خلاصه کتاب تفکر، سریع و کند نوشته دنیل کانمن
دنیل کانمن
بعنوان یک مشاور کسب و کار باید بگویم کانمن یکی از تاثیرگذارترین افرادی است که روی من تاثیر گذاشت و بنابراین من نیز این
نویسنده محقق و دانشمند را با کتاب معروفش امروز بشما معرفی می کنم
دنیل کانمن متولد ۱۹۳۴است او یکروانشناس آمریکایی-اسرائیلی است که برای کار بر روی روانشناسی قضاوت و تصمیمگیری، و نیز اقتصاد
رفتاری، که به خاطر آن جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۰۲ (به همراه ورنون اسمیت) را برد، مشهور است. یافتههای تجربی او فرض رایج عقلانیت انسان
درنظریهٔ اقتصاد مدرن را به چالش میکشد.
کانمن به همراه آموس تْوِرسکی و دیگران، پایهای شناختی برای خطاهای رایج انسانی که از اکتشاف و سوگیری ناشی میشوند ارائه داد و نظریه چشمانداز را توسعه داد. او در سال ۲۰۰۲ به خاطر کار بر نظریهٔ چشمانداز برندهٔجایزه نوبل اقتصاد شد.
کانمن استاد بازنشستهٔ روانشناسی و امور عمومی در مدرسه وودرو ویلسن دانشگاه پرینستون است. او با عضوانجمن سلطنتی آن پ ترایسمن ازدواج کردهاست.
کانمن باوجود اینکه در شهر تلآویو متولد شده بود، اما بیشتر دوران کودکی خود را در پاریس گذراند. وی در سال ۱۹۴۶ میلادی نهایتاً از فرانسه به اسرائیل بازگشت. وی مدرک لیسانس و فوق لیسانس خود را در رشته روانشناسی وعلوم ریاضی از دانشگاه عبری در اورشلیم دریافت نمود. پس ازآن به نیروهای دفاعی اسرائیل پیوست تا دوران نظام وظیفه را طی کند. وی در دوران خدمت نظام وظیفه در روانپزشکی در ارتش اسرائیل به خدمت پرداخت. در سال ۱۹۵۸ به ایالات متحده آمریکا رفت و مدرک دکترای خود را در سال ۱۹۶۱ در رشته روانشناسی از دانشگاه کالیفرنیا، برکلی کسب نمود.
خلاصه کتاب تفکر، سریع و کند
تفکر سریع و کند
کتاب پرفروش تفکر، سریع و کند دانیل کانمن، روانشناس و برنده نوبل اقتصاد، خلاصه تحقیق اوست که با همکاری آموس تورسکی بیش از چند دهه به آن مشغول بوده است.
این کتاب شامل سه بخش از مراحل کاری اوست: کارهای اولیه، یعنی سویه گری های شناختی، سپس نظریه چشم انداز و پس از آن پژوهش هایی در زمینه شادی است. محور اصلی کتاب دوگانگی میان حالت اندیشه است: سیستم دو آهسته تر، خودخواسته تر و منطقی تر است، در حالی که سیستم یک سریع، غریزی و احساسی است. این کتاب ترسیم سویه گیری های شناختی در ارتباط با هر نوع تفکر است که با پژوهش های خود کانمن درباره نفرت از باخت آغاز می شود. این کتاب، با پشتوانه چند دهه پژوهش های دانشگاهی، نشان می دهد که افراد، با تغییر چارچوب پرسش و جایگزین کردن پرسش های ساده تر، در حقیقت به قضاوت های انسانی اهمیتی بیش از حد می دهند. کانمن، با شرح کارکرد دو سیستم، تلاش می کند نشان دهد که چه وقت می توانیم در تصمیم گیری های مربوط به زندگی و تجارت به بینش و شهودیات خود اطمینان کنیم و چه زمانی از آن بپرهیزیم و با شیوه شناخت سویه گری های ذهنی چگونه می توانیم از اشتباهات اجتناب کنیم. این کتاب برنده جایزه بهترین کتاب آکادمی ملی علوم و جایزه کتاب لس آنجلس تایمز و برگزیده منتقدان کتاب نیویورک تایمز به عنوان یکی از ده کتاب سال ۲۰۱۱ شناخته شده است. معرفی کانمن:کانمن نشان می دهد که چگونه قضاوت های انسانی ممکن است راههای میانبر را فراهم کند که به طور سیستماتیک از اصول اساسی احتمالات، انحراف داشته باشند. تا قبل از انتشار کار کانمن، اقتصاددانان معتقد بودند که نیروی انسانی، تحت تاثیر انگیزه های منفعت شخصی، تصمیمات را به طور عقلایی اتخاذ می کنند. اشاره: نظریه قدیمی اقتصاد بیان می کند که سرمایه گذاران کاملا عقلایی رفتار می کنند و سعی می کنند با بکار گیری اطلاعات و محاسبه احتمالات ثروت خود را در طول زمان حداکثر کنند. دانیل کانمن در مطالعه عوامل رواشناسی که انتخاب های سرمایه گذران را تحت تاثیر قرار می دهند جهانی را ترسیم می کند که با مدل عقلانیت کامل انیشه کلاسیک اقتصاد تفاوت زیادی دراد. آنچه در بالا بدان اشاره شد گذری بر افکار و عقاید دانیل کانمن استاد اقتصاد دانشگاه برکلیو برنده نوبل اقتصاد در سال ۲۰۰۲ است. دانیل کانمن در سال ۱۹۵۴ مدرک کارشناسی خود را در روانشناسی و ریاضیات از دانشگاه عبری اورشلیم دریافت نمود، سپس برای انجام خدمت سربازی وارد ارتش رژیم صهیونیستی شد. یکسال بعد، وی به عنوان سرجوخه به بخش روانشناسی ارتش انتقال یافت و کار ارزیابی نامزدهای افسر آموزش به وی سپرده شد. در اینجا بود که وی با نخستین موارد خلاف قاعده رفتاری روبرو شد (Pressman, 2006, p. 293). کانمن پس از آنکه در سال ۱۹۵۶ ارتش را ترک گفت، تصمیم گرفت در مقطع دکترای روانشناسی ادامه تحصیل دهد. وی با دریافت بورسیه، در سال ۱۹۵۸ وارد دانشگاه کالیفرنیا در برکلی شد. دوره آموزشی وی بسیار گلچین شده بود. وی در کنار دورس روانشناسی، فلسفه را نزد ویتگنشتاین آموخت. کانمن در سال ۱۹۶۱ فارغالتحصیل شد و برای تدریس به دانشگاه عبری اورشلیم بازگشت. وی به خاطر بکارگیری بینشهای روانشناسی در علم اقتصاد بخصوص در ارتباط با قضاوت و تصمیم گیری انسانی تحت شرایط عدم اطمینان، استحقاق دریافت جایزه نوبل را کسب کرده است. کانمن، نشان می دهد که چگونه قضاوت انسانی ممکن است راههای میانبری را فراهم کند تا انسان ها به طور سیستماتیک از اصول اساسی احتمالات انحراف داشته باشند. تا قبل از انتشار نظریه کانمن، اقتصاددانان معتقد بودند که نیروی انسانی، تحت تاثیر انگیزه های منفعت شخصی، تصمیمات را به طور عقلایی اتخاذ می کند. او این مدل پذیرفته شده را به چالش کشید و نشان داد که رفتار مردم توسط انگیزه های روانشناسی بیشتر تعیین می شود و این انگیزه ها عوامل اقتصادی مهمی را شکل می دهند. کانمن طی سالهای ۱۹۶۸ و ۱۹۶۹ به تدریس کاربرد روانشناسی در مشکلات دنیای واقعی در مقطع کارشناسی ارشد پرداخت. وی از آموس تورسکی، همکار جوان خود در دانشگاه خواست تا در کلاس درباره قضاوت و تصمیمگیری انسانی، یعنی