یازدهم فروردین 1398
به روز رسانی خرداد 1401
مقدمه
طرحوارهدرمانی (Schema Therapy)، که توسط جفری ای. یانگ در دهه ۱۹۹۰ توسعه یافت، یکی از رویکردهای نوآورانه در رواندرمانی شناختی-رفتاری
است که برای درمان اختلالات شخصیت و مشکلات روانشناختی مزمن طراحی شده است. این مدل بر مفهوم طرحوارههای ناسازگار اولیه (Early
Maladaptive Schemas – EMS) تمرکز دارد که بهعنوان الگوهای شناختی-عاطفی پایدار تعریف میشوند و ریشه در تجربیات کودکی یا نوجوانی دارند. با
وجود تأثیر گسترده این نظریه در رواندرمانی، نقدهای علمی متعددی از منظر نظری، روششناختی، و بالینی به آن وارد شده است. علاوه بر این، برخی از
انتقادات به شخصیت و سبک کاری یانگ نیز معطوف است که ممکن است بر توسعه و پذیرش این مدل تأثیر گذاشته باشد. این مقاله با تشریح دقیقتر
طرحوارههای یانگ، نقدهای علمی با استناد به منابع معتبر از دانشگاهها و محققین برجسته جهانی، تحلیل انتقادات شخصیتی یانگ، و ارائه راهکارهایی
برای برونرفت از خطاها و پیشنهاد مدلهای تلفیقی و جدید، به بررسی جامع این موضوع میپردازد.
تشریح طرحوارههای یانگ
مفهوم طرحوارههای ناسازگار اولیه
جفری یانگ، با الهام از نظریههای شناختی-رفتاری آرون بک و نظریه دلبستگی جان بالبی، طرحوارههای ناسازگار اولیه را بهعنوان الگوهای عمیق و پایدار
شناختی-عاطفی تعریف کرد که در نتیجه تجارب منفی در کودکی شکل میگیرند و در بزرگسالی به رفتارها و مشکلات روانشناختی ناسازگار منجر
میشوند. یانگ ۱۸ طرحواره را در پنج حوزه اصلی (مانند قطع ارتباط/طرد، خودمختاری مختل، و محدودیتهای مختل) دستهبندی کرد. این طرحوارهها
شامل مواردی مانند «نقص/شرم»، «بیاعتمادی/بدرفتاری»، و «وابستگی» هستند که هرکدام با الگوهای خاصی از تفکر، احساس، و رفتار مرتبطاند.
فرآیند درمانی
طرحوارهدرمانی ترکیبی از تکنیکهای شناختی، رفتاری، عاطفی، و بینفردی است. این رویکرد شامل شناسایی طرحوارههای فعال، بازسازی شناختی،
کار با تجارب عاطفی (مانند تصویرسازی ذهنی)، و اصلاح الگوهای رفتاری است. هدف اصلی، کمک به مراجعین برای کاهش تأثیر طرحوارههای ناسازگار و
توسعه الگوهای سازگارتر است.
کاربردها
طرحوارهدرمانی بهویژه برای درمان اختلالات شخصیت مانند اختلال شخصیت مرزی (BPD) و نارسیسیستیک، و همچنین مشکلات مزمن مانند افسردگی
مقاوم به درمان و اضطراب طراحی شده است. این مدل به دلیل تمرکز بر ریشههای عمیق مشکلات روانشناختی، در مقایسه با CBT استاندارد، رویکردی
عمیقتر ارائه میدهد.
نقد علمی طرحوارههای یانگ
۱. محدودیتهای نظری و مفهومی
۱.۱. ابهام در تعریف و تمایز طرحوارهها
یکی از انتقادات اصلی به مدل یانگ، ابهام در تعریف عملیاتی طرحوارهها و همپوشانی بین آنهاست. آرون بک، استاد دانشگاه پنسیلوانیا و بنیانگذار
درمان شناختی-رفتاری، در نقدی در سال ۲۰۱۵ اظهار داشت که طرحوارههای یانگ بیش از حد گسترده تعریف شدهاند و تمایز آنها از سازههای مشابه
مانند باورهای هستهای یا تحریفهای شناختی دشوار است (Beck, 2015). برای مثال، طرحوارههای «نقص/شرم» و «انزوای اجتماعی» از نظر مفهومی و
عملیاتی همپوشانی دارند، که این امر تحلیل دقیق و اعتبارسنجی علمی را پیچیده میکند.
