کارگاه تفکر خلاق و تصمیم گیری و حل مسئله برای مدیران ارشد بانک ملت1389
کارگاه تفکر خلاق و تصمیم گیری
https://www.aparat.com/mazyarmir
https://www.aparat.com/zabane_badan
https://t.me/Iranian_leadership_school
https://www.instagram.com/mazyare.mir
https://www.linkedin.com/in/mazyarmir
بعنوان یک منتور و کوچ ایرانی سالها است با مثل طلایی و استثنایی تفکر و تصمیم گیری و حل مسئله دست و
پنجه نرم می کنم و این در حالی است که فکر می کنم این سه بحث در مدیران ایران باید بسیار عملیاتی تر و
گسترده تر مورد بحث و انتقاد و …. قرار گیرد.
سه سوال طلایی.
تفکر در ساده ترین وضعیت چیست؟
مشتری در بهترین حالت ممکن کیست تعاریف آکادمیک و قدیمی ملاک نیست ۲۰۱۱.
و در نهایت سومین سوال پاسخ به یک معضل بزرگ در جامعه ما خواهد بود و آن این است گام نخست در هر خیانت چیست؟ساده ترین پاسخ ممکن فارغ از توضیحات رایج؟
آنچه مسلم است تفکر و حل مسئله و تصمیم گیری یکی از مهارتهای مهم مدیریتی و فردی است و همهی ما علاقه مندیم این مهارتهای کلیدی و استراتژیک را بصورت حرفه ای بیاموزیم و یا در خود تقویت کنیم .
ما بصورت تخصصی نزد کاپیتان خلبان آلمانی mads sidergard مهارت های پیشرفته تفکر و حل مسئله و تصمیم گیری را آموزش دیده و در دوره های مختلف هوانوردی از جمله دوره SIV آزمونهای سختی را پشت سر گذراندیم
این کارگاه با سه دیدگاه بنا نهاده شده و آرزو می کنم مدیران برترین بانک کشور بتوانند در زندگی شخصی و سازمانی حداکثر استفاده را از این آموزه های جدید بنمایند
دکترمازیار میر
آشنایی با مفاهیم تفکر حل مسئله و تصمیم گیری
مازیار میر همیشه معتقد است که
نوآوری و خلاقیت یعنی دو موجود را در کنار یکدیگر نهادن اما با روشی نو و تازه گویند
باید همیشه یادمان باشد که دانش باعث نوآوری و نوآوری هم باعث بهره وری
و بهره وری باعث رشد کسب و کارها و اقتصاد است
تفکر
مرتب ساختن امور معلوم برای رسیدن به کشف مجهول. به عبارت دیگر فکر عبارت است از حرکت ذهن به سوی امور و مقدمات معلوم و سپس حرکت از آن امور معلوم به سوی کشف مقصود. – تفکر عامل یا عوامل و ابزاری برای تحلیل و ارزیابی موضوعات مختلف از جمله (شرایط و رفتار) است که از این رو به عنوان نزدیکترین عامل به محاسبات رفتاری و شرایطی و پایه ای ترین عامل انجام آنها نیز محسوب میشود . این وسیله که بسیار مشهور است و به کارگیری آن قبل از عرضهی هر رفتاری توسط افراد عادی و اندیشمند توصیه میشود ، کارآییای مبتنی بر شرایط روحی و روانی داشته که به جهت متعلق بودن کامل به ما (از بدو تولد) ، قابلیت تحت اختیار داشتن و دسترسی مناسب ما را دارد .
تفکر سیستمی
تفکر سیستمی» نوعی نگاه به جهان هستی و پدیده های آن است. این شیوه تفکر، روش شناسی مؤثری را برای سیستم های اجتماعی فرهنگی در محیط آکنده از آشفتگی و۰۰ پیچیدگی ارائه میدهد. در تفکر سیستمی، صرفاً به اجزاء و جزئیات یک سیستم نگاه نمیشود بلکه چگونگی تعامل بین اجزاء و نیز بر هم کنش آنها و محیط، بررسی میشود.
تفکر سیستمی عبارت است از کل به جز و از جز به کل و نگاهی به سیستمها و روابط آنها است
موانع و عواملی سبب می شود انسانها از تفکر سیستمی دور شوند. تفکر سیستمی تفکری کل نگر است در حالی که تکیه صرف بر جزء نگری، امکان فهم الگوهای حاکم بر پدیده و سیستم را از بین میبرد. تمرکز بر روی وقایع و بویژه وقایع ناگهانی، باعث میشود تا انسان الگوی تغییرات درازمدت را که در پشت رخدادها نهفته است، درک نکند. از این رو، منفینگری و سرزنش کردن شرایط محیطی تشدید میشود و انسان خیال میکند چیزی در بیرون از سیستم سبب بروز مشکلات است، در حالی که تمامی اسباب و علل مسائل در درون سیستم نهفته است.
دام دیگر در این زمینه، تفکر دوگانه است که در آن، انسان با نوعی تحلیل ساده اندیشانه، به نگرش «صفر و یک» گرفتار میشود. این نگرش بر اساس پیش فرضها و تصورات قبلی و قیود خودنهادهای است که ذهن را در قالبهای بسته نگه میدارد. این شرایط مستعد آن است که ذهن انسان به مسیر اشتباه رهنمون شود و به علائم، بیش از علل و یا به جای آن، توجه کند و به همبستگی ظاهری متغیرها استناد کند، در حالی که بین آنها هیچ گونه ارتباط علت و معلولی وجود ندارد. تفکر سیستمی، در قالب کلیت و تمامیت سیستم دیده میشود و به این ترتیب از سطح به عمق و از جزء به کل گذر میشود.
تفکر سیستمی مجموعه تکنیکهای حرفه ای برای مقابله با سخت ترین مسائل
در جامعه امروز جهانی و حتی ایرانی بسیاری از مسائل و مشکلاتی که امروزه گریبانگیر نسل بشر شده اند به عناصر پیچیده ای وابسته هستند و عناصر بسیار متعددی بصورت مستقیم و غیر مستقیم در آن نقش دارند.
معضل ترافیک امروز تهران و یا معضل آلودگی هوای امروز کلان شهرهای تهران نتیجه بسیار یاز اقدامات ریز و درشت شهرداری تهران و مدیریت شهری است اما نباید ساده از این مسئله گذشت که این مشکل به همه عوامل اجرائی و وزارتخانه ها بازمی گردد این مشکل یک روز و دوروزه بروز نکرده است و یک عقبه یک یا دو یا سه و حتی ۴ دهه را با خود بدنبال دارد اقدامات ضربتی در این خصوص کار را درست که نکرده است تازه کار را بدتر از بد نموده است و این در حالی است اقدامات بلند مدت هم راه به جایی نبرده است . اقدامات متوسط هم با شکست مواجه شده است و بسیاری از زحمات ریز و درشت دیگر را تحت تاثیر قرار داده است . اری تمامی اقدامات پیچیده و موردی و یا دامنه دار و همه و همه این رفتار و نتایج حاصل از راهکارهای مرسوم معمولا به قدری کوچک ضعیف هستند که بر سر چشمانداز حل اثربخش مسئله مانع ایجاد میکنند. یکی از مزایای مهم تفکر سیستمی، توانایی مواجههی اثربخش با این سلسله مسائل و یا یک سری از مسائل و ارتقای تفکرات به سطحی قابل قبول است که منجر به کسب نتایجی استثنایی و بسیار مطلوب حتی در شرایط پیچیده و بغرنج خواهد شد مانند حمله های پیچیده نظامی ایران در طی جنگ تحمیلی به دور ترین مناطق دور از دسترس عرhق h3 ….
.
خلاصه کتاب مجمع الجزایر گولاگ نوشته الکساندر سولژنستین
.
انواع روشهای تفکری
اندیشیدن (تفکر) تحلیلی
اندیشیدن (تفکر) انتقادی
اندیشیدن (تفکر) اجرایی
اندیشیدن (تفکر) راهبردی
اندیشیدن (تفکر) جانبی
اندیشیدن (تفکر) خلاق
اندیشیدن (تفکر) سیستمی
حل مسئله
در واقع فرایند شناختی رفتاری که فرد آنرا هدایت نموده و سعی می کند با کمک آن راه حل های موثر یا سازگارانه ای برای مسائل زندگی و یا کار خودکشف نماید.به نظر می رسد که حل مسئله فرایند آگاهانه ، منطقی ، تلاش بر و کاملا هوشمند و هدفمند است.
مراحل حل مسئله
۱. فهم مسئله : دراین مرحله میباید درک کاملی از مسئله در ذهن خواننده به وجود آورید. این یعنی باید بفهمیم مسئله چه معلوماتی به ما دادهاست و چه مواردی را از ما خواستهاست.
۲. انتخاب روش: در این مرحله با استفاده از درکی که از مسئله در ذهن ما وجود دارد یکی از روشهای حل مسئله مناسب با این مسئله را انتخاب میکنیم.
۳. اجرای روش: حال که روش مناسب را انتخاب کردیم آن را اجرا میکنیم.
۴. بازگشت به عقب: جوابهای بدست آمده را با صورت مسئله مقایسه کرده و یکبار دیگر مراحل بالا را مرور میکنیم تا مطمئن شویم قسمتی از مسئله را اشتباه نرفته یا جا نینداخته باشیم.
یکی از روشهایی که ما را در مرحله فهم مسئله یاری میدهد و کمک میکند تا مسئله به خوبی و نگاه سیستمی تحلیل شود، تحلیل مسئله با رویکرد آیسبرگ است.
تصمیم گیری
تصمیم گیری به فرایند های ذهنی (شناختی) گفته می شود که به انتخاب یک اقدام در میان اقدامات جایگزین می انجامند. تصمیم گیری در دو نوع تجویزی و توصیفی تعریف می گردد.
دانیل کاهن کشف قانون جاذبه توسط نیوتن نیز حاصل این سوال ساده بود برنده جایزه نوبل علم اقتصاد در سال ۲۰۰۲ میلادی، در کتاب خود تحت عنوان Thinking, Fast and Slow[۲] به بررسی جنبههای توصیفی تصمیمگیری پرداخته است
انواع تصمیم گیری
تصمیم گیری را بر اساس فاکتورهای گوناگونی می توان تقسیم بندی نمود، ولی به طور کلی می توان از سه دیدگاه زمان؛ پیچیدگی و میزان تفکر بر آن نگاه کرد که هر یک از این سه دسته خود شامل موا ردی به شرح زیر می باشند:
بر اساس زمان
- فوری
- تأخیری
- تقدیری
بر اساس پیچیدگی
- ساده
- پیچیده
بر اساس میزان تفکر
- احساسی
- منطقی
- مشار کتی
مدل های کلاسیک برای طرز تصمیم گیری
- تحلیل موقعیت یا مسئله
- شناسایی چند راه حل مناسب
- انتخاب راه حل مناسب
- در میان گذاشتن راه حل مناسب با مخاطبان
- تجزیه و تحلیل نتایج ناشی از راه حل ====================================================================
تصمیم گیری (Decision-making) فرایند انتخاب یک شیوه عمل از میان اعمال متنوع است. این فرایند شامل استفاده از چیزهایی
است که در دست دارید برای رسیدن به آنچه که می خواهید. اگر شما تنها یک انتخاب ممکن در اختیار داشته باشید با فرایند تصمیم
گیری روبرو نیستند. البته حتی اگر در چنین شرایطی با دو گزینه عملی کردن یا نکردن یک راه حل مواجه باشید و باید یکی از آنها را
انتخاب کنید، در واقع در حال تصمیم گیری هستید. گرچه بسیاری از تصمیمات بر حسب عادت گرفته می شوند و عملاً فرد با مشکل
انتخاب از میان گزینه های متعدد روبرو نیست، اما در هر حال هر موقعیتی که شامل سنجش دو یا چند گزینه برای عمل و انتخاب
یکی از آنها باشد، نوعی تصمیم گیری به حساب می آید. برای حل هر مسئله ای معمولاً چندین راه حل و یا انتخاب وجود دارد. در
بسیاری از موارد منابع کافی، زمان لازم و. . . در اختیار ما نیست که بتوانیم از همه راه حلها استفاده کنیم. بنابراین ناچاریم آنها را
اولویت بندی کرده و یکی از آنها را انتخاب کنیم. هدف از تصمیم گیری عبارتست از: • اولویت بندی گزینه های موجود جهت انجام
برنامه ریزی و سیاست گذاری • انتخاب بهترین گزینه از میان گزینه های موجود، بطوریکه بیشترین انطباق را با اهداف مورد نظر
داشته باشد. صرف نظر از نوع تصمیمی که قرار است گرفته شود، همهی تصمیم گیری ها از الگوی مشابهی پیروی می کنند. مراحل
فرایند تصمیم گیری عبارت است از: ۱- تشخیص مشکل و تعیین موقعیت مستلزم تصمیم گیری: تصمیم گیری با این امر آغاز می شود
که فرد یا گروهی تشخیص دهند که مشکلی وجود دارد که باید برای حل آن تصمیم گیری نمود. در این مواقع، نیاز به تغییر در یک
موقعیت خاص احساس می گردد و فرد یا گروه باید برای بهبود بخشیدن به آن موقعیت، تمهیداتی فراهم کنند. وقتی مشکل به قدری
پیچیده و بزرگ باشد که به راحتی نتوان آن رابه صورت عینی تعریف کرد، باید آن را به چند مشکل کوچک تر تجزیه نمود و برای هر
یک چاره ای اندیشید و در نهایت همه را به سمت حل مشکل اصلی هدایت کرد. البته در این مواقع باید اهمیت مشکلات فرعی را نیز
در نظر گرفت و بر این اساس آنها را اولویت بندی و مورد رسیدگی قرار داد. ۲- جستجوی گزینه ها: در این مرحله باید به دنبال راه حل
ها و گزینه های موجود برای عمل باشید. سعی کنید تنها به موارد آشنا و مانوس بسنده نکنید و انتخاب های متنوع و فراوانی را درنظر
قرار دهید. در بیشتر موقعیت ها به علت محدود بودن زمان و امکانات، نمی توان تمام گزینه ها برای عمل را کشف کرد. تفکر خلاقانه،
مطالعه و مشورت با افراد آگاه می تواند امکانات بیشتری را در این زمینه در اختیارتان گذارد و در شناسایی گزینه های موجود به شما
کمک کند. ۳- انتخاب بهترین گزینه برای عمل: یکی از عناصر کلیدی فرایند تصمیم گیری آن است که از قبل بیندیشید که “اگر این کار را
انجام دهم چه چیزهایی ممکن است اتفاق بیافتد”. به عبارت دیگر پیامدهای مثبت و منفی هر یک از گزینه هایی را که در مرحله قبل
یادداشت کرده اید بررسی کنید. جمع آوری اطلاعات می تواند شما را در این پیش بینی یاری نماید.
محققان معتقدند کسانی که هوش هیجانی بالاتری دارند تصمیمات بهتری میگیرند، چرا که آنها میتوانند وجوه مختلف قضیه را از هم جدا کنند و نگرانی ها و اضطراب مربوط به مسائل دیگر را در تصمیمشان دخالت ندهند.
تعريف مهارت تصميم گيری:
تصمیم گیری یک فرایند ذهنی است و مهارت تصمیم گیری شامل انواع توانايیهای فكری و داشتن اطلاعات در مورد تصميمی كه ميخواهيم بگيريم، میباشد.
در سادهترین شکل، تصمیم گیری به معنی انتخاب کردن
بین دو یا چند مسئله مختلف است. در فرایند گسترده تر،
گرفتن یک تصمیم شامل انتخاب بین راه حل های ممکن
برای یک موضوع است. ممکن است تصمیم گیری با روندی
شهودی یا استدلالی یا ترکیبی از این دو، انجام شود.
برای رسیدن به عالیترین مدل در تصمیم گیری و رسيدن به
سطح بالاتری از تفکر باید دو جدایی استراتژیک را جدی
گرفت.
اول
جدایی حال از گذشته
دوم
جدایی اعتقاد از هو یت
شهود و استدلال در تصمیم گیری
روند شهودی به معنی استفاده از شهود یا ندای درونی است. شهود ریشه در واقعیت ندارد بلکه بر اساس درک و برداشت شما است. شهود روش قابل قبولی برای تصمیم گیری است، اما عموما برای تصمیمات ساده یا سریع مناسب تر است.
روند استدلالی یعنی از شواهد و جمع بندی اطلاعات و آمار موجود در زمینه مورد نظر استفاده شود. تصمیمات پیچیده تر باید با روشی رسمی تر و ساختار یافته تر اتخاذ شوند، که معمولا شامل هر دو روش شهودی و استدلالی میشود.
مراحل تصميم گيری
تصميمگيری منطقی شامل هفت مرحله است:
مراحل اجرایی لازم برای تصمیم گیری درست
مرحله اول:
مواجه شدن با تصميم
براي مواجه شدن باتصميم و اجتناب نكردن ازتصميمگيری، وجود چند ويژگی زير ضروری است:
۱ .آگاه بودن از اطلاعات: بسياری از تصميمگيریها را محيط برمیانگيزد.
برای مثال فرد در مورد خطرات مصرف سيگار چيزهايی را ياد میگيرد و سپس با ين تصميم مواجه میشود كه سيگار را ترك كند.
۲ .آگاه بودن از نيازهاي درونی: فرد تغييراتی را در خواستهها و آرزوهای خود حس میكند و اين تغييرات درونی، وی را تحريك میكند تا برای بدست آوردن آنچه كه میخواهد، تصميم بگيرد.
۳.وضوح و تمركز بر موضوع:
تصميمها بايد واضح و مشخص باشند.
برای مثال اين موضوع كه «من از وضعيت زندگیام ناراضی هستم»، بسيار كلی است. در چنين مواردی بايد از يک جمله احساسی مبهم فراتر رفت و در يک جملهی مشخص و واضح رسيد.
مرحله دوم:
ايجاد حق انتخابها و جمعآوری اطلاعات درباره آنها
در اكثر موارد، تصميمها شامل انتخابهای سياه و سفيد هستند. رسيدن به انتخابهای مختلف مستلزم يك فرايند خلاق است. در اين مرحله، بارش فكری روش مؤثری است و میتوانيم برای تحريک تفكر خلاق، قواعد بارش فكری، يعنی عدم انتقاد از ايدهها، خوشآمدگويی به هرايدهای و اهميت دادن به كميت و نه كيفيت را در مورد خود نيز به كار ببريم.
پس از پيدا كردن حق انتخابهای مختلف، شروع به جمعآوری اطلاعات در مورد آنها میكنيم و گاهی از همين جمعآوری اطلاعات است كه انتخابهای ديگر نيز پديدار میشوند. هدف از جمعآوری اطلاعات، به دست آوردن اطلاعات لازم برای گرفتن يک تصميم موفق است و اينكار مستلزم يک رويكرد منظم جهت پيداكردن و بررسی منابع اطلاعات و آگاهی از زمان پايان دادن به اين كار است.
مرحله سوم: ارزيابی پيامدهای پيشبينی شدهی حق انتخابها
تصميمگيری منطقی مستلزم ارزيابی حق انتخابهای موجود برای انتخاب بهترين تصميم است. ارزيابی انتخابهای مختلف براساس پيامدهای مثبت و منفی كوتاه مدت و بلند مدت برای خود و ديگران صورت ميگيرد.
پيامدهای مربوط به خود شامل هماهنگی با اهداف و ارزشها، ميزان زمان وكوشش لازم، ميزان پاداش محسوس، هزينه يا پاداش هيجانی، تأييد و يا عدم تأييد ديگران و آسايش و راحتی فيزيكی میباشد.
مرحله چهارم: متعهد كردن خود به يک تصميم
در اين مرحله تصميم گرفته میشود و فرد متعهد میشود كه آنرا انجام دهد. راههايی كه میتوانند تصميمگيریهای سخت و متعهد شدن به آنها را تقويت كنند، عبارتند از:
۱ .بررسی تطابق و هماهنگی تصميمها با ارزشهای اساسی
۲ .بيان واضح اهداف و فهرست كردن پاداشهای اختصاصی حاصل ازتصميمگيری و رسيدن به اهداف موردنظر (برای خود و ديگران)
۳ .بررسی دوباره حق انتخابها، اطلاعات جمعآوری شده و فرايند ارزيابی آنها
۴ .طراح بهترين راه اجرای تصميم و چگونگی مقابله با موانع و واكنشهای منفی ديگران
۵ .توجه و به خاطر سپردن پاداشهای حاصل از گرفتن تصميم
مرحله پنجم: طرح ريزی برای چگونگی اجرای تصميم
وقتي تصميم خود را گرفتيم، بايد چگونگی اجرای آن را به بهترين نحو طراحی كنيم. مهارتهای طرحريزی شامل موارد زير است:
۱ .بيان واضح اهداف و اهداف فرعی و مشخص كردن يک چارچوب زمانی
۲ .ساده و كوچك كردن كارهايي كه بايد انجام گيرد.
۳ .درنظر گرفتن راههاي مختلف اجراي تصميم
۴ .پيشبينی مشكلات و موانع
۵ .تشخيص منابع حمايت كننده
۶ .نوشتن طرح عمل: اين طرح بايد ساختار واضحی داشته باشد كه نحوه رسيدن به هدف اصلی و خرده هدفهای مربوط به آن را روشن كند. علاوه بر اين، در نوشتن طرح بايد جزييات نيز نوشته شود و در واقع يک نقشه دقيق و عملی از چگونگی رفتن ازنقطه الف به ب باشد.
مرحله ششم: اجراي تصميم
در اجرای تصميم، توجه به موارد زير ضروری است:
۱ .زمانبندی: بايد بهترين زمان را براي اجراي تصميم انتخاب كرد.
۲ .نگراني های پس از تصميم : اين احساس نگرانی ممكن است دلايل زيادی داشته باشد.
علل نگرانی بعد از تصمیم
– ممكن است از ترک برخی عادات و يا دست كشيدن از بعضی مسائل غمگين باشيم.
– ممكن است اعتماد به نفس كافی برای اجرای تصميم نداشته باشيم.
– ممكن است نسبت به درستی تصميم خود ترديد داشته باشيم و بخواهيم دوباره آن را وارسی كنيم.
– و يا ممكن است ازتصور عملی كردن تصميم خود مضطرب شويم و رفتار اجتنابی داشته باشيم.
در چنين مواقعی بايد به خاطر داشت كه معمولاً نگرانیهای پس ازتصميم گيری، درهنگام آغاز اجرای تصميم زياد است، ولی وقتی روند كار را ادامه داده و نسبت به درستی تصميم خود اعتماد پيدا كنيم، اضطراب و نگرانب نيز كاهش میيابد.
۳ .عذر و بهانه نياوردن: اين مورد بر اهميت پذيرش مسئوليت برای اجراي تصميم تأكيد ميكند. وقتی در جريان اجرای تصميم خود با موانع روبرو ميشويم، بايد به جاي عذر و بهانه آوردن از خود سئوال كنيم: «در اين موقعيت چه كار میتوانم انجام دهم».
۴ .پاداش دادن به خود: اجراي بعضی تصميمها خود به خود پاداش دهنده است. در موارد ديگر ميتوانيم از پاداشهايی برای تقويت خود استفاده كنيم. میتوانيم پاداش كلامی به خود بدهيم، برای مثال به خودمان بگوييم «اين كار را خيلی خوب انجام دادی»، و يا با خود قرارداد ببنديم كه در صورت رسيدن به پيشرفت خاصی، پاداشهايی برای خود درنظر بگيريم.
۵ .كنار آمدن با احساس ناميدی و درماندگی:
وقتی كارها طبق انتظار پيش نميرود، ممكن است احساس نوميدی و درماندگی انگيزه ما را تضعيف كند. در چنين مواردی بايد به خاطر داشته باشيم كه وقفه در جريان كار، بخشی از فرايند اجراي تصميمهای دشوار و دست كشيدن از عادات مضر است. بايد به جای تسليم شدن، علت اين وقفهها را پيدا كنيم و برنامهريزیهايی برای اصلاح آن انجام دهيم.
مرحله هفتم:
ارزيابی پيامدهای واقعی اجرای تصميم
در اين مرحله هم چگونگی اجرای طرح عمل و هم پيامدهای دست يافتن و يا دست نيافتن به اهداف، مورد ارزيابی قرار ميگيرد. درمواردی كه به اهداف خود دست نيافتهايم، شايد لازم باشد تصميم اصلی خود را بررسی نماييم و دوباره از مرحله اول شروع كنيم.
تصميمات منطقی شامل ادراک دقيق بازخورد و عمل كردن براساس آن است. پردازش منطقی اطلاعات، به ما در تصميم گيری و ارزيابی آن كمک ميكند.
چرا گاهی احساس می کنیم نمی توانیم درست تصمیم بگیریم؟
گاهی افراد در شرایط سخت و حساس، احساس می کنند نمی توانند به خوبی تصمیم بگیرند. زیرا در شرایط بحرانی اعتماد به نفس خود را از دست می دهند.
گاهی نیز به خاطر تصمیم های اشتباهی که در گذشته گرفتهاند نمیتوانند به خود اعتماد کنند. همین امر موجب شک و تردید فرد شده و فرد احساس می کند قدرت تصمیم گیری خود را از دست داده است.
مازیار میر در کارگاههای اموزشی تصمیم گیری و حل مسئله سعی خواهد نمود یک راه موثر برای برخورد با مشکلاتی که به طور فزاینده ای در سطح شخصی و سازمانیی با ان روبرو هستیم برای ما خلق نماید.
باید اذعان نمایم که مشکلات ما متعلق به آینده است، اری نه خیلی دور و نه خیلی نزدیک اما ابزار ما و حل آنها متعلق به آینده نیست و الزاما گذشته هم نیست بلکه باز می گردد به یک خلق رویه جدید آنهم امروز.
در این کتاب بصورت خلاصه و بعد از این مقدمه ما شمارا با تکنیک پی. ام.آی (P.M.I/Plus Minus Interesting) اشنا خواهیم نمود تکنیکی که نویسنده از آن بسیار استفاده نموده است.
یکی از برترین مزیت پی ام آی سیستم ارزش های این تکنیک این است که انسان را مجبور می سازد تا دقایقی بر خلاف قالب های ذهنی اش تفکر کند و به مرور نسبت به قالب های ذهنی خود آگاه تر و مسلط تر شود، لذا آمادگی ذهنی بیشتری برای خلاقیت پیدا می کند. اما شاید بد نباشد همین جا نام این تکنیک را موشکافی نموده و تشریح نمایم پی ام ای بر گرفته ازحروف اول سه کلمه Plus به معنی افزودنی،Minus به معنی کاستن وInteresting به معنی جالب و یا مورد توجه می باشد.
اما بصورت بسیار خلاصه روش کار چنین است که ابتدا فرد توجهش را به نکات مثبت موضوع یا پیشنهاد و سپس به نکات منفی و نهایتاً به نکات جالب و تازه آن که نه مثبت است و نه منفی، معطوف می کند و در پایان نسبت به تهیه لیست نکات مثبت یا مزایای موضوع، لیست موانع، محدودیت ها و نکات منفی موضوع و لیست نکات جالب و تازه موضوع اقدام می کند.
یکی از مهمترین کاربردهای این تکنیک زمانی است که نسبت به یک قضیه اطمینان داریم، نه مواردی که نسبت به آن دودلی داشته و یا مشکوک هستیم و ابهام موردی کلی و یا جزئی داریم.
به عبارت دیگر هر چه نسبت به موضوعی بیشتر بدبین یا خوش بین باشیم استفاده از این تکنیک کارگشاتر و اثر بخش تر خواهد بود. برای یافتن نکات جالب کافی است که جمله ی “چقدر جالب می شود اگر….. را در ذهن خودتان راهگشایی نموده و کامل فرمائید مانند چرای مقدس که در مقالات قبل نسبت به آن توضیحات کامل داده شد کتبی که مولف مقاله از آنها الهام گرفته به ترتیب در این مقاله هم گذاشته خواهد شد که برای مطالعات گسترده رفرنس علمی مناسب در اختیار داشته باشید.
تکنیک گروه اسمی
فن گروه اسمی جنبه های رأی دادن بدون بحث های محدود ترکیب می کند که توافق به دست می آید و شما بتوانید به یک تصمیم گروهی برسید.
چه موقع از فن تکنیک گروه اسمی استفاده می شود ؟
۱ با موضوعی بحث انگیز، حساس، دارای موافق و مخالف یا بسیاری برجسته مواجه هستید و تصور می کنید عقیده های ضد و نقیض و دهها دلیل جزئی و تفصیلی ممکن است بحث را فلج سازد.
۲ می خواهید مشارکت مساوی همهی اعضا را تضمین کنید.
۳ علت اساسی و ریشه ای یک مسئله را شناخته، ولی شناخت نحوه ی اقدام و انتخاب یک گزینه از میان گزینه های بسیار مشکل است.
تکنیک سینکتیکس – Synectics
تکنیک سینکتیکس در سال ۱۹۷۶ توسط گوردون و پرینس معرفی گردید. واژه سینکتیکس از ریشه یونانی الاصلsynetikos به معنی فشار دادن دو چیز به یکدیگر و یا متصل کردن چند چیز مختلف گرفته شده است این واژه به این دلیل انتخاب شده است که خلاقیت نیز نوعی هماهنگ کردن چیزهای مختلف در یک قالب یا ساختار جدید است و هر اندیشه خلاقی از تفکر سینکتیکس بیبهره نمی باشد این تکنیک روشی است برای برانگیختن تفکر خلاق در میان گروهی از افراد که گرد هم می آیند.
به طور کلی فرآیند به کار گیری این روش عبارت است از:
۱٫ شناسایی و تعریف مشکل و تجزیه و تحلیل آن به منظور رسیدن به ماهیت و شناخت جوهرهی آن
۲٫ ارتباط دادن جوهرهی به دست آمده با موضوع غیر مرتبط (ساختن وضعیت مشابه)
۳٫ کشف راه حل هایی برای موضوع مشابه (راه حل های مشابه)
۴٫ تلاش برای تبدیل راه حل های به دست آمده به راه حل های نهایی برای مشکل اصلی.
تکنیک فوق العاده چرا؟
تکنیک “چرا” دقیقا مثل چراهای مکرر کودکی است که کودکان برای گسترش فهم خود از دنیای اطرافشان از والدین می پرسند. اما با این تفاوت که در بزرگسالی باید یاد گرفته هایمان را زیر سوال ببریم. سادگی این تکنیک باعث شده است، بسیاری از مردم متوجه اهمیت و نقش آن نشوند و این تکنیک برای ایده یابی و ایده پردازی به کار می رود. به عنوان مثال برای شناسایی و تعریف درست و کامل مسئله می توان از این تکنیک استفاده کرد. بلکه استفاده از این تکنیک به ما کمک می کند تا موقعیت و وضعیت را بهتر و روشن تر مشخص کنیم و در فرآیند آن به ایده های جدیدی دست یابیم.
تکنیک توهم خلّاق
خیلی اوقات آنچه را که فکر می کنیم واقعیت است، واقعیت نیست. واقعیت ها با پنج حس انسان درک می شوند. چیزهایی که چشم می بیند و طوری که مغز آن را تفسیر می کند باعث این خطا می شود. چشم می بیند، اما وظیفه ی ذهن چیز دیگری است. کار ذهن مرتب کردن، دسته بندی و قابل فهم کردن جرقه هایی است که پس از دیدن، مغز آن را ایجاد می کند بنابراین تصاویری که در ذهن است، کپی مستقیم اشیاء نیست بلکه کدهای خلاصه ای است که از طریق شبکه ی عصبی مغز می رسد. منظور و هدف این تکنیک این است که شما بتوانید با قدرت توهم بعضی از اوقات با خطاهای عمدی طور دیگری به مسائل نگاه کرده تا بدین وسیله اصل و واقعیت موضوع را دریابید. این سعی باعث می شود مقداری اطلاعات از شکاف های موجود در بافت های عصبی، آزاد شده و به وسیله پیوند با اطلاعات قبلی، الگوی ذهنی جدیدی ساخته شود و یا موضوع از الگوی ذهنی قبلی به الگوی دیگری انتقال یابد.
تکنیک – DOIT
نام این تکنیک از حروف اول چهار کلمه ی Define به معنی تعریف کردن Open به معنی باز کردنIdentify به معنی شناسایی Transform به معنی تبدیل کردن، تشکیل شده است. منظور از انتخاب این واژگان این است که برای حل مشکل لازم است ابتدا موضوع و مسئله را دقیق تعریف و مشخص نمود. سپس ذهن را برای راه حل های مختلف باز نگه داشته تا بهترین راه حل شناسایی و در نهایت آن را به عمل تبدیل کرد.
تکنیک شکوفه ی نیلوفر آبی
این تکنیک توسط یاسوآماتسومورا طراحی و ارائه شده است. طرح این ایده بر گرفته از شکوفه نیلوفر آبی میباشد بدین صورت که گلبرگ های شکوفه نیلوفر آبی به دور یک هسته مرکزی خوشه می زنند و از آن نقطه گسترش می یابند. با ایجاد پنجره هایی مشابه با پنجره های مورد استفاده در برنامه کامپیوتری، بخش هایی از یک تابلوی ایده را می توان به صورتی تقسیم بندی کرد که یک موضوع اصلی برای استخراج ایده در پنجره های جانبی، مورد استفاده قرار گیرد به نوبه خود مراکز مجموعه های جدید پنجره را تشکیل می دهد.
تکنیک چه می شد اگر….؟
به طور کلی برای خلاقیت باید فکر، از قالب های ذهنی، شرایط موجود، پیش فرض ها، عادات و استانداردها آزاد شود تا بتواند موضوع را از زوایای مختلف رویت و ایده های جدیدی را تداعی کند. بر همین اساس این تکنیک کمک شایانی به آزاد سازی فکر برای جمع آوری ایده های جدید می کند. در این روش توصیه می شود برای یافتن ایده های جدید از سوالات “چه می شود اگر…؟” استفاده کنید و آن را به قدری تکرار و تمرین کنید که برایتان یک عادت شود. از این تکنیک می توان برای یافتن افزایش قدرت خلاقیت بدون داشتن موضوع به خصوصی استفاده کرد،ضمن اینکه به عنوان یک تفریح یا شوخی و سرگرمی در همه ی اوقات قابل استفاده است.
تکنیک اسکمپر – SCAMPER
در طول روز ایده های جدید زیادی در ذهن انسان موج می زند که بعضی از آن ها واقعا با ارزش و بعضی بی ارزشند. اما تا زمانی که آن ها را شکار نکنیم نمی توانیم بگوییم کدام ارزشمند است. چرا که فرآیند خلاقیت و نوآوری از تصور شروع می شود و پس از مهندسی، تصور تبدیل به ایده می گردد. برای رسیدن به یک ایده لازم است ابتدا اجازه دهیم تصورمان به آسمان صعود کند، سپس آن را به زمین آورده و مهندسی کنیم. یعنی آن را بررسی، ارزیابی، تجزیه، تحلیل، ترکیب، تکمیل و تصحیح نماییم تا به یک تصور مهار شده یعنی «ایده» دست یابیم و این ایده وقتی ارزش بررسی و تجزیه و تحلیل دارد که خواب را از شما گرفته باشد. اگر ایده ها مدیریت نشوند، این قدرت خلاقه به سرعت می تواند تبدیل به یک ضعف شود و کاری را که باید انجام دهیم ، کنترل و سازماندهی ایده هاست.
کاربرد اصلی این تکنیک بر پایه ایدهیابی فردی طراحی شده است که می تواند به نحو بسیار اثر بخشی برای گروه ها نیز مفید باشد. هدف اصلی این تکنیک قدرت تصور است تا آن را در جهات و ابعاد مختلف و ضروری به حرکت درآورد. این تحریک به وسیله یک سری سوألات تیپ و ایده برانگیز صورت می گیرد که شخص در رابطه با مسئله مورد نظرش، از خود سوأل می کند و در نهایت با افزایش ایده ها، کیفیت ایده ها تضمین و ارتقاء می یابد. واژهSCAMPER از ابتدای حروف واژه های سوأل برانگیز گرفته شده که در دستیابی ایده های نو بسیار موثر است.
_ حرف S بر گرفته از کلمه Substitutie به معنی جانشین سازی است. اینکه
چه مواردی را می توان به جای موارد فعلی به کار برد؟
به جای او چه کسی را میتوان به کار گمارد؟
از چه فرآیند دیگری می توانیم استفاده کنیم؟
_ حرف C بر گرفته از کلمه Combine به معنی ترکیب کردن است. اینکه :
موقعیت و وضعیت فعلی با چه چیز دیگری می تواند مخلوط شود؟
مثال : اگر در زندگی روزمره به پیرامون خود دقت کنید به ایده برانگیز بودن این سوال پی خواهید برد. کالاهایی چون دستمال کاغذی با رایحه ی دل انگیز، کفش های کودکان که هنگام راه رفتن صدا می دهند، یا چراغی که در پاشنه ی کفش روشن می شود، همه حاصل این سوال است.
_ حرف A بر گرفته از کلمه Adapt به معنی رفاه، سازگاری و تعدیل کردن است. پاسخ به اینکه :
آن را شبیه چه چیزی می توانیم بسازیم؟
مثال : ایده ی نوشیدن نوشابه با نی ، یک ایده ی خلاق است که خمیده کردن و به صورت L در آوردن نی سبب راحتی و زیبایی بیشتر شده است.
_ حرف M بر گرفته از کلمه Maginfy/Modify به معنی تغییر/بزرگ سازی است. اینکه :
اگر رنگ، سرعت، شکل و .. را تغییر دهیم چطور می شود؟
آیا باید بزرگ تر، قوی تر و با ارزش تر گردد؟
چرا آن را چند برابر نکنیم؟
برای مثال : چند مداد بزرگ و غول پیکر می تواند طرح بسیار زیبایی به ورودی یک دانشگاه بدهد، یا یک کپسول آنتی بیوتیک را می توان چند هزار برابر کرد و به عنوان تابلو یک داروخانه مورد استفاده قرار داد.
_ حرف P بر گرفته از کلمه Put to other purposes/Uses به معنی استفاده در سایر موارد است. پاسخ به اینکه :
چه استفاده ای از مواد زاید آن می توان کرد؟
با محصولات مردود شده یا ایده های شکست خورده چه می توان کرد؟
مثال: روزی نوجوانی این سوال را از خود پرسید که «چه استفاده ای می توانم از این ماشین چمن زنی خراب بکنم؟» سپس ماشین چمن زنی را به دوچرخه ی خود وصل کرد و بدین طریق اولین موتور گازی دنیا متولد شد. آن نوجوان “سویی شیرو هوندا” بود که اکنون یکی از بزرگترین خودروسازان جهان است.
_ حرف E بر گرفته از کلمه Eliminate به معنی حذف کردن است.
چگونه می توان آن را متراکم تر و فشرده تر کرد؟
چه می شود اگر کوچک تر شود؟
چه چیزی را می توان حذف کرد؟
آیا می توان این عمل را سریع تر انجام داد؟
مثال : حذف سیستم میکروفن سبب ساخت میکروفن های یقه ای و حذف سیم تلفن موجب ساخت گوشی های تلفن همراه شد.
_ حرف R بر گرفته از کلمه Reverse/Rearrenge به معنی بازآرایی/معکوس سازی است.
مثال : اگر به جای جمله ی “بعد از فروش پس گرفته نمی شود.” در مقابل مشتری ها بنویسیم “بعد از فروش پس گرفته می شود” چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا مشتری با اطمینان بیشتری خرید نخواهد کرد؟ ‘
کشف قانون جاذبه توسط نیوتن نیز حاصل این سوال ساده بود “چرا وقتی سیب از درخت جدا شد، به طرف پایین آمد و بالا نرفت؟ “
در نظر داشته باشیم که در بعضی از کتاب های خلاقیت، حرف ابتدای کلمه ی rearrange برای R آمده است که به معنی چیدمان دوباره و تغییر در ترکیب است و سوالات زیر را می توان برای آن به کار برد:
به چه نحو دیگری می توان در ترتیب قرار گرفتن این ها تغییر ایجاد کرد؟
چه زمان دیگری برای آن کار بهتر است؟
به یاد داشته باشید که اگر دو روش برای انجام کاری وجود دارد، شما باید بدنبال روش سوم برای انجام آن بگردید!
تکنیک در هم شکستن مفروضات
یکی از موانع مهم خلاقیت، مفروضات قبلی است که نا خودآگاه اجازه نمی دهد فکر در همه جهات به حرکت در آید بسیاری از مفروضات قبلی ممکن است در اصل همان زمانی که در ذهن ما ایجاد شده اند، غلط باشند، مثل خطر ناک بودن دوچرخه در ذهن کسی که خواب تصادف شدید با دوچرخه را دیده است. بسیاری از آن ها به مرور زمان اعتبارشان را از دست داده اند یا بسیاری از آن ها به دلیل تغییر شرایط بی اعتبار شده اند. اما مسئله این است که فرد متوجه این تغییرات و اشتباهات نیست و هنوز با مفروضات قبلی به مسئله نگاه می کند. از آنجائی که مفروضات مربوط به قسمت درونی ذهن می شوند و به عبارت دیگر چون آن ها امری درونی هستند نمی توانیم آن ها را به تنهایی فسخ یا از فکر خود جدا سازیم. مثل آن چاقو که نمی تواند دسته اش را ببرد. شناسایی مفروضات خود و دیگران، اولین قدم برای تغییر مفروضات است.
تکنیک تجزیه و تحلیل مورفولوژیک
تکنیک تجزیه و تحلیل مورفولوژیک یا ریخت شناسانه که توسط فریتززویکی ابداع شد، فنی است که بر اساس آن پدیده ی مورد نظر از جهت ساختار کلی و ابعاد مختلف مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. به این منظور ابتدا سطوح و ابعاد مختلف موضوع را شناسایی و فهرست می کنیم. برای مثال اگر بخواهیم در مورد بازاریابی یک کالا راه های جدید و بدیعی بیابیم ابتدا باید ابعاد مختلف کالا مثل شکل ظاهری، کاربردهای آن، خواص و فواید آن، وضعیت مشتریان و بازار کالا تبیین و تدوین نمائیم. در این مرحله بایستی سعی کرد ابعاد کالا را بیشتر مشخص کرد. برای اینکه بتوان ابعاد یک موضوع و اجزای متشکله (متغیرهای) آن را با یکدیگر مقایسه و مرتبط نمود، می توان ابعاد اصلی و اجزای آنها را بر روی دایره ای متحد المرکز نوشته و با چرخاندن دایره های مختلف، ابعاد و اجزای آن ها را با هم مقایسه و ارتباط آن ها را حدس زد.
تکنیک – دلفی
این تکنیک در سال ۱۹۶۴ توسط نورمن دالکی، اولاف هلمر و نیکولاس رشر معرفی شد. این متد بسیار شبیه به تکنیک طوفان ذهنی است با این تفاوت که افراد هیچ گاه به صورت گروه در یک جلسه و دور یک میز جمع نمی شوند و در واقع رویارویی مستقیم رخ نمی دهد. اساس و فلسفه این تکنیک این است که افراد در تکنیک طوفان فکری به علت شرم و خجالت نمی توانستند بعضی از ایده هایشان را مطرح نمایند، لذا در این روش افراد به صورت کلامی و رو در رو درگیر بحث نمی شوند. بلکه رئیس گروه موضوع را به همه اعلام می کند و سپس هریک از افراد به طور جداگانه ایده هایشان را به صورت کتبی (حتی می تواند بدون ذکر نام باشد) برای رئیس گروه ارسال می کنند. سپس رئیس گروه تمام ایده های پیشنهادی را برای تک تک اعضا ارسال می کند و از آن ها می خواهد که نسبت به ایده های پیشنهادی دیگران فکر کنند و اگر ایده ی جدیدی به نظرشان می رسد به آن ها اضافه کنند. این عمل چندین بار تکرار می شود تا درنهایت اتفاق آرا به دست آید. فن دلفی شامل دعوت به مشورت و مقایسه ی قضاوت های بی نام چند نوبتی اعضا ی یک تیم در باره تصمیم یا مسئله می شود.
چه موقع از فن دلفی استفاده می شود ؟
۱٫ هنگامی که می خواهید نظر اعضای یک تیم را در مورد شخصی به دست آورید بی آنکه روبرو شدن آنان سبب احتمال خطا در قضاوت شود.
۲٫ هنگامی که اعضای یک تیم در یک جا مستقر نباشند.
۳٫ زمانی که لازم است اعضای تیم نسبت به تصمیمی که می گیرند و عواقب آن به طور کامل آگاه و مسئول باشند.
۴٫ هنگامی که حضور چهره های بالادست و فشار همتایان بر تصمیم گیری اثر می گذارد.
تکنیک استخوان ماهی ( Fishbone Diagram / علت و معلول )
یکی از روش های بسیار سودمند برای شناسایی مسائل نمودار استخوان ماهی است. نمودار استخوان ماهی که گاهی به آن نمودار ایشیکاوا نیز می گویند توسط پرفسور کائور ایشکاوا از دانشگاه توکیو طراحی شد. هدف اصلی این تکنیک، شناسایی و تهیه فهرستی از کلیه علل احتمالی مسئله مورد نظر است. این تکنیک در درجه اول یک تکنیک گروهی شناسایی مسئله است اما توسط افراد قابل استفاده میباشد.
تکنیک بازگشت به مشتری
می توانیم با روی برگرداندن از مسائل مربوط به تولید و روی آوردن به مسائل مربوط به بازاریابی، رابطه بین فعالیت های خود و مشتریان را به لحاظ محصول، قیمت، تبلیغ، توزیع و بازار مورد نظر، بررسی می کنیم.
برترین تکنیک حل مسئله طوفان ، ذهنی
طوفان ذهنی برترین تکنیک حل مسئله که یکی از شیوه های برگزاری جلسات و مشاوره و دستیابی به انبوهی از ایده ها برای حل خلاق مسائل می باشد در سال ۱۹۳۸ توسط الکس اس اسبورن ابداع شد. این واژه هم اکنون در واژه نامه بین المللی وبستر اینگونه تعریف می شود:اجرای یک تکنیک گردهمایی که از طریق آن گروهی میکوشند راه حلی برای یک مسئله به خصوص با انباشتن تمام ایده هایی که به طور خود به خود و درجا به وسیله اعضا ارائه می شود بیابند.
تفاوت های طوفان ذهنی فردی و گروهی:طوفان ذهنی فردی با تولید طیف گسترده تری از ایده ها همراه است و کمتر منجر به ایده هایی کارا و عملی می شود. نکته ی جالب توجه این است که فرد به هنگام انزوا از گروه دیگر ترسی از انتقاد ندارد و بدون هیچ گونه محدودیتی از طرف اعضا برای تجزیه ایده ها آزاد می باشد. اما مزیت طوفان گروهی این است که مشکلات ایده ی فرد به وسیله تجربه و خلاقیت افراد دیگر حل می شود و از بین می رود. اگر بخواهیم نتیجه مطلوب تری از طوفان ذهنی داشته باشیم می توانیم این دو نوع طوفان ذهنی را ترکیب کنیم….
قطعا تکنیکهای حل مسئله و خلاقیت در اینجا پایان نمی یابد اما آشنایی با این تکنیکها قدرت شما را تضمین می کنم که دو چندان می نماید .
شش کلاه تفکر چیست
شما با تکنیک شش کلاه تفکر آشنایی دارید؟
در سال ۱۹۸۵، ادوارد دو بونو کتابی تحت عنوان “شش کلاه تفکر” .
او یک پزشک، نویسنده و مشاور بود. وی طرفدار آموزش تفکر به عنوان یک موضوع در مدارس به شمار میرود.
همچنین عقیده داشت تفکر به افراد کمک میکند تا در تجارت و زندگی موفقتر باشند.
ادوارد دو بونو تکنیک شش کلاه تفکر را به عنوان راهی برای برگزاری بهتر جلسات و تصمیمگیری بهتر برای شما معرفی کرد.
- تکنیک شش کلاه تفکر ادوارد دوبونو
- روش شش کلاه تفکر برای یک مسئله واقعی
- انواع کلاه تفکر
- مثال برای شش کلاه تفکر
- نتیجهگیری و جمعبندی
لطفا این مطلب را با دوستان علاقهمند خود به اشتراک بگذارید.
تکنیک شش کلاه تفکر ادوارد دوبونو
تکنیک شش کلاه تفکر ادوارد دوبونو به روشهای تقویت خلاقیت میپردازد.
افراد به هنگام روبرو شدن با مشکلات رویکردهای متفاوتی از خود نشان میدهند.
برای بهبود عملکرد و حل مشکل باید از انعطاف پذیری برای توسعه و اصلاح ایدهها استفاده کرد.
هرکدام از این ایدهها نقاط قوت و ضعف خود را دارند.
با استفاده از خلاقیت، میتوان ایدههای جدید و کارآمد ارائه داد و آنها را بهبود بخشید.
ادوارد دوبونو در روش شش کلاه تفکر هر کلاه را با رنگهای مختلف معرفی میکند.
هر کدام از این رنگها یک زاویه دید برای حل مسئله ارائه میدهند.
با پوشیدن هر کلاه، یاد میگیرید که چگونه به روشهای مختلف جوانب مشکلات را در نظر بگیرید و خود را برای تجزیه و تحلیل مسائل آماده کنید.
همچنین برای مطالعه عمیقتر، میتوانید کتاب شش کلاه تفکر ادوارد دوبونو را تهیه کنید.
کلاه تفکر سفید
روش شش کلاه تفکر برای یک مسئله واقعی در کلاه تفکر سفید به چشم میخورد.
کلاه تفکر سفید مانند کارآگاهی است که اطلاعات فعلی را جمع آوری میکند.
سپس اطلاعات را سازماندهی میکند و به تجزیه و تحلیل آن میپردازد.
کارآگاهان سرنخها و حقایق را مطالعه میکنند و سعی میکنند بدون تعصب به مسائل نگاه کنند و از قضاوت عجولانه بپرهیزند.
آنها سعی میکنند تمام جوانب را بررسی کنند و از درستی اطلاعات اطمینان حاصل کنند.
بعد از این مرحله به موارد دیگر از جمله مشکلات و دلایلشان میپردازند.
روش شش کلاه تفکر در این مسیر به شما کمک میکند.
به همین ترتیب، در حالی که کلاه سفید را بر سر دارید باید اطلاعات حقیقی را جمع آوری کرده و آنها را تجزیه و تحلیل کنید تا به راه حلهای مبتنی بر واقعیت برسید.
تجزیه و تحلیل دادههای جمعآوری شده به شما کمک میکند تا شکافها را پیدا کنید.
بنابراین میتوانید به دنبال راههایی برای برطرف کردن آنها باشید یا حداقل آنها را یادداشت کنید؛
تا ایدهها و راهحلهای بهتری به ذهنتان برسد.
شما در این مرحله میتوانید سوالهای زیر را از خود بپرسید:
- درباره این موضوع چه میدانم؟
- درباره این موضوع چه چیزی نمیدانم؟
- از این وضعیت چه چیزی میتوانم یاد بگیرم؟
- برای حل این مشکل به چه اطلاعاتی نیاز دارم؟
- آیا راهحلهای بالقوهای وجود دارد که بتوانم از آنها برای حل این مشکل استفاده کنم؟
همچنین به همراه یک تیم به این سوالها پاسخ دهید.
تمام جوانب را بسنجید و ایدهها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.
کلاه تفکر زرد
این کلاه نشان دهنده اشتیاق و خوش بینی است. این کلاه مانند یک روز آفتابی و روشن است و برای ایجاد انرژی مثبت و امید در هر ایده استفاده میشود. با پوشیدن کلاه زرد، به مزایا و ارزش هر ایده فکر میکنید. محدودیتها و سختیها نباید مانع شما شوند. باید باور داشته باشید که تا وقتی اراده دارید، راهی نیز برای حل مشکل وجود دارد. وقتی کلاه زرد را به سر دارید، این سوالات را از خود بپرسید:
بهترین راه برای در نظر گرفتن یک مشکل چیست؟
برای اینکه راه حل ما جواب دهد لازم است چه کارهایی انجام دهیم؟
چه مزایای طولانی مدتی در این کار وجود دارد؟
این سوالات فقط یک نقطه شروع است. همانطور که در حال انجام تکنیکهای شش کلاه تفکر هستید، ممکن است سوالات بیشتری در این مورد به ذهنتان خطور کند.
شش کلاه تفکر : کلاه تفکر سیاه
کلاه سیاه نقطه مقابل کلاه زرد است و نشان دهنده قضاوت است. کسانی که این کلاه را به سر دارد، عوامل خطاها را بررسی میکنند و جوانب منفی را در نظر میگیرند. از کلاه سیاه برای آشکار کردن نقص