از تهاجم برنامه ریزی شده ایالات متحده، حتی بیشتر از آن در امان باشد. . در مافیای بمب افکن، گلادول می پرسد، \”آیا ارزشش را داشت؟\”
اگر سلف لمی، ژنرال هیوود هانسل، در راس کار باقی می ماند، ممکن بود اوضاع به گونه دیگری پیش می رفت. هانسل به بمباران دقیق اعتقاد داشت، اما زمانی که او و کرتیس لمی
برای تحویل رهبری در جنگلهای گوام به میدان رفتند، لمی پیروز شد و منجر به تاریکترین شب جنگ جهانی دوم شد. مافیای بمب افکن داستانی جذاب از پشتکار، نوآوری و
دستمزدهای بی حساب جنگ است…….
همهچیز را با اسناد و شواهد بیان میکند تا جای هیچ شکی نماند!
مالکوم گلدول، نویسندۀ کتاب، پژوهشی است که دربارۀ تاریخ نیروی هوایی داشته که بخشی از بار جنگ بر دوششان بود. ( مازیار میر معتقد است موارد ارائه شده زیاد هم دقیق
نیست و بیشتر داستان پردازی است ) در واقع، در اوایل جنگ فرماندهان نیروی هوایی ادعامیکردند کنترل جنگ در دست آنهاست و طوری آن را در سریعترین زمان ممکن تمام
میکنند که نیازی به ورود ارتش و نیروی دریای نباشد.
این هم عقیدۀ متناقضی است که برای تلفات کمتر جنگ، به بمباران وسیع روی بیاوریم تا دشمن زودتر تسلیم شود! همان کاری که کرتیس لهمی، فرمانده نیروی هوایی آمریکا، در
اواخر جنگ جهانی دوم با ژاپن کرد. گلدول به ژاپن سفر میکند تا موزۀ جنگ را ببیند. با تاریخدانها و کسانی که اطلاعاتی از آن دوران دارند، مصاحبه میکند. نقلقولهایی از کتابها
میآورد و همهچیز را با اسناد و شواهد بیان میکند تا جای هیچ شکی نماند.
دربارۀ مالکوم گلَدوِل، نویسندۀ شش کتاب پرفروش نیویورکتایمز
مالکوم گلَدوِل نویسندۀ شش کتاب پرفروش نیویورکتایمز است: گفتوگو با غریبهها، داوود و جالوت، ازمابهتران، آنچه سگ دید، بلینک و نقطهعطف. مافیای بمبافکن در قالب
اپیزودهایی از پادکست او، تاریخ تجدیدنظرطلب، شروع شد و تیم سازندۀ پشت آن پادکست، نسخۀ صوتی این کتاب را نیز تهیه کردند. گلدول از بنیانگذاران و رئیس پوشکین
ایندوستریز، شرکت تولید کتاب صوتی و پادکست، است. او در انگلستان به دنیا آمد، در مناطق روستایی اُنتاریو بزرگ شد و اکنون در نیویورک زندگی میکند.
فهرست مطالب کتاب «مافیای بمبافکن:طولانیترین شب جنگ جهانی دوم»
بخش اول: رویا
فصل یکم: آقای نوردن از وقت گذراندن درکارآگاهش لذت میبرد
فصل دوم: نمیگذاریم سنت جلوی پیشرفت رو بگیره
فصل سوم: احساس همدردی انسانی نداشت
فصل چهارم: راستینترین پیرو راستین!
فصل پنجم: ژنرال هنسل بهتزده بود
بخش دوم: وسوسه
فصل ششم: این خودکشی است، پسرها! خودکشی!
فصل هفتم: اگر بر من سجده كنی، صاحب همۀ آنها میشوی
فصل هشتم: همهجا خاکستر شده؛ اینجا و اینجا و اینجا
فصل نهم: تخریب بیامان
نتیجهگیری: ناگهان، ایر هاوس نابود میشود. پوووف!
بریدههایی از کتاب «مافیای بمبافکن:طولانیترین شب جنگ جهانی دوم»
_داستان مافیای بمبافکن داستان همین لحظه است، همینطور روایت اتفاقهای قبل و بعد از آن؛ چراکه تأثیر این تغییر فرماندهی تا امروز باقی است.
_ این داستانها را بخوانید و از خودتان بپرسید: «اگه من بودم، چیکار میکردم؟ طرف کدومیکی رو میگرفتم؟»
_ او که در جنگ جهانی اول خدمت کرده بود، ترسی را که در وجود همقطارانش بود، به یاد میآورد.