دو موضوعی که تورسکی درباره آنها مشغول تحقیق بود، سخنرانی کند. بدین ترتیب، همکاری طولانی مدت و پر بازدهی میان این دو آغاز شد. اکثر ایدههای مهم کانمن توسط تورسکی بسط داده شد و بسیاری از مقالات مهم وی همراه با تورسکی به رشته تحریر درآمد. آنها در کنار هم به مطالعه، مستندسازی و توضیح بسیاری از تورشهای موجود در رفتار افراد به هنگام تصمیمگیری پرداختند. کانمن در سال ۱۹۷۸ سرزمینهای اشغالی را ترک کرد و به دانشگاه بریتیش کلمبیا رفت. هشت سال بعد، او به برکلی بازگشت. کانمن در سال ۱۹۹۳ به دانشگاه پریستون نقل مکان کرد تا به دوستان و بستگان خود در سرزمینهای اشغالی نزدیکتر شود. کانمن در سال ۲۰۰۲، به دلیل انجام کارهای پیشگامانه در اقتصاد رفتاری و تجربی (به همراه ورن اسمیت که به کار مشابهی مشغول بود)، اگر تورسکی در سال ۱۹۹۶ به دلیل بیماری سرطان از دنیا نرفته بود، احتمالاً در این جایزه نوبل شریک میشد. کانمن از سال ۱۹۹۳ تاکنون در دانشگاه پرینستون مشغول تدریس است (econlib.org). نظریات اقتصادی: کانمن در سال ۲۰۰۲ همراه با ورنون اسمیت، استاد اقتصاد و حقوق در دانشگاه جورج میسون، موفق به کسب جایزه نوبل در اقتصاد گردید. آکادمی علوم رویاب سوئد در اطلاعیه اش اظهار داشت که کانمن به خاطر به کار گیری بینش های روانشناختی در علم اقتصاد به خصوص در ارتباط با قضاوت و تصمیم گیری انسانی تحت شرایط عدم اطمینان، استحقاق دریافت جایزه نوبل را کسب کرده است. کانمن نشان می دهد که چگونه قضاوت های انسانی ممکن است راههای میانبر را فراهم کند که به طور سیستماتیک از اصول اساسی احتمالات، انحراف داشته باشند. تا قبل از انتشار کار کانمن، اقتصاددانان معتقد بودند که نیروی انسانی، تحت تاثیر انگیزه های منفعت شخصی، تصمیمات را به طور عقلایی اتخاذ می کنند. کانمن این مدل پذیرفته شده را به چالش کشید و نشان داد که رفتار مردم توسط انگیزه های روانشناسی بیشتری تعیین می شوند و اینکه این انگیزه ها عوامل اقتصادی مهمی را می سازند. مطالعه عوامل روانشناسی که انتخاب های سرمایه گذاران را تحت تاثیر قرار می دهند، جهانی را ترسیم می کنند که با مدل عقلانیت اندیشه اقتصاد کلاسیک ، تفاوت زیادی دارد.شواهدی که موید تاثیر پایه های قضاوتی مداوم بر سرمایه گذاران است نظریه بازار کارمد را با تردید مواجه ساخته است. نظریه قدیمی اقتصاد بیان می کند که سرمایه گذاران کاملا عقلایی رفتار می کنند و سعی می کنند با به کار گیری اطلاعات و محاسبه احتمالات، ثروت خود را در طول زمان به حداکثر برسانند. این نظریه، خطاهای ممکن سرمایه گذاران را تصادفی دانسته و در نتیجه آن بر قیمت دارایی بی تاثیر می دانند. وچون قیمت ها همواره قیمت های تعادلی هستند، منافع سوداگرانه وجود ندارد. لذا کلیه دارایی ها در کلیه زمان ها به طور بهینه قیمت گذاری می شوند. مساله ای که کانمن بدان اشاره می کند، این است که نئوری کلاسیک در توصیف رفتار دنیای واقعی ناقص است. اگر واسطه گری بی معنی است، چرا سرمایه گذاران بسیاری در صف خرید وسایلی قرار می گیرند که دیگران آرزوی فروش آن را دارند؟ و اگر تمام دارایی ها به طور بهینه قیمت گذاری می شوند، چرا سهام به طور مداوم بازده بیشتری نسبت به اوراق قرضه دارند؟ پاسخی که کانمن به این اشکالات می دهد این است که سرمایه گذاران فقط تا حدی رفتاری عقلایی دارند. محققین رفتاری، الگوهای رفتاری را شناسایی کرده اند که منجر به بروز خطا در تصمیمات سرمایه گذاری می شود. این خطاها عبارتند از: اعتماد بیش از حد: سرمایه گذاران تمایل دارند در مورد توانایی خود از پیش بینی روند بازار اغراق کنند. شکل گیری ذهنیت: سرمایه گذاران غالبا تصمیمات خود را بر پایه تمایزات مصنوعی قرار می دهند. مثلا ممکن است آن ها با منافع حاصل از سرمایه گذاری به مثابه پول خانه “house mony “برخورد کنند و برای آن ها ریسکی بالاتر از پول شخصی خود در نظر بگیرند. این امر ممکن است منجر به کاهش متوسط بازدهی ها بشود. ریسک گریزی: سرمایه گذاران حساسیت بیشتری از زیان، نسبت به کسب منفعت دارند. آثار کانمن: “تفکر سریع و کند” در این کتاب وی نشان می دهد که فرآیند فکر کردن شامل دو مرحله است، مرحله اول که او اسمش را فکر کردن سریع می گذارد، ناخودآگاه ، بی زحمت و شهودی است. و مرحله دوم که اسمش را فکر کردن کند می گذارد، پرزحمت، ناشی از استدلال و استنتاج و خودگاه است. همه ما این تجربه را داریم که حرفی را می زنیم، عملی می کنیم یا تصمیمی را می گیریم که بعدا پشیمان می شویم، در این کتاب کانمن نشان می دهد چرا این اتفاق می افتد و چگونه می توان این را کنترل کرد. بطور کلی، کانمن در این کتاب، همچون سراسر عمرش، سعی در تحلیل خطاهای ذهنی سیستم تصمیم گیری انسانی دارد. “اعتقاد به قانون اعداد کوچک، ” بولتن روانی، با همکاری آموس تورسکی ” پیش بینی در روانشناسی ” نقد و بررسی روانی، با همکاری آموس تورسکی ” انتخاب و قضاوت ها ” در قضاوت در شرایط عدم اطمینان: ابتکارات و تعصبات، اد. دانیل کانمان، پل اسلوویک، و آموس تورسکی، نیویورک، انتشارات دانشگاه کمبریج با همکاری آموس تورسکی “انتخاب ها، ارزش ها و قالب ها” روانشناس آمریکایی، با همکاری آموس تورسکی ‘ انصاف به عنوان یک محدودیت بر ای کسب سود”استحقاق در بازار ” نقد و بررسی اقتصاددان آمریکایی،با همکاری ریچارد تالر و جی- کنت. “چالش های جدید فرضیات عقلایی” ” معرف مجدد: تعویض ویژگی در خودآموز شاهد ” در ابتکارات و تعصبات: روانشناسی قضاوت خودآموز، اد.تی.دی. گیلویچ، گریفین، و دانیل کانمن، نیویورک، انتشارات دانشگاه کمبریج، با اس. فردریک نتیجه گیری: دانیل کانمن با استفاده از بینش روانشانسی ادارکی راجع بع فرآیند های روانی پاسخگویی به سوالات، شکل گیری قضاوت ها و انتخاب ها، در فهم بهتر چگونگی اتخاذ تصمیمات اقتصادی توسط مردم کمک شایان توجهی نموده است. کانمن در سایر حیطه های اقتصاد رفتاری نیز مشارکت هایی داشته است.
این مقاله برداشتی ازاد است از مقاله Knowledge Wharton
دنیل کانمن، روانشناس و برنده جایزه نوبل اقتصاد که پدر علم اقتصاد رفتاری نیز شناخته میشود، چند سال پیش از تدریس در دانشگاه پرینستون بازنشسته شد و یک شرکت مشاوره در نیویورک تاسیس کرد. در گفتوگویی که اخیرا در کنفرانسی در موسسه وارتون صورت گرفت، او در مورد تجربیاتش در حوزه مشاوره و کیفیت تصمیمگیری در سازمانها صحبت کرد که بخشهایی از آن را میخوانیم. کانمن در این کنفرانس گفت: «وقتی به سازمانهای بزرگ نگاه میکنید، انتظار دارید عملکردشان بهینه و منطقی باشد اما میزان بیخردی در شیوه مدیریت آنها، فرآیندهای احمقانهای که دارند و تفکر واقعا ضعیفی که اطراف خود میبینید، آزاردهنده است.»
از نظر او کشف نحوه تصمیمگیری متناسب با پیچیدگی و اهمیت خطراتی که وجود دارد، مشکل بسیار بزرگی است که دنیای کسبوکار وقت زیادی را صرف فکر کردن به آن نمیکند. کانمن در این کنفرانس توصیف کرد که برای هوشمندانهتر کردن سازمانها چه پیشرفت قابل توجهی لازم است. اگر افراد آن گونه که کانمن میگوید به صورت روتین تصمیمات ضعیف بگیرند، چرا اصلا این موضوع باید مورد توجه قرار بگیرد؟ پاسخ این سوال به اقتصاد رفتاری برمیگردد، حوزهای که میگوید چرا افراد اغلب انتخابهای مالی نامعقول دارند و همواره به شیوهای که مدلهای اقتصاد استاندارد پیشبینی میکنند، رفتار نمیکنند.
اقتصاددانان رفتاری معتقدند انسانها در اعتماد به نفس بالا در توجه محدود، جهتگیریهای شناختی و دیگر فاکتورهای روانشناسانه که ناگزیر موجب بروز خطاهایی در قضاوت میشود، گیر میافتند. این فاکتورها بر هر چیزی، از نحوه سرمایهگذاری در سهام تا واکنشی که به پیشنهادهای بازاریابی نشان میدهیم یا چگونه انتخاب میکنیم که چه ساندویچی برای ناهارمان بخریم، اثر میگذارند. کانمن میگوید: «ما اساسا طوری اعتماد به نفس بیش از حد داریم که سریع به سوی نتیجهگیری جهش میکنیم. بنابراین به صورت اتوماتیک و بیاختیار در تعبیر موقعیتها دچار سوء تفاهم میشویم و کنترل چنین شرایطی بسیار دشوار است.»
کانمن به شواهد مخرب در مورد قضاوتهای حرفهای کارشناسان اشاره کرده و میگوید: «اگر یک عکس رادیولوژی را جلوی رادیولوژیستهای مختلف بگذارید، حدود ۲۰ درصد مواقع تشخیص یکسانی صورت نمیگیرد.»