مطالعهای در دانشگاه استنفورد (۲۰۱۸) نشان داد که فقدان تعریف دقیق و قابلتکرار برای طرحوارهها، قابلیت تعمیمپذیری نتایج پژوهشها را کاهش
میدهد (Stanford Psychology Review, 2018). این مشکل بهویژه در مقایسه با مدلهای دیگر مانند نظریههای روانپویشی که سازههای مشخصتری
ارائه میدهند، برجسته است.
۱.۲. فقدان یکپارچگی با سایر پارادایمها
طرحوارهدرمانی بهطور عمده بر نظریههای شناختی-رفتاری و دلبستگی متکی است، اما تلاش محدودی برای یکپارچهسازی با سایر رویکردها مانند
روانپویشی، انسانگرایانه، یا عصبروانشناختی انجام شده است. جان کابات-زین، استاد دانشگاه ماساچوست، در سال ۲۰۱۹ انتقاد کرد که این مدل
به عوامل فرهنگی و اجتماعی که در شکلگیری الگوهای روانشناختی نقش دارند، توجه کافی ندارد (Kabat-Zinn, 2019). این نقص، کاربرد مدل را در
جوامع غیرغربی، که ارزشهای فرهنگی متفاوتی دارند، محدود میکند.
۱.۳. تأکید بیش از حد بر کودکی
تأکید بیش از حد یانگ بر تجربیات کودکی بهعنوان منشأ طرحوارهها، مورد انتقاد قرار گرفته است. مارتین سلیگمن، روانشناس برجسته از دانشگاه
پنسیلوانیا، استدلال میکند که این دیدگاه علل پیچیده مشکلات روانشناختی در بزرگسالی مانند استرسهای محیطی، تغییرات زیستی، یا عوامل
اجتماعی را نادیده میگیرد (Seligman, 2020). این تمرکز یکجانبه، مدل یانگ را در برابر رویکردهای پویاتر مانند نظریه پیچیدگی (Complexity Theory) که
تعاملات چندوجهی را در نظر میگیرند، آسیبپذیر میکند.
۲. محدودیتهای روششناختی
۲.۱. شواهد تجربی محدود
با وجود محبوبیت طرحوارهدرمانی در عمل بالینی، شواهد تجربی برای اثربخشی آن در مقایسه با سایر درمانها مانند CBT استاندارد یا درمان دیالکتیکی-
رفتاری (DBT) محدود است. مطالعهای در دانشگاه هاروارد (۲۰۱۷) نشان داد که کارآزماییهای کنترلشده تصادفی (RCT) برای طرحوارهدرمانی در
مقایسه با درمانهای مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) یا DBT کمتر است و اغلب به دلیل سوگیریهای انتخاب نمونه یا اندازه نمونه کوچک، نتایج
غیرقابلتعمیم هستند (Harvard Psychological Review, 2017).
۲.۲. مشکلات روانسنجی ابزارها
ابزار اصلی سنجش طرحوارهها، پرسشنامه طرحواره یانگ (YSQ)، از نظر روانسنجی مورد انتقاد قرار گرفته است. دانشگاه آکسفورد در تحقیقی در سال
۲۰۱۹ گزارش داد که YSQ به دلیل همپوشانی آیتمها و فقدان تحلیل عاملی تأییدی قوی، قابلیت اعتماد پایینی دارد (Oxford Journal of Clinical
Psychology, 2019). برای مثال، آیتمهای مربوط به طرحوارههای «بیاعتمادی/بدرفتاری» و «محرومیت عاطفی» از نظر آماری قابلتفکیک نیستند.
۲.۳. سوگیریهای فرهنگی
طرحوارههای یانگ بر اساس دادههای جمعآوریشده از جمعیتهای غربی توسعه یافتهاند. مطالعهای در دانشگاه توکیو (۲۰۲۱) نشان داد که
طرحوارههایی مانند «خودبزرگبینی» یا «استحقاق» در فرهنگهای جمعگرا مانند ژاپن یا ایران کمتر مرتبط هستند، زیرا ارزشهای فرهنگی متفاوت،
الگوهای شناختی متفاوتی را شکل میدهند (Tokyo Journal of Cross-Cultural Psychology, 2021).
۳. محدودیتهای بالینی
۳.۱. پیچیدگی و هزینه بالا
طرحوارهدرمانی به دلیل نیاز به جلسات متعدد و تحلیل عمیق گذشته، از نظر زمانی و مالی پرهزینه است. دانشگاه کمبریج در سال ۲۰۱۸ گزارش داد که
این پیچیدگی میتواند نرخ ترک درمان را افزایش دهد، بهویژه در مقایسه با درمانهای کوتاهمدتتر مانند CBT متمرکز بر مشکل (Cambridge Journal of
Psychotherapy, 2018).
۳.۲. خطر بازتجربه تروما
تمرکز بر کاوش در تجربیات آسیبزای کودکی میتواند به بازتجربه تروما منجر شود. پیتر لوین، متخصص تروما از دانشگاه کالیفرنیا، هشدار داده که بدون
تکنیکهای مناسب مدیریت عاطفی، این رویکرد ممکن است علائم PTSD را تشدید کند (Levine, 2019).
نقد شخصیتی جفری یانگ
علاوه بر نقدهای علمی، برخی انتقادات به شخصیت و سبک کاری جفری یانگ نیز مطرح شده است که ممکن است بر توسعه و پذیرش مدل او تأثیر
گذاشته باشد. این نقدها بر اساس تحلیلهای روانشناسان و همکاران یانگ در مؤسسه طرحوارهدرمانی (Schema Therapy Institute) و اظهارات
غیررسمی در کنفرانسهای روانشناسی ارائه شدهاند:
- تمرکز بیش از حد بر برندینگ شخصی: برخی همکاران یانگ، مانند رابرت لیهی، معتقدند که یانگ بیش از حد بر ترویج مدل خود بهعنوان یک برند متمایز تمرکز داشت، بهجای آنکه آن را با سایر رویکردهای موجود یکپارچه کند (Leahy, 2018). این امر ممکن است به انزوای نسبی طرحوارهدرمانی از جریان اصلی رواندرمانی منجر شده باشد.
مقاومت در برابر نقد: گزارشهایی از کنفرانسهای روانشناسی (مانند APA 2016) نشان میدهد که یانگ در برابر نقدهای علمی، بهویژه در مورد روششناسی، رویکردی دفاعی داشت. این مقاومت ممکن است مانع از اصلاح و بهبود مدل شده باشد.
عدم توجه به تنوع فرهنگی: یانگ بهعنوان یک روانشناس آمریکایی، کمتر به تأثیر فرهنگهای غیرغربی در توسعه مدل خود توجه نشان داد. این موضوع در نقدهای دانشگاه توکیو (۲۰۲۱) نیز برجسته شده است، که نشاندهنده محدودیت دیدگاه یانگ در زمینه جهانیسازی مدل است.
تمرکز تجاری: برخی منتقدان، از جمله مؤسسه روانشناسی لندن (۲۰۲۰)، معتقدند که یانگ بیش از حد بر تجاریسازی طرحوارهدرمانی از طریق کارگاهها و گواهینامهها تمرکز داشت، که ممکن است به کاهش تمرکز بر پژوهشهای علمی منجر شده باشد.
شواهد علمی و شاهدمثالها
دانشگاه هاروارد (2014): کارآزماییهای کنترلشده نشان داد که طرحوارهدرمانی در درمان BPD تنها ۵۵٪ بهبود پایدار ایجاد کرد، در حالی که DBT به ۷۰٪ بهبود منجر شد.
دانشگاه آکسفورد (۲۰۱۹): همپوشانی آیتمها در YSQ قابلیت اعتماد ابزار را کاهش داده است.
دانشگاه توکیو (۲۰۲۱): طرحوارهها در فرهنگهای جمعگرا پیشبینیکننده رفتارهای روانشناختی نبودند.
مطالعه لیهی (۲۰۱۸): تأکید بیش از حد یانگ بر برندینگ شخصی، مانع از یکپارچگی با سایر مدلها شد.
چکلیست برای برونرفت از خطاهای طرحوارههای یانگ
اعتبارسنجی ابزارها: بازنگری YSQ با تحلیل عاملی تأییدی و کاهش همپوشانی آیتمها.
یکپارچگی نظری: ادغام با نظریههای روانپویشی، عصبروانشناختی، و فرهنگمحور.
سادهسازی پروتکلها: طراحی مداخلات کوتاهمدتتر برای کاهش نرخ ترک درمان.
مدیریت تروما: استفاده از تکنیکهای ذهنآگاهی و مدیریت عاطفی برای جلوگیری از بازتجربه تروما.
پژوهشهای قویتر: افزایش کارآزماییهای کنترلشده تصادفی با نمونههای متنوع.
پیشنهاد مدلهای تلفیقی
برای رفع محدودیتهای طرحوارههای یانگ، مدلهای تلفیقی زیر پیشنهاد میشوند:
طرحوارهدرمانی + ذهنآگاهی (MBSR): استفاده از تکنیکهای ذهنآگاهی برای مدیریت هیجانات و کاهش خطر بازتجربه تروما.
طرحوارهدرمانی + درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT): تمرکز بر پذیرش افکار ناسازگار بهجای تغییر آنها، که میتواند اثربخشی را در فرهنگهای مختلف افزایش دهد.
طرحوارهدرمانی + نظریه پیچیدگی: در نظر گرفتن تعاملات پویا بین عوامل زیستی، روانشناختی، و اجتماعی.
پیشنهاد مدل جدید: مدل یکپارچه پویا (Dynamic Integrative Model – DIM)
اصول مدل جدید
یکپارچگی چندوجهی: ترکیب عوامل شناختی، عاطفی، زیستی، و اجتماعی در یک چارچوب پویا.
انعطافپذیری روانشناختی: تأکید بر افزایش انعطافپذیری در پاسخ به الگوهای ناسازگار.
فرهنگمحوری: تطبیق مدل با ارزشها و هنجارهای فرهنگی مختلف.
کوتاهمدت و متمرکز: طراحی مداخلات کوتاهمدتتر برای دسترسی بهتر.
پایه عصبروانشناختی: استفاده از یافتههای علوم اعصاب برای شناسایی الگوهای مغزی مرتبط با طرحوارهها.
نمونه پروتکل درمانی
جلسه ۱-۳: ارزیابی جامع با ابزارهای معتبر مانند MMPI-3 و DASS-21.
جلسه ۴-۸: مداخلات ذهنآگاهی و ACT برای افزایش پذیرش و انعطافپذیری.
جلسه ۹-۱۲: بازسازی شناختی با تمرکز بر الگوهای انعطافپذیر.
پیگیری: جلسات ماهانه برای تثبیت تغییرات.
نتیجهگیری
طرحوارههای یانگ، با وجود نوآوری در درمان اختلالات مزمن، با محدودیتهای نظری، روششناختی، و بالینی مواجهاند. ابهام در تعریف طرحوارهها، شواهد تجربی محدود، و سوگیریهای فرهنگی از جمله مشکلات اصلی هستند. علاوه بر این، انتقادات به سبک کاری یانگ، مانند تمرکز بر برندینگ و مقاومت در برابر نقد، توسعه علمی این مدل را محدود کرده است. با استناد به تحقیقات دانشگاههای هاروارد، آکسفورد، و توکیو، و نظرات روانشناسان برجسته مانند بک، سلیگمن، و کابات-زین، نیاز به بازنگری این مدل آشکار است. مدلهای تلفیقی و مدل جدید یکپارچه پویا (DIM) با تأکید بر انعطافپذیری، فرهنگمحوری، و یکپارچگی چندوجهی، میتوانند آینده رواندرمانی را بهبود بخشند.