_ هنگامی که آمریکا وارد جنگ جهانی دوم شد، ارتش بهسرعت بمبافکنهایش را به بمبنمای نوردن مجهز کرد.
_ همیشه به پناهگاه میرفتیم. بعد از آنکه از شدت بمبارانها کاسته میشد، انگار کمی بیاعتنا میشدیم.
_ مافیای بمبافکن برخلاف نام ترسناکش، هرگز خیلی بزرگ نبود. حداکثر دوازده مرد بودند که همگی کموبیش در آن خیابانهای ساکت و سایهدار ماکسول فیلد در فاصلۀ چندقدمی
یکدیگر زندگی میکردند.
_انقلاب بدون شک فعالیتی گروهی است.
_انگار هیچکس نمیفهمید ما چهکار میکنیم. پس هیچ بخشنامهای به دستمان نمیرسید که بگوید از روشمان دست بکشیم.
بخشی دیگری از کتاب مافیای بمب افکن
«در انقلابهای فناوری، همیشه نکتهای برای من مبهم بوده است. در همۀ این انقلابها، مبتکران ایدهای را مطرح میکنند یا خلاقیتی به خرج میدهند که بهظاهر جهان را زیرورو
میکند. اینترنت و شبکههای اجتماعی نمونهای از فناوریهای نسل ماست. نسلهای پیش از ما هم تلفن و خودرو داشتند. همیشه انتظار داریم نوآوریهای جدید امکاناتمان را بهتر،
کارآمدتر، امنتر، پربارتر و سریعتر کند. واقعاً هم از برخی جهات چنین اتفاقی میافتد؛ اما بعد، همیشه وضع خراب میشود. [برای مثال] لحظهای همه از شبکههای اجتماعی راضیاند؛
چون به شهروندان
عادی کمک کرده است استبداد را سرنگون کنند و لحظهای بعد، همه از همین شبکهها شاکیاند؛ چراکه زمینۀ ظلموستم شهروندان به یکدیگر را فراهم میکند. قرار
بود خودرو برای انسان آزادی و تحرک بیاورد. مدتی هم آورد؛ اما بعد، میلیونها نفر را ترغیب کرد کیلومترها دور از محل کارشان زندگی کنند و هر روز ساعتها در راهبندانی بیانتها
بمانند. چرا فناوری، بهدلایلی مختلف و دور از انتظار، گاهی از مسیر اصلیاش خارج میشود؟
مافیای بمبافکن نمونهپژوهی است دربارۀ انحراف رؤیاها و اینکه گاه ایدههای نو و جذابی که از آسمان نازل میشود، صاف و راحت در دامنمان نمیافتد؛ بلکه محکم به زمین میخورد
و متلاشی میشود. داستانهایی که میخواهم برایتان بگویم، داستانهای جنگی نیست؛ اگرچه بیشتر آنها در دوران جنگ اتفاق افتاده است. این داستانها دربارۀ نابغهای هلندی و
کامپیوتر آنالوگش، دربارۀ آرمانهای گروهی همدل در مرکز آلاباما، دربارۀ بلندپروازیهای دیوانهای بریتانیایی و آتشافروزی شیمیدانانی در آزمایشگاههای مخفی هاروارد است. همۀ
داستانها دربارۀ آشفتگی هدفهای ماست؛ چراکه وقتی به عقب مینگریم، آن آشفتگی را پاک فراموش میکنیم.
در قلب همۀ این داستانها هم سرگذشت هیوود هنسل و کرتیس لهمی را تعریف میکنیم که در جنگلهای گوام با هم رودررو شدند. یکی را به خانه فرستادند؛ اما دیگری آنجا ماند و
تاریکترین شب جنگ جهانی دوم را رقم زد. این داستانها را بخوانید و از خودتان بپرسید: «اگه من بودم، چیکار میکردم؟ طرف کدومیکی رو میگرفتم؟»
نسخۀ فارسی کتاب «مافیای بمبافکن:طولانیترین شب جنگ جهانی دوم»
توسط انتشارات Little, Brown and Company در سال 2021 با عنوان انگلیسی The Bomber Mafia: A Dream, a Temptation, and the Longest Night of the Second
World War منتشر شده است. نشر آموخته نیز برگردان فارسی کتاب «مافیای بمبافکن:طولانیترین شب جنگ جهانی دوم»را با ترجمۀ مرتضی بزرگیان در 176 صفحه منتشر کرده
است.
خواندن این کتاب را به شدت برای همه گان توصیه می کنم…
#مازیارمیر مشاور و عارضه یاب کسب و کار