رهبری
رهبری به شیوه سرآلکس فرگوسن
این مقاله خلاصه ای است از متن سخنرانی امروز در مشهد مقدس در هتل هما برای مدیران برتر کشور
…رهبری به شیوه های مختلفی و از دریچه های مختلفی بررسی و مورد واکاوی قرار می گیرد و افراد زیادی تا کنون این رهبری را مورد تجزیه و تحلیل را با عینکهای مختلف مورد بررسی قرار داده اند.شاید باید جملات سرالکس فرگوسن را نقل کنم که می گوید اول در پايان مسابقه تنها چند سانتي متر با جام فاصله داريد در حالي که نمي توانيد آن را لمس کنيد اگر شکست بخوريد و براي بيشتر شما اين بهترين فرصت است. اگر تمام تلاش تان را نکرديد. بهتر است به رختکن برنگرديد!(در رختکن، بين دو نيمه بازي با بايرن در فينال ليگ قهرمانان) این جمله را بیان می کند…
…الکس فرگوسن با نام کامل الکساندر چپمن فرگوسن (Sir Alexander Chapman Ferguson) متولد گلاسکو مربی نامدار فوتبال بریتانیایی و مربی سابق باشگاه منچستر یونایتد است. دیوید مویس در ۹ مه ۲۰۱۳ (۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۲) جانشین وی شد. در ۸ مه ۲۰۱۳ فرگوسن اعلام کرد که از سمت مربیگری تیم منچستر یونایتد بازنشسته میشود، او به عنوان یکی از بهترین مربیان تاریخ شناخته میشود و در طول ۲۶ سال مربیگری خود ۳۸ جام به دست آورد که شامل ۱۳ بار قهرمانی لیگ انگلیس و دو بار قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا بوده است….
اما بد نیست به سراغ رهبری برویم رهبری چیست؟ رهبری بهعنوان «فرایند تاثیر گذار که یک شخص میتواند کمک و حمایت دیگران برای انجام یک وظیفهٔ عمومی را برآورد» توصیف شدهاست، اگرچه تعاریف جایگزین نیز برای رهبری وجود دارد.
رهبرفردی است که به گفته فرگوسن تنها يک قهرمان و رهبری واقعي مي تواند پس از شکست برگردد و ارزش واقعي خود را ثابت کند (پس از دومين شکست در سال 2006 مقابل آرسنال)…..
شاید در اینجا بد نباشد اشاره ای داشته باشم به کتاب پنجمین فرمان یکی از بهترین نوشته های پیتر سنگه که اگر بخواهم خلاصه آنرا بیان کنم باید ویم که در پنج فرمان سنگه به مفاهیم مرتبط با سازمان یادگیرنده و نیز مبانی تفکر سیستمی میپردازد.
سنگه میگوید که هیچ سازمانی نمیتواند برای رشد و پیشرفت خود، فقط به تعداد محدود و معدودی از کارکنان خود تکیه کند یا قائل به فرد و یا مدیریت یک نفر باشد هرچند این فرد و یا مدیر بسیار بسیار قابل باشد.
هر جز از کل بسیار مهم است چرا که در سازمان شما 2*2=4نیست و می تواند این معادله در کار تیمی و ترکیبی به 1000 و یا ده هزار و یا صد هزار و حتی یک میلیارد تومان در ارزش ریالی تبدیل شود.
بلکه باید همهی اعضای یک سازمان بیاموزند که با هم کار کنند و دنیای بیرون و مشکلات درونی خود را از نگاهی تازه ببینند.دریچه ای نو بدیع و تازه به مسائلی که تاکنون برای مدیریت و پرسنل نادیدنی بوده است.
پیتر سنگه استاد تمام دانشگاه MIT به شدت معتقد است اگر کسی میخواهد یک سازمان هوشمند و یادگیرنده براساس نیاز روز جهان و بازار بنا نماید و یا برای مدیریت تغییر برای تغییر وضعیت سلام به سمت یک شرکت موسسه و یا مجموعه هوشمند و یادگیرنده باید در ایجاد بهبود و سرانجام توسعه پنج گروه و دسته مهم در شرکت خود اول تغیر کلی ایجاد نموده و برای آن سرمایه گذاری کوتاه میان و بلند مدتی داشته باشد که این 5 حوزه اساسی عبارتند از :
اول تفکر سیستمی
دوم مدلهای تفکر و ذهنی
سوم وحدت رویه کار تیمی
چهارم توسعه مهارتهای فردی
پنجم برنامه ریزی و ترسیم چشم انداز
شاید بد نباشد برای بهتر روشن شدن مطلب یک مثال جالب بزنیم.
هنر دیدن جنگل از میان درختان….
راستی یرای دیدن جنگل از میان جنگل چه باید کرد.
محدوده پاسخ های صحیح این است لطفا کمی عقب تر آری فقط کمی دورتر بایستید.
متاسفانه همه از من عصای موسی می خواهند راه های آسانسوری برای موفقیت و ثروت افسانