زبان بدن خالهای صورت و بدن

زبان بدن خال

زبان بدن خالهای صورت وبدن

زبان بدن خال

لینک اختصاصی(پنل دانش):                                                    https://www.google.com/search?kgmid=/g/11f0_7m_63

 

 

در این مقاله به زبان بدن خال خواهیم پرداخت:

در کتاب زبان بدن ایرانی مولف ،زبان بدن را این گونه تعریف نموده اند که : به کلیه ژستها حالتها و حرکات ورفتار انسانی و اشارات بدنی و حتی

مدل و ژست سخن گفتن و یا حالت ایجاد اصوات بدون صدا را که بنا به سن جنس و قد و وزن و موقعیت اجتماعی و یا موقعیت جغرافیایی بروز

می کند را زبان بدن یا تن گفت و یا تن گفتار و یا ارتباطات غیر کلامی می نامند.

\"\"

 


لطفا فیلم تقدیر حسن ریوندی از دکتر مازیار میر در آپارات https://www.aparat.com/v/GVtOaمشاهده فرمایید.


 

\"زبان

 


لطفا فیلم تعریف جهانی زبان بدن از زبان دکتر مازیار میر در آپارات https://www.aparat.com/v/zCJUhمشاهده فرمایید.


خال‌ها ضایعات رنگی روی پوست هستند که ممکن است از بدو تولد وجود داشته یا بعدها ظاهر شوند. خال‌ها اشکال و اندازه‌های مختلفی

داشته و می‌توانند قهوه‌ای، قرمز، سیاه یا به رنگ پوست باشند. در اکثر افراد تعداد خال‌ها کم و در بعضی افراد بسیار زیاد است. بسیاری

از افراد خال‌ها را «نشانه‌های زیبایی» می‌نامند، در حالی‌که برخی افراد آن‌ها را ناخوشایند دانسته و خواهان برداشتن آن‌ها هستند. بسته

به نوع خال‌ها، زبان بدن خال نشانه ها مختلفی دارد.

راه های متفاوتی برای برداشتن خال صورت و بدن وجود دارد. برخی از خال‌ها احتمال سرطانی شدن دارند، اما اکثر آن‌ها خوش‌خیم هستند.

برای زیبایی هم برخی خال در صورت خود با زنگ و مداد و تتو و یا …. می گذارند شاید یک سری تعابیر جالب را پیرامون خال بدانید هم بد نباشد.

 

 


لطفا فیلم  دکتر مازیار میر مدرس ومولف تخصصی زبان بدن در آپارات https://www.aparat.com/v/3tdrG مشاهده فرمایید.


 

به چابکی برباید کجا نیاز دارد
ز روی مرد مبارز بنوک پیکان خال.

منجیک.

روی سخن را ز بهر حجت علمی
پیش حکیمان نقطه نقطه ٔ خالم.

ناصرخسرو.

رویت آراسته بخال همه
زیر هر خال معنی دیگر.

مسعودسعد.

هر برگ بنفشه کز زمین می روید
خالی است که بر روی نگاری بوده است.

خیام.

دیده در کار لب و خالش کنم
پیشکش هم جان و هم مالش کنم.

خاقانی.

زنجیر صبرما را بگسست بند زلفی
بازار زهد ما را بشکست عشق خالی.

خاقانی.

تا از حجرات و آستانه
خال سیه و لبان کعبه.

خاقانی.

یا رب آن خال بر آن لب چه خوش است
بر هلالش نقط از شب چه خوش است.

خاقانی.

مزن چندین گره بر زلف و خالت
زکاتی ده قضا گردان مالت.

نظامی.

مه از خوبیش خود را خال خوانده
شب از خالش کتاب فال خوانده.

نظامی.

خال تو ولی ز روی تو فرد
روز تو بخال نیست درخورد.

نظامی.

از غم آن دانه ٔ خال سیاه
جمله ٔ تن خال شده روی ماه.

نظامی.

تازه شد این آب و نه درجوی تست
نغز شد این خال و نه بر روی تست.

نظامی.

لاجرم از نوائب حدثان
تیره چون خال گشت صورت حال.

کمال اسماعیل.

زآنروی و خال دلستان برکش نقاب پرنیان
تا پیش رویت آسمان آن خال اختر برکند.

سعدی (بدایع).

تنها نه من بدانه ٔ خالت مقیدم
این دانه هر که دید گرفتار دام شد.

سعدی.

خالی است بدان صفحه ٔ سیمین بناگوش
یا نقطه ای از غالیه بر یاسمن است آن.

سعدی (طیبات ).

جهان چون خط و خال و چشم و ابروست
که هر چیزی بجای خویش نیکوست.

شیخ محمود شبستری.

غمزه زنان همه مردم فریب
سیب زنخ خال زنخ تخم سیب.