کانمن از کارهای مشاورهای که انجام داده مثالی را در مورد یک موسسه مالی بزرگ مطرح میکند که در آن موافقت با وام و قضاوت در مورد حق بیمه به صورت روتین صورت میگیرد. این تصمیمگیریها مبالغ صدها هزار دلاری را شامل میشود که اغلب منوط به نظر یک فرد هستند. کانمن تجربهای را بیان میکند که در آن از رهبران تیم سوال شده بود تصمیمهای دو کارشناس مختلف در مورد یک پرونده خاص، چند درصد با هم اختلاف دارد. کانمن میگوید «خیلیها حدس میزنند ارزیابیها یکسان است و شاید بین ۵ تا ۱۰ درصد اختلاف وجود داشته باشد. اما واقعیت این است که این اختلاف بین ۴۰ تا ۶۰ درصد است» و رهبران سازمان کاملا از این موضوع بیخبر بودند. به عقیده کانمن این مشکل به بیتجربگی نسبی برخی کارمندان ربطی ندارد، بلکه مساله حیرتانگیز – حداقل طبق تجربه ما – این است که حرفهایهای باتجربه به اندازه تازهکارها بیثبات بودند.
آیا دانستن این موضوع میتواند به کارشناسان کمک کند در قالب یک گروه تصمیمهایی جمعی بگیرند؟ حتی اگر این مساله در سازمانها امکانپذیر باشد – که اغلب نیست – موانعی وجود دارند. کانمن میگوید طبق روانشناسی اجتماعی، وقتی گروهی از افراد در مورد یک موضوع گفتوگو میکنند، «فشارهای انطباقی بزرگی» وجود دارد که باعث میشود مشارکتکنندگان میزان مخالفتها و ناسازگاریهای بین خودشان را دست کم بگیرند.
راهکار: الگوریتمها
نسخه تجویزی کانمن برای سازمانها این است که قضاوتهای انسانی را از طریق الگوریتمها با «تفکر منظم» تعدیل کنیم. از نظر او شواهدی که از تحقیقات به دست آمده روشن و صریح هستند: وقتی مساله تصمیمگیری مطرح میشود، الگوریتمها برتر از افراد هستند. کانمن میگوید «الگوریتمها اختلال ایجاد نمیکنند، درحالیکه در مورد انسان این گونه نیست. وقتی دادهای را جلوی یک الگوریتم میگذارید، همیشه در نهایت یک پاسخ یکسان دریافت خواهید کرد.»
یک الگوریتم خوب به حجم گسترده داده نیاز ندارد. تصور کنید در حال ارزیابی ثبات مالی شرکتها هستید تا مثلا به آنها وام بدهید یا آنها را در برابر ریسکهای مالی بیمه کنید. توصیه کانمن این است که با کمیتهای از افراد که از چنین موقعیتی اطلاع کامل دارند جلسه بگذارید و لیستی شامل پنج تا شش بعد تهیه کنید. بیش از هشت بعد دیگر لازم نیست. «اگر برای این ابعاد مقیاسهای رتبهبندی خوبی ایجاد کنید و وزن مساوی به آنها بدهید، عملکردتان به خوبی یک الگوریتم آماری بسیار پیچیده خواهد بود.»
هوش مصنوعی جایگزین درک انسانی
از کانمن در مورد نقش رو به رشد هوش مصنوعی در تفکر کسبوکار سوال شد؛ بهویژه در مورد الگوریتمهای قدرتمندی که امروزه وظایفی را انجام میدهند که در گذشته توسط حسابداران، مشاوران و مدیران انجام میشد. پاسخ کانمن بسیاری از حاضران را شگفتزده کرد: «فکر میکنم خیلی نگران این مساله هستم.»
نگرانی او این است که پیچیدهتر شدن هوش مصنوعی آن را از کمک به انسانها برای دسترسی به تفکر منظم و اجرای قضاوتهای حرفهای فراتر میبرد. «این موضوع برای رهبران سازمانی بسیار خطرناک است. چون به محض اینکه تصمیمها را تحلیل میکنید، هر کسی میتواند از رهبر سازمان جلوتر برود. این مساله چه تاثیری بر ساختار قدرت دارد؟» کانمن این واقعیت را یادآوری کرد که اوایل امسال، یک برنامه کامپیوتری متعلق به شرکت گوگل توانست قهرمان جهانی بازی معروف «گو» را که ۱۸ عنوان بینالمللی داشت شکست دهد. تیم گوگل این نرمافزار را بر اساس ۱۵۰ هزار بازی انسانی واقعی ساخته بود و سپس نرمافزار حدود ۳۰ میلیون بار این بازی را با خودش انجام داده و ارتقا یافته بود. به این ترتیب، برنامههایی ایجاد میشوند که از دنیای قهرمانی جهان بالاتر میروند. برنامه مذکور، اطلاعاتی بیش از یک انسان داشت. به گفته کانمن، «همه اینها به میزان دسترسپذیری دادهها بستگی دارد: درک انسان همین گونه رشد میکند. ما درکمان را با دادههایی که در طول زندگی جمع میکنیم بالا میبریم. بنابراین هوش مصنوعی میتواند عملکرد بهتری داشته باشد.
