رفع گره های ذهنی و دست یابی به آرامش
Believe it or not, this is an endless battle between good and evil in our hearts and minds . Maziar Mir
اعتماد کنیم یا نکنیم این نبردی بی انتها بین خیر و شر در قلب و ذهن ما است . مازیار میر
09198718767
لینک اختصاصی(پنل دانش): https://www.google.com/search?kgmid=/g/11f0_7m_63
رفع گره های ذهنی و دست یابی
بگذاريد هر كس بر مبناي باور، فكر، آرزو، مطالعه و دانسته هاي خود قضاوت كند، نه اينكه شخص طوطي صفت
گفته ديگران را بازگو كند.((ديل كارنگي))
در این مقاله کوتاه به رفع گره های ذهنی و رسیدن به آرامش نگاهی مختصر خواهیم داشت
احساس ضعف می کنید؟ شما اساسا تنها نیستید
زمانی که دچار استرس و عدم کارایی هستید اولین حس وبرخوردغریزی که شما ممکن با این قضیه داشته باشید این است که به دنبال سیستم بهتری بگردید چراکه
این خطوط فکری در شما موج می زند که :
• یک سیستم بهتر زمان شما را مناسبتر مدیریت می کند
• سیستم بهتر پروژه شما را بهتر مدیریت می کند
• سیستم بهتر زندگی شما را بهتر مدیریت می کند
آیا شما دچار درهم برهمی مغزی و به قول معروف اصطکاک وفرسایش ذهنی هستید یا نه. آنطور که بریجد اسکالت در کتاب خود با عنوان «غرق شدگی فکری: کار،
عشق و بازی زمانی که کسی وفت ندارد» می گوید: اگر بخواهید که این ذهن پر سرو صدا را مدیریت کنید فقط نباید صرفاَ به دنبال ایجاد یک زمان و فضای بیشتر در
تقویم کاری تان باشید اینکار را در ذهن تان آغاز کنید.
زدودن سایش های فکری در ذهن شما فضا ایجاد می کند و موجب نظم ذهنی شما می شود. مشخصاَ یکسری موضوعات بغرنج شخصی (چون مواجه شدن با فوت در
خانواده ، طلاق و تغییر شغل و غیره) می تواند به صورت موقت بر روی مدیریت شما بر خودتان تاثیر بگذارد. این سریال سست بودن در چنین زمان هایی را قطع کنید.
موضوعاتی در زیر برجسته شده است که معمولا عوامل سایش فکری قلمداد میشوند. مهمتر اینکه قدم هایی برای رفع و کنترل آنها پیشنهاد شده است
زمان رهایی از شلوغی فکری – قدم های اجرایی
۱- تردید و دو دلی
بر اساس مطالعه ای منتشر شده در ژورنال تخصصی روانشناسی اجتماعی محققی با نام فرنک وان هاروولد کشف نمود که زمانی که سطح تردید و افکار ضد و نقیض در کسی بالا است، این شخص نمی تواند انتخاب روشنی کند . آنهم بخاطر عدم اطمینان در مورد نتیجه انتخاب است.
وجود ناخشنودی وعدم رضایت، فرد را به سمت تعویق در تصمیم گیری راهبرد می کند. آسان ترین راه برای کاهش تردید این است که در مورد آنچه که برایتان جزو مهمترین هاست صریح باشید. در نتیجه با این کار می توانید از وسعت الویت های خود کاسته و باریکش کنید. زمانی که شما دائما در کش و قوس تشخیص این هستید که الویت چیست این باعث می شود که انرژی زیادی را صرف کنید.
اگر در زندگی نقش های متعددی دارید الویت های شما در طول روز تغییر می کند.
اول – تصمیم بگیرید
در هر زمان مشخص بر مبنای اولویت های که در آن زمان دارید تصمیم بگیرد، خواهید دید که تمرکز و کارایی تان افزایش خواهد یافت. به عنوان مثال برای یک ساعت اول کارتان یک الویت بالا را انتخاب کنید و بر آن متمرکز باشید. متعاقبا در ۳۰ دقیقه بعدی، اولویت دیگر را برگزینید مانند اینکه چیزهایی که در آن ساعت اول کنار گذاشته بودید را بررسی و یا ایمیل تان را چک کنید.
زمانی که نسبت به الویت تان صریح و روشن عمل کنید شما خودکار تصمیمات واکنشی بدون فکر را کاهش خواهید داد. دیدن تصمیمات از قبل و مرور فکری آنها باعث کاهش زحمت و واماندگی در تصمیمات خواهد شد به عنوان مثال زمانی که شما بخواهید تمرینی را روزانه داشته باشید بدنبال تدارک برنامه ای خواهید بود بنابراین شما نیازی ندارید که هرروز زمان با ارزشش تان را به این اختصاص دهید که چه زمانی و چگونه و کجا باید آن تمرین را انجام دهید.
طبق آمار فاهینگتون پست، یک چهارم مالکان مشاغل کوچک اعتقاد دارند که یک ساعت اضافه کار در روز بیش از ۵۰۰ دلار ارزش آوری دارد !
۲- چه چیزهایی را تحمل می کنید (بارهای ذهنی)
یک اشکال درشما، بار تحمل چیزهایی است که در ذهن شماست. البته منظور آن جنس موضوعاتی است که به اندازهای نیست که کاری در قبالش انجام دهید. این موارد در برهه ای از زمان بدون مقدمه وارد آگاهی شما می شود و یک گفتگوی درونی را در شما ایجاد کرده که برایتان آزار دهنده است. تحمل کردن و اغماض های خیلی ساده همچون شلوغی میز و یا شبیه نرم افزاری است که نیازمند به روزرسانی است. البته این موضوعات در یک اشل بزرگ می توانند همچون یک اتومبیل نا امنی باشد که هر روز شما را به سر کارتان می برد.
را هکار اجرایی: لیست کنید
برای حذف این تحمل کردن ها اولین قدم این است که از وجود آنها آگاه شوید. برای اینکار یک لیستی از آن چیزهایی که در شما یک خلا زمانی ایجاد کرده را فراهم کنید؛ یعنی چیزهایی که شما در حال تحمل آنها هستید. سه تای آنها را انتخاب کنید و در طول این هفته یا تغییر بدهید یا درستشان کنید. یک زمانی را در هفته برای پرداختن و حذف این تحمل ها اختصاص بدهید یک سری از اینها قابلیت حذف ندارند و باید آنها را پذیرفت. در هر صورت یا باید درست کنید یا تغییر بدهید و در نهایت شما می توانید انتخاب کنید و بقیه را بر اساس خصلت بخشندگی بپذیرید.
۳- پروژه های نیمه تمام
در حدود ۱۰ درصد انرژی برق مصرفی در یک خانه مربوط به لوازمی است که به برق وصل است اما مصرف نمی شود. به صورت ساده اینها وسایلی هستند که در وضعیت «استند بای» قرار شان داده ایم . در واقع بعضی از لوازم برقی شما مثل تلویزیون در طی ۲۰ ساعت ماندن در این وضعیت برق زیادی را مصرف می کنند. پس در این وضعیت که ما فکر می کنیم فعالیتی ندارد در واقع در حال مصرف انرژی هستند.
از این پروژه به آن پروژه جهیدن بدون انکه هریک از آنها را به نتیجه برسانید و تمام کنید مثل همین گذاشتن لوازم برقی در وضعیت استاند بای است که انرژی مصرف می کند و باعث می شود که توان ذهنی شما را بگیرد و ذهننتان مشغول وضعیت این پروژه های نیمه تمام باشد.
تکنولوژی خوب امروزی برای ما ثابت کرده است که ۸۰۰ نفر از ۱۰۰۰ نفر مورد بررسی کسانی که محل کار را خود را ترک کرده و به منزل می روند حدود ۷ ساعت را در منزل مشغول سپری می کنند که ۳۸ درصد این زمان مصروف چک کردن ایمیل میشود .
راهکار اجرایی : از پریز برق درشان بیاورید
مشخص کنید که کدام پروژه ها هم اکنون باید متوقف و یا از دایره کاری شما خارج شوند. در حالیکه تشخیص اینکه کدام وظیفه کاری کامل شده بنظر راحت می رسد اما اگر شکل پروژه داشته باشد تشخیص کامل بودن آن مشکل است. از پیش یک نقطه توقف را برای پروژه انتخاب کنید. مدیریت زمان این نیست که بتوانید در طول روز فعالیت های بیشتر را تنظیم و دسته بندی کنید. مدیریت زمان یعنی این که فعالیت های بالقوه نامربوط را به کناری بگذارید. محدودیت ها را روشن کنید و درو برهم ریختگی ذهنی را از همان ابتدا جلویش را گرفته و به کناری بگذارید.
۴- شلوغی ذهن
این درواقع چیزهایی است که بقول معروف در ذهن شما پخش شده و جایگاه مشخصی ندارد. کاری که نیاز دارید انجام دهید این است که چیزهایی ضروی را به خاطر داشته باشید. پس ساده است که ذهن را خیلی تمیز و خوب نگه دارید تا بدین وسیله چیزی که وارد ذهن می شود جای مشخصی را پیدا کند، همین در مورد ذهن شما صدق می کند.
بر اساس تحقیقات دانشکده پزشکی هاروارد، کم خوابی به صورت سالیانه حدود ۶۳ میلیارد دلار هزینه برای شرکت ها در آمریکا به بار می آورد است. خستگی، کارآمدی کارکنان را کاهش می دهد حتی زمانی که ایمیل هایشان را چک می کنید. همچنین خستگی و کم خوابی تحریک پذیری را بیشتر کرده که منجر به برانگیختگی شخص شود.
راهکاراجرایی : مهارکردن
یک تقویم داشته باشید که درآن اهم کارهایتان را لیست کنید و در همان تقویم جایی را برای چیزهایی که به ذهن تان ناگهان می آید را مشخص کنید. اگر شما به حافظ تان اتکا کنید که بدان واسطه پیگیر کارهایتان باشید یا مثل یک لیست ازآن استفاده کنید مغز کم کم دچار ضعف میشود. تمام این چنین اطلاعاتی را از مغز خارج کنید و بگذارید که مغز سرحال باشد. آن اطلاعات را روی کاغذ یا یک فایل الکترونیکی بیاورید. اینها فضا را برای چیزهای اصلی که برای شما اهمیت دارد باز می کند .
شناخت و کاستن آشفتگی ذهنی یک فرآیند است. نباید انتظار داشت که به محض اینکه شناخته شد ذهن سریع تغییر کند و کارایی اش بالا برود و شخص احساس انرژی بالا کند. یک تغییر کوچک صورت بدهید بعد بروید به دیگری بپردازید.
براساس انچه که بریجد اسکالت بدان اشاره داشته، حذف آشفتگی ذهنی و نادیده گرفتن این حس گناه از کنار گذاشتن تصمیمات معلق و تردیدهای همراهش، به وی آرامش بیشتری داده تا اینکه بدنبال سیستم دیگری برای مدیریت زمان باشد.
گفتاری در مورد الگوی ذهنی
اینها افکار و عقایدی هستند که شما را در اینکه وضعیت کارآمدی باشید دور نگه می دارد. اگر شما در تلاشید که زمانتان را مدیریت کنید ، ممکن است با داشتن چنین اعتقاداتی در حال تخریب خودتان باشید :
• کار باید توسط خودم انجام شود وگرنه درست انجام نمی شود
• این کار وقت زیادی را می گیرد
• من باید سخت تر کار کنم
شاید با تعدادی از این دیدگاه های قضاوت گر هم آشناتر باشید
• وضعیت مدیریت زمان من افتضاح است
• من خیلی گرفتارم و نمی توانم چیز دیگری را انجام دهم
• نمی توان همه چیزها را در یک کاسه رفع و رجوع کنم
چنین عقاید قضاوت گونه ای در باره خویش، شما را در چالش های بزرگ زمانی غیر قابل کنترل فرو می اندازد.