میرخسرو (از آنندراج ).

ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست
خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب.

حافظ.

شیراز و آب رکنی و آن باد خوش نسیم
عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است.

حافظ.

ور چنین زیر خم زلف نهد دانه ٔ خال
ای بسا مرغ خرد را که بدام اندازد.

حافظ.

تخم ریحان زلف یعنی خال
گرمی عشق را فزون سازد.

طالب آملی (از آنندراج ).

ز خال گوشه ٔ ابروی یار می ترسم
ازین ستاره ٔ دنباله دار می ترسم.

صائب.

خال زیر لب آن ماه لقا افتاده ست
چشم بد دور که بسیار بجا افتاده ست.

صائب (از آنندراج ).

مرکز دائره ٔ حسن مصور گردید
خال مشکین چو بر آن چهره ٔ زیبنده زدند.

صائب (از آنندراج ).

ز خال عنبرین افزون ز زلف یار می ترسم
همه از مار و من از مهره ٔ این مار می ترسم.

صائب (از آنندراج ).

این خال از ازل برخ طالعم نشست
ای دیده سعی چیست به بخت سیاه ما.

واضح (از آنندراج ).

مشاطه بحسن سعی بر رخسارش
از مردمک دیده ٔ خود خال گذاشت.

ظهوری (از آنندراج ).

به مشاطگی سر بر آرد شمال
نهد بر رخ لاله از مشک خال.

ملاطغرا در ساقی نامه (از آنندراج ).

خال او در مزاج بارد شیخ
می کند کار حبهالسودا.

ثابت (از آنندراج ).

ابروی توبر چشمه ٔ خورشید پل است
در شیشه ٔ دل خیال لعل تو مل است
حسن تو بهار و زلف تو ابر بهار
روی تو گل است و خال تو تخم گل است.

منیر (از آنندراج ).

زلف و خط تو با هم هندوستان و طوطی
رخسار وخال مشکین کافور و حب فلفل.

خواجه جمال الدین سلمان (از آنندراج ).

کعبه ٔ خلق است رویش حلقه ٔ آن کعبه زلف
خال او سنگ سیاه و چشم او زمزم نماست
نقطه ٔ خط شهنشاه است یا سنگ حرم
خال مشکینت که جان مقبلان را بوسه جاست.

خواجه جمال الدین سلمان (از آنندراج ).

ای کرده زاغ خال تو بر لاله زار جای
وی برده باغ حسن تو از نو بهار دست.

خواجه جمال الدین سلمان (از آنندراج ).

صلای دولت و خوبی بزن که هست امروز
خط تو سبزی خوان خلیل و خال عدس.

کمال خجند (از آنندراج ).

خال رویش اختیارت را مفید از دست برد
تکمه ٔ تنها گرفت آخر گریبان ترا.

مفید بلخی (از آنندراج ).

زمانه بازی دیگر بروی کار آورد
فکند مهره ٔ خال ترا به ششدر خط.

محمد اسحاق شوکت (از آنندراج ).

چو افیونی که میل طبع او با شیر می باشد
ز ذوق خال او شد الفت دل تا بناگوشش.

تراب فتوت (از آنندراج ).

بیاد نیلم خالش ز مهره
شده تسبیح تار چنگ زهره.

ملاطغرا(از آنندراج ).

مهر بر لب چو نهد درج دهان تو زخال
در دندان ترا گوهر نایاب کند.

آصفی (از آنندراج ).

خالش مخوان که بر لب خندان نهاده ای
داغ دل من است که بر جان نهاده ای.

چاچی (از آنندراج ).

|| نقطه ٔ سیاهی که زنان مر زینت را میان دو ابرو نهند :
ما بین دو ابروی تو آن نقطه ٔ خال
چون کوکب منخسف میان دو هلال.

؟

|| نقطه ٔ سیاهی که زنان به تقلید خال طبیعی بر رخسار نهند. || نقطه ای که بر اندام مردم افتد. (مهذب الاسماء) (برهان قاطع) (شرفنامه ٔ منیری ) (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (تاج العروس ) (اقرب الموارد). لکه ای جز رنگ بدن بر بدن پدید آید و زیبا ننماید. ج ، خیلان :
بدو گفت بهرام بنمای تن
نشان سیاوش بنما بمن
ببهرام بنمود بازو فرود
ز عنبر به گل بر یکی خال بود.

فردوسی.

– امثال :
مار خوش خط و خال ؛ آدمی خوش ظاهر و بدباطن.
|| آبله. (ناظم الاطباء). مجازاً بمعنی آبله. (غیاث اللغات ).
– تب خال ؛تاولی است که پس از تب بر صورت پدید آید.
– خال خال ؛ جامه یا چیزی که نقطه ها برنگی غیر از زمینه بر آن باشد :
همه بچه چون بچگان پلنگ
همه خال خال و همه رنگ رنگ.