دنیل کانمن: معمای تجربه در مقابل حافظه
او سخنرانی خود را این گونه آغاز می کند : این روز ها همه میخواهند مردم را خوشبخت تر کنند اما علی رغم همه ی این تلاش ها تله های شناختی مختلفی وجود دارد که تشخیص درست در مورد خوشبختی را تقریبا غیر ممکن می سازد .
او در این سخنرانی به بررسی این تله های شناختی می پردازد .
بحث عمده ی صحبت های او در مورد دو “خود” است ، یک خود تجربه کننده که در زمان حال زندگی می کند و زمان حال را می شناسد و یک خود به یاد آورنده که داستان زندگی ما را حفظ می کند .
او در مثالی بیان می کند که دو بیمار الف و ب را که تحت عملی دردناک قرار می گیرند در نظر بگیرید ، عمل بیمار الف با مدت زمان کمتری اما درد بیشتری پایان میپذیرد ، بیمار ب برعکس . آنطور که به نظر میرسد بیمار ب باید درد بیشتری کشیده باشد زیرا عمل او بیشتر طول کشیده است ، اما نکته ی جالب این است که بیمار الف خاطره بدتری از عمل داشت .
کانمن می گوید : از آنجایی که مهم ترین قسمت داستان آخر آن می باشد و بیمار الف درد بیشتری در آخر عمل کشیده است و عمل در حافظه او بسیار بدتر از بیمار ب بود و این یک تناقض مستقیم بین خود تجربه کننده و خود به یاد آورنده است .
این دو “خود” دو هویت کاملا متفاوت هستند ، خود تجربه کننده و خود به یاد آوردنده و اشتباه گرفتن این دو با هم بخشی از مشکل فهم خوشبختی است .
ما مقداری در مورد چیزهایی که خوشبختی مان را کنترل می کنند می دانیم مثلا پول ، هدف ها و وقت گذرندان با کسانی که دوستشان داریم ، بنابراین اگر بخواهیم هر دو خود را بهینه سازیم ، مجبور خواهیم شد کارهای بسیار متفاوتی انجام دهیم .
کانمن در نهایت بیان می کند که ما نباید به خوش بختی به معنای خوش بودن فکر کنیم ، این دو با هم کاملا متفاوت هستند .
دیدن این سخنرانی جذاب از تنها نوبلیست رشته ی اقتصاد رفتاری را از دست ندهید
شناسنامه کتاب تفکر سریع و کند
- عنوان اصلی: Thinking, Fast and Slow
- نویسنده: دانیل کانمن
- کشور: آمریکا
- سال انتشار: ۲۰۱۲
- ژانر: روانشناسی، خودیاری
- مناسب برای: همه افراد
- امتیاز کتاب: ۴.۱۶ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)
مطالعات بیشتر:
چکیده کتاب الفبای زبان بدن حرفه ای
چکیده کتاب فن دفاع حرفه ای برای وکلا
مقدمه کتاب زبان بدن زبان به زبانی
خلاصه کتاب اصول سرپرستی
معرفی کتاب استیو جابز مردی با دستهایی رو به اسمان
پرفروشترین کتاب سال در زمینه ارتباطات غیر کلامی و چهره شناسی