درباره خودتان سخت گیر نباشید. نگاه خود را در مورد خویش عوض کنید. خیلی از مردم ازآنچه که به صورت مرموز در پشت صحنه ذهنشان است و ازقضا تعیین کننده است آگاه نیستند. بنابراین ما بر روی آشکارسازی عقایدی این چنین که ضد تولید و کارآیی هستند دست بکار می شویم و آنها را جایگزین کنیم با عقایدی که نیرو بخش تر و باعث کارایی بیشتری هستند. مثلا:
• من می توانم کارم را در عرض نیم ساعت انجام دهم
و یکی از خیلی رادیکال ترین آنها
• من می توانم کمتر کارکنم و بیشتر بدست بیاورم
تصور کنید که کار چگونه خواهد بود زمانی که شما واقعا عقیده دارید کار آنچنان سخت نیست.
اغلب اوقات وقتی احساس ضعف می کنید نشانه این است که بایستی باورهایتان را چک و یک داوری در مورد آنها صورت بگیرد. هیچ سیستم و فرآیندی درست کار نخواهد کرد زمانی که شما یک وضعیت ذهنی درست که کارهای شما را هدایت کند داشته باشید. به زمان که خیلی ارزشمند است ایمان داشته باشید. شبیه به هر چیز دیگر که برای شما با ارزش هستید شما برآن هستید که از آن محافظت کنید. برای مدیریت زمان شما باید محافظ زمان باشید.
براساس دیدگاه دانشمند مدیریت، پیتر دراکر یکی از روش های لازم برای مدیریت دانستن این قضیه است که ببینیم زمان کجا هرز می رود. او بر این مبنا این راهکارها را ارائه داده است :
۱- بدانید که چه وظایفی نیازی نیست که انجام شوند . چه اتفاقی می افتد که دیگر انجام نشود؟
۲- تعیین کنید که کدام وظایف در لیست وظایف شما وجود دارد که توسط شخص دیگری بهتر انجام می شود آیا باید همه آنها را توسط خودتان انجام دهید؟
۳- این را شناسایی کنید که شما چگونه باعث اتلاف وقت دیگران می شوید و چگونه می توانید با دیگران موثرتر کارکنید ؟
راهکاراجرایی: نگاه گذارا بیندازید
به ذهن خود یک نگاه گذرایی بیندازید و به اصطلاح آنرا اسکن کنید. ببینید چه افکار و عقایدی در پس ذهن شما وجود دارد که شما را عقب نگه داشته است وشما ممکن است که از وجود آنها بی خبر باشید. عوض کردن عقاید ممکن است چالش برانگیز باشد اما قدم خوبی برای افزایش آگاهی شما است – به آنچا فکر می کنید دقت کنید .
هرچه که در مورد خود فکر می کنید می تواند برای شما ممکن شود. بقول هنری فورد: چنانچه فکر کنید که می توانید، یا فکر کنید که نمی توانید، در هر حال درست فکر کرده اید.
ازامروز آشفتگی ذهنی خودتان را برطرف کنید با مدیریت بر ذهن خود.
به نظر می رسد که مشکلات ما ریشه در گره های ذهنی دارد و مدل همه آنها بسیار یکسان است:
مثلا یک اتفاق خارجی روی میدهد، و ما انتخاب میکنیم که فقط یک طرف جریان را ببینیم و بعد طوری آن را تفسیر کنیم که دچار تعارضات روحی و ذهنی شویم که نتیجه آن نوعی رنج احساسی است.
یا مثلا بااینکه گفتن «مشکلاتت را رها کن» بسیار آسان است، اما همه ما انها را هرگز رها نمی کنیم .
البته شما میدانیم که عمل به آن ها، به این سادگیها هم هرگز نبوده و نیست.
همه ما سالها در جذب مشکلات و تعارضات وجودمان را شرطیسازی کردهایم.
اری به این دلیل شاید زبانی گفتن «دیگر به مشکلاتت فکر نکن»
خیلی تاثیری روی ما نخواهد داشت.
آری ما امروز به ابزارهای نیاز داریم که ریشهای با مشکلاتمان برخورد نماید.
حال که صورت مسئله را روشن کردیم پس اجازه بدهید چیزی را امتحان کنیم. یک دقیقه (یا ۵ دقیقه) چشمهایتان را ببندید و طی این مدت تصمیم بگیرید که به خلسه آرامش و سکوت بروید و بهیچ وجه نگذارید. افکارتان از این سکوت بیرون بیایید . خوب دقیقا چه اتفاقی افتاد؟ نتوانستید
درسته؟ اما چرا؟
به نظر می رسد که تا ساکت شدید، افکار منفی و مزاحم دیگری به سراغتان امدند
البته در اینجا بیشتر منظور افکار نامربوط است. این افکار باعث پرت کردن حواس ما است و ما را از سکوت و ارامش درونی کاملا دور میکند.
به نظر می رسد که این فقط یک آزمایش نیست بلکه به شما دقیقا درون ذهن و فکرمان را نشان می دهد .
به نظر می رسد که با این وضعیت فضای درونی ذهن فکرتان را وقتی روزتان را میگذرانید و از افکار آلودهکننده غافلید، می توانید تا حدودی تجسم کنید.
درنتیجه، فضای درونی ما با اطلاعات بیفایده، افکاری که برای سلامتیمان اصلا مفید نیستند، پیوساه به هم خواهد ریخت. ازآنجاکه فضای درونیمان به هم ریخته است، وضوح و روشنی درونیمان و خرد ذاتیمان دور و تار میشود. و در نتیجه تماسمان با بخشی از خود درونیمان که مقدس، منطقی، آرام و جاودان است را از دست میدهیم.
حواسپرتیهایی که فوری و مهم میدانستیم، مثل چک کردن سوشیال مدیرها و موبایل یا تماشا و شنیدن رادیو و تلویزیون، حتی شنیدن و یا غیبت کردن و……. همه و همه شما را عقب میبرند.
به نظر می رسد که همه آنها توجه شما را بسیار عقب کشیده و حواس شما را از مسائلی که واقعاً برایتان هیچاهمیت دارند چیزهایی که خوشبختی و شادی بادوام به زندگی خودتان و دیگرانی که قرار است بشناسید، میآورند پرت میکند.
چه آن را تشخیص دهید و چه ندهید، اطلاعاتی که خودتان را در معرض آن قرار میدهید، فضای درونی شما را تا حدی پر میکند و بر احساسات و خواستههایتان اثر میگذارد. و اگر دقت نکنیم، ممکن است خیلی راحت زمانی که وقت باارزشمان را صرف چیزهای بیارزش میکنیم، زندگیمان را از دست دهیم و بعد با خود فکر کنیم که زندگیام چه شد؟
چرا احساس بیثباتی میکنم و اینقدر زود آسیب میبینم؟ چرا احساس خوشبختی و موفقیت نمیکنم؟ و بعد با همین فکرها از دنیا میرویم. اگر هنوز اینجا هستید. نفس میکشید و اینجا را میخوانید، امروز نعمتی از سوی خداوند برای شماست که بیدار شوید! بیدار شوید و کنترل سرنوشتتان را به دست گیرید، و با چیزهایی که بر آن تمرکز میکنید و اجازه میدهید وارد زندگیتان شوند شروع کنید.
راهنمای ساده برای پاکسازی درونی
یک راه برای پاکسازی بههم ریختگی فضای درونیمان حفاظ گذاشتن برای حیاط ذهنمان است؛ اینکه از چیزهایی که وارد ذهنمان میشود آگاه باشیم، با کلمات، افکار و توجهمان شروع کنیم. ممکن است از این آگاه نباشیم اما انرژی زیادی را صرف غیبت کردن، بدگویی درمورد دیگران، قضاوت کردن مردم، پیدا کردن اشتباهات آنها و غرق شدن در افکار منفی مثل حسادت، گناه یا ترس و بهانه آوردن برای پوشاندن احساس واقعیمان میکنیم.
شاید همه اینها به نظرتان کمی اغراقآمیز بیاید اما اگر واقعاً مراقب خودمان، افکار و کلماتمان باشیم، متوجه خواهیم شد که هر روز در نقطهای، حتی ناآگاهانه، خیلی از این احساسات را داریم. خیلیوقتها این تخطی بسیار ظریف است مثل یک قضاوت منفی درمورد گارسن یک رستوران یا خستهشدن از یک مشتری تلفنی و بدگویی درمورد او و یا گفتن یک دروغ کوچک برای بهانه آوردن به جای نه گفتن. این نیست که با داشتن این احساسات یا گفتن این کلمات به آدمهای بدی تبدیل میشویم. یعنی این چیزها زباله هایی بیفایده هستند که فضای درونی ما را اشغال میکنند و به درد سلامت درونیمان نمیخورند.
برای پاکسازی درونی خود این چهار قانون را رعایت کنید:
۱. چیزی که واقعاً منظورتان است بگویید. به چیزی که میگویید واقعاً اعتقاد داشته باشید.
۲. چیزی را به کسی نگویید مگراینکه بتوانید آن را به همه بگویید.
۳. چیزی را که نمیتوانید بیرون بگویید، درون نگویید.
۴. چیزی نگویید مگر اینکه درست، مفید و بامحبت باشد.
اینجا هر کدام از این موارد را با جزییات بیشتر بررسی میکنیم:
۴ قانون برای آرام کردن ذهن
۱. چیزی که واقعاً منظورتان است را بگویید. به چیزی که میگویید واقعاً اعتقاد داشته باشید.
قسمت اول: چیزی که واقعاً منظورتان است را بگویید.
آیا برای جلوگیری از برخورد کامل با یک موقعیت ناراحتکننده میفهمید که مشغول بهانهآوردن هستید؟ بعنوان مثال، دوستتان از شما میخواهد که در یک مهمانی شرکت کنید. واقعاً دوست ندارید به آنجا بروید اما بهانه میآورید که، «نمیتوانم جور کنم بیام» یا «خیلی سرم شلوغه»، تا بتوانید به آرامی از چیزی یا کسی یا فعالیتی جلوگیری کنید. نمونه دیگر میتواند این باشد که کسی از شما میخواهد کاری برای او انجام دهید که شما خیلی به آن راغب نیستید، اما احساس گناه میکنید و نمیتوانید به او نه بگویید، به همین دلیل از برخورد با آن فرد جلوگیری میکنید (تلفنها یا ایمیلهای او را جواب نمیدهید) یا بهانهای می تراشید که حقیقت ندارد. دلیلش این نیست که نمیتوانید کاری انجام دهید. واقعیت این است که تصمیم گرفتهاید آن کار را انجام ندهید اما عمل بهانه آوردن یا اجتناب از آن، جنبشی در فضای درونیتان آغاز میکند که برای حفظ آن نیاز به انرژی دارید. به جای سکون و آرامش حالا خود را مشغول فکر کردن به این «دروغ» میکنید. وقتی میخواهید چیزی بگویید، تصمیمی آگاهانه بگیرید که حقیقت محض یا آنچه واقعاً منظورتان است را بگویید. حقیقت محض لازم نیست خشن یا ناراحتکننده باشد، میتوانید این کار را با مهربانی اما قاطعانه انجام دهید. وقتی چیزی که میگویید حرف خودتان باشد، هیچکس نمیتواند آن را رد کند، حتی اگر آنچه میشنوند را دوست نداشته باشند؛ چون حقیقت را گفتهاید و دقیقاً به آن اعتقاد داشتهاید.
قسمت دوم: به چیزی که میگویید واقعاً اعتقاد داشته باشید.
گاهیاوقات برای رد کردن مسئولیت از سرمان یا از سر عادت چیزی میگوییم که واقعاً به آن اعتقاد نداریم. بعنوان مثال، به والدین یا نزدیکانمان پشت تلفن میگوییم «دوستت دارم»، نه به این دلیل که واقعاً منظورمان این است، بلکه از سر عادت. این کلمات به طور خودکار از دهانمان خارج میشوند، طوریکه معنای واقعی خود را از دست میدهند. در مثالی دیگر میگوییم، «زود بهت زنگ میزنم»، یا «فردا بهت زنگ میزنم». یا به دوستی پیشنهاد کمک میدهیم اما چندان تمایلی برای انجام حرفمان نداریم و فقط به این دلیل به زبانش میآوریم که ساده بوده و باعث خوشحال شدن فرد مقابل میشود.
ممکن است تصور کنیم که این نظرات عادی بیضرر هستند اما در عمق درونمان میدانیم که درست نیستند. اینها شروع دروغهای کوچک ما هستند و به مرور زمان به افکار گناهآلود تبدیل میشوند که حواس شما را از از این لحظه پرت میکنند. به خودتان متعهد شوید که به هر چه که به زبان میآورید واقعاً اعتقاد داشته باشید و وعده توخالی که قدرت یا قصد انجام آن را ندارید به کسی ندهید.
۲. چیزی را به کسی نگویید مگراینکه بتوانید آن را به همه بگویید.
چه قبول کنیم یا نه، بیشتر ما نوعی غیبت کردن را دوست داریم. همچنین خیلی سریع اشکالات دیگران را پیدا میکنیم و با دوستانمان درمورد آن حرف میزنیم. یا بیچارگی کسی را میفهمیم و دوست داریم به دیگران هم اطلاع دهیم. مطمئناً نمونههای زیادی از این را در زندگی خودتان داشتهاید اما برای برای نمونه به یک مورد اشاره میکنیم: نسیم دچار مشکل احساسی شد و امروز در محل کار سر یکی از همکاران داد میزند و ما به محض اینکه به خانه میآییم موضوع را فوراً به همسرمان میگوییم.
نمونه دیگر اینکه علی از کار خود اخراج شده است و وقتی درمورد آن میشنویم چون از او خوشمان نمیآید حتی درموردش جوک هم درست میکنیم. در دو هر نمونه، نمیتوانیم همان چیز را برای همه بازگو کنیم، مخصوصاً خود نسیم یا علی. و اگر واقعاً فضای درونیمان را موقع و بعد از گفتن این کلمات مشاهده میکردیم، ته دلمان احساس خوشحالی زیادی نمیکردیم. وقتی آگاهانه چنین گفتگویی را مشاهده میکنیم، یاد میگیریم که هیچ کاری برای غذا دادن به روحمان انجام ندادهایم، همه کاری که کردیم ایجاد انرژی منفی و تعارض درونی بوده است که فضای درونی ما را آلوده کرده است. به خودتان متعهد شوید که هیچ چیزی را به کسی نگویید مگراینکه بتوانید آن را به همه دنیا اعلام کنید. برای پراکنده نکردن انرژی منفی به خودتان متعهد شوید.
۳. چیزی را که نمیتوانید بیرون بگویید، درون نگویید.
بیشتر ما منتقد خودمان هستیم. چون چیزهایی که به خودمان، در حریم شخصی ذهنمان میگوییم را نمیتوانیم به دنیا اعلام کنیم، باور داریم که تنها کسانی هستیم که از این گفتگوهای شخصی منفی، اعتمادبهنفس کم و اضطراب آسیب میبینیم. وقتی چیزی خوب پیش نمیرود، اولین کسی که مقصر میدانیم خودمان هستیم و اشتباهاتمان را نقد میکنیم. همه ما با خودمان حرف میزنیم اما زمانی مشکل ایجاد میشود که به این گفتگو با خود ایمان میآوریم، طوریکه باورهای اشتباهی درباره خودمان در ما شکل میگیرد. این باورهای اشتباه برای روحمان و سلامت آیندهمان حیاتی میشود مگراینکه برای فراموش کردن این باورها کاری بکنیم.میگناir دفعه بعدی که این صدا را در سرتان شنیدید که «من احمقم» یا «من به اندازه کافی خوب نیستم» یا «من موفق نیستم» یا هر فکر منفی دیگری، بفهمید که این خودتان نیستید. میتوانید با صدای بلند بگویید، «این من نیست. این درست نیست!» و این فکر را در سرتان پرورش دهید، «از امروز به بعد، من انتخاب میکنم که فراموشت کنم، چون دیگر در خدمت من نیستی. تو واقعی نیستی و از امروز به بعد از دست تو آزاد میشوم.» فرض اصلی در قانون سوم برای پاکسازی درون این است که هر فکری را که نمیتوانید با صدای بلند برای بقیه (هر کسی) عنوان کنید، اصلاً به درون سرتان راه ندهید. فضای درونیتان را تمیز نگه دارید.
۴. چیزی نگویید مگر اینکه درست، مفید و توام با محبت باشد.
بعضیها اینقدر با خودشان حرف میزنند که به صورت حرفهای پوچ از دهانشان بیرون میزند. به آدمهایی که در اتوبوس حرف میزنند یا دوست دارند در محلکار با حرف زدن، خودشان را سرگرم کنند، نگاه کنید. اگر تعداد حرفهای به دردبخور و واقعاً جالب آنها را بشمارید، تعدادشان بسیار کم خواهد بود. اینها نه تنها موجب حواسپرتی اطرافیانشان میشود، مقدار بسیار زیادی انرژی برای حرف زدن از آن فرد میگیرد. آخرین باری که به مدت طولانی درمورد مسئلهای حرف زدید و خستگی که بعد از آن داشتید را به خاطر آورید. علاوهبراین، هرچه چیزهایی که میگوییم بیفایدهتر باشند، چیزهای بیفایدهتری هم به ذهنمان برمیگردانیم. اما نگران نشوید، راههایی برای خاموش کردن آن وجود دارد.
بعضیها روزه سکوت را امتحان میکنند، روزهایی که در آن نه حرف میزنند، نه چیزی میخوانند و نه از کامپیوتر استفاده میکنند. و در پایان آن روز، حس آرامش و انرژی بیاندازهای میکنند. مراقب چیزهایی که میگویید باشید و فقط چیزهایی بگویید که موارد زیر درمورد آن صدق کند:
آیا چیزی که میگویم…
• به نظرم درست است؟ از ته قلبم برمیآید؟
• برای کمک کردن به یک فرد یا موقعیت خاص مفید است؟
• مهربانانه و بامحبت است؟ مثل تحسین یا پیشنهاد کمک؟
نتیجه
برای پاک کردن ذهن
این مقاله از چند قانون ساده تشکیل شده است. اجرای این قوانین ممکن است در ابتدا برایتان دشوار باشد اما اگر آن را چند روز و چند هفته به طور منظم انجام دهید،
بسیار بسیار سادهتر خواهد شد.
آن را به چند ماه و تمام سال گسترش دهید و بعد خواهد دید چطور دنیای بیرونتان کاملا تغییر میکند، چون دنیای درونیتان تغییر کرده است. من به شدت معتقدم اجازه
دهید قلبتان هدایتتان کند. به آن اعتماد کنید و به صدایش کاملا گوش فرا دهید و از عبارات تاکیدی مثبت که در ادامه برایتان اورده ایم استفاده فرمائید.
هر روز گره ها و موانع ناخودآگاه من بازتر میشن و تمام نیروهای منفی از وجودم دور میشن
نیروهای منفی درونی و بیرونی قدرت آسیب زدن به منو ندارن
حفاظی قدرتمند از جنس نور در اطراف من کشیده میشه که منو از شر هر نیروی منفی محافظت میکنه
حسادت و بدخواهی های دیگران هیچ تاثیری روی من نمیگذارن
ارتعاش و انرژی من به حدی بالا میره که هر نیروی منفی درونی یا بیرونی رو خنثی میکنه
من همیشه در پناه نیروهای حفاظت کننده الهی هستم
من میخوام تمام کارماهای منفی گذشته م پاک و تصفیه بشن و گره های کارمیک از زندگیم باز بشن
من از نیروهای منفی ترسی ندارم چون به نیروهای الهی و قدرتهای درونیم باور کامل دارم
من تمام انرژی های سرکوب شده و احساسات منفیم رو رها میکنم
موانع درونی و بیرونی از سر راه و اهداف من برداشته میشن
من مثل مغناطیسی قدرتمند انرژی های مثبت و زندگی بخش رو به خودم جذب میکنم
من خودم رو میبخشم. همه افرادی که در حقم بدی کردن رو میبخشم تا گره های درونیم باز و رها بشن
من همیشه بین نیروی مثبت و منفی، نیروی مثبت و خیر رو انتخاب میکنم
من نیروهای منفی و سمی رو از حوزه انرژی بدنم خارج میکنم
من اجازه میدم چیزهایی که دیگه مورد نیازم نیستن از زندگیم خارج بشن و با آرامش اونها رو رها میکنم…….