(یوسف و زلیخا).

– خال روی کسی گذاشتن ؛ نسبت فساد و تباهی به وی دادن (خاصه بزنان و دختران ).
– خال سپید ؛ پیسی :
برتن دین مدار خال سپید
تا خط عمر تو سیه نکنند.

خاقانی.

– خال گوشتی ؛ برآمدگی است از گوشت بر بدن.
– شب خال ؛ آبله گونه ای است که مشهور است بر اثر ترسیدن در خواب بر صورت پدید می آید.
|| نگار کبود یا سبز که بر تن آدمی کنند بدینگونه که پوست تن را با سوزنی بیاژند و آژده را نیل و یا کحل کنند مرزینت را.
– خال کوبی کردن ؛ پوست تن را با سوزنی آژدن و آژده را نیل زدن تا تصویری برآید. و نیز رجوع به همین عنوان شود.
|| سپیدی که بر ناخن گاهی افتد. || نشان. (منتهی الارب ) :
ای امامان و عالمان اجل
خال جهل از بر اجل منهید.

خاقانی.

|| نُقطَه. نُکتَه. || لَک ، لکه. لکه ٔ کوچک. (ناظم الاطباء). || نقطه ٔ کوچکی از میوه که قبل از سایر قسمتهای آن رسد: «انگور خال زده است ». || هر یک از نقطه های طاس تخته نرد و آن برهر دو جانبی هفت است مثلا چون بر جانبی یک باشد بر دیگر روی شش نقش است. و اگر بر روئی پنج باشد بر جانب مقابل آن دو منقوش است. || هر یک از نگارهای واقع بر ورق بازی چون تک خال ، خال خشتی ، خالگشنیزی. || هشت یک گِرِه. || شاخه های بزرگ درختان. «خالان » جمع این کلمه است. در اشعار میرزا حسین خان کسمائی چنین آمده است :
«نشکینم خالانا از بهر خومه یا که کومه ».

(از فرهنگ گیلکی ص ۸۷).

– دار خال ؛ درختی که آن را پیوند نکرده باشند.
شاخ درختان نونشانده را نیز گویند. || هر بوته ٔ درختی که از جائی برکنده شود و در جای دیگر بنشانند. (برهان قاطع).

 


لطفا فیلم حسن ریوندی و تقدیر از برترین مدرس زبان بدن ایران در آپارات https://www.aparat.com/v/KatM5مشاهده فرمایید.


 

خال. (ع اِ) برادر مادر. (از برهان قاطع) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (ترجمان علامه جرجانی ص ۴۵) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). به هندی مامون گویند. (غیاث اللغات ). کاکویه. دائی. آبو. آبی. ج ، اَخوال ، اَخوَله، خُولَه، خُول ، خالان :
بد او پور شاه سمنگان زمین
همان خال سهراب باآفرین
که خوانی تو آن مرد را خال خویش
بدو تازه دانی مه و سال خویش.

فردوسی.

چه گوئی ز گستهم یل خال شاه
توانگر سپهبد سری با سپاه.

فردوسی.

چو بشنید هرمز که خسرو برفت
هم اندر زمان کس فرستاد تفت
که گستهم و بندوی را کرده بند
بزندان کشیدند ناسودمند
که این هردو خالان خسرو بدند
بمردانگی در جهان نو بدند.

فردوسی.

همتش آب و معالی ام و بیداری ولد
حکمتش عم و جلالت خال وهشیاری ختن.

منوچهری.

این امام بوصادق تبانی رحمهاﷲ علیه که امروز به غزنی است و خال وی بود بوصالح که حال او باز نمودم… (تاریخ بیهقی ).
همواره پشت و یار من پوینده بر هنجار من
خاراشکن رهوار من شبدیزخال و رخش عم.

لامعی.

مال و ملک از زهد و از طاعت گزین
علم عم باید ترا پرهیز خال.

ناصرخسرو.

فضل و ادب مرد مهین نسبت اویست
شاید که نپرسی ز پدر و ز عم و خالش.

ناصرخسرو.

دیدی که نه عم بودی و نه خال کسی را
او کرد ترا عم و همو کرد ترا خال.

ناصرخسرو.

معنی خال به فارسی

خال

نقطه سیاه روی پوست بدن، لکه کوچک یانقطه سیاه، برادرمادر، دائی، خالو، کالووکاکویه هم گویند
( اسم ) دائی خالو برادر مادر .

زبان بدن خال از روی صورت، خال لب، خال پا و …

تقریبا همه افراد در سطح پوست خود دست کم یک خال را دارند و کمتر فردی است که از وجود آن‌ها بی‌خبر باشد. بسیاری اوقات خال‌ها جنبه

زیبایی دارند و بر زیبایی فرد میفزایند و در برخی موارد نیز از زیبایی فرد می‌کاهند.

خال‌ها در اندازه‌های مختلفی در بدن و صورت افراد بوجود می‌آیند و محل قرارگیری آن‌ها می‌تواند اطلاعات جالبی را نشان دهد. گفته می‌شود که

خال‌ها می‌توانند اطلاعاتی راجع به خانواده،‌ ویژگی‌های شخصیتیِ، وضع مالی، بخت و اقبال و سلامتی افراد  و زبان بدن خال در اختیار بگذارند.

در اینجا به برخی از این حقایق زبان بدن خال اشاره می‌کنیم:

خال میان دو ابرو زبان بدن خال

خال میان ابروها می‌تواند نشان از دورنمای شغلی بسیار خوب باشد. در واقع، وجود خال در این ناحیه به معنای پیشرفت شغلی، افزایش حقوق

یا ارتقاء شغلی می‌باشد.

خال میان چشم و ابرو‍ وزبان بدن خال

خال میان چشم و ابرو‍ بدان معنا است که شما فردی قابل انعطاف هستید که می‌توانید به راحتی خود را با شرایط جدید سازگار کنید. شما فردی

راحت هستید که می‌تواند به راحتی مدیریت کند.

خال در بالای لب و زبان بدن خال

وجود خال در بالای لب بدان معنا است که بیشتر نگرانی‌های شما راجع به خوراک و پوشاک است و نشان می‌دهد که شما فردی درون‌گرا هستید و مهارت‌های شخصی بسیاری دارید.

خال بر روی گونه و زبان بدن خال

خال بر روی گونه بدین معنا است که شما شخصیتی بانفوذ به خصوص در محل کار هستید و بسیار تاثیرگذار هستید. علاوه بر این، امکان دارد که از نظر مالی شاهد پیشرفت‌های بسیار مطلوب باشید.

خال در کف دست و زبان بدن خال

این خال بدان معنی است که شما هیچ‌گاه دچار مشکلات مالی نمی‌شوید و فردی باهوش و مدیری موفق هستید. اگر این خال پشت دست باشد، به معنای داشتن مهارت‌های مدیریتی بسیار عالی و وضعیت اقتصادی بسیار خوب است.

خال روی پا و زبان بدن خال

این خال نشان می‌دهد که شما فردی ماجراجو هستید که از سفر کردن بسیار لذت می‌برید و در محیط کاری بسیار محبوب هستید. علاوه بر این، به این علت که شما می‌توانید بسیار مسئولیت‌پذیر باشید، مدیر خوبی نیز می‌شوید.

۱- خال روی قسمت راست پیشانی نشان دهنده شهرت ثروت و موفقیت است.

۲- خال زیر ابرو نشان از داشتن هوش و خلاقیت شخص دارد.

۳- افرادی که روی لب بالا یا چانه شان خال دارند خواهان زیبا به نظر آمدن و داشتن یک زندگی متعادل و موفق هستند.

۴- خال روی بینی: خوشگذران و دمدمی مزاج هستند.

۵- اگر خالی روی صلبیه یا سفیدی چشم راست شما قرار گرفته نشان از راحت پولدار شدن شما و اگر در چشم چپ باشد هم نشان از مستکبر و مغرور بودن شما دارد.

۶- خال روی نرمه گوش علامت خوبی است.اگر این خال در گوش راست شما وجود دارد نشان از متعهد بودن شما نسبت به خانواده دارد.

۷- خال روی گونه راست صورت نشان از حساس بودن و در قسمت چپ علامت درونگرا بودن فرد دارد.

۸- خال روی دو طرف گردن نیز علامت خوبی بوده و نشان از شخصیت خوب شما دارد.

۹- خال روی شانه حاکی از مسئولیت پذیری و معقول بودن فرد دارد.

۱۰- خال روی قفسه سینه و سینه نشان از تنبل بودن و تجمل گرایی فرد دارد.

۱۱- خال روی انگشتان هم حکایت از وجود مشکلات زیاد در زندگی داشته و پیش بینی می‌شود فرد دچار ورشکستگی شود.

۱۲- خال در کف دست راست، داشتن یک زندگی مرفه‌ در آینده را برای شما پیش بینی می‌کند اما اگر در دست چپ باشد نشان از دست و دلباز بودن دارد.

۱۳- خال روی پا هم به ما می‌گوید که فرصت های زیادی برای اکتشافات و سفر به دور دنیا در پیش رو داریم.

۱۴- خال روی بازو حاکی از وجود شجاعت و تصمیم گیری های درست و معقول در افراد است.


لطفا فیلم زبان بدن حرفه ای در آپارات https://www.aparat.com/v/L0AHzمشاهده فرمایید.


 

مازیار میر مشاور وتحلیلگر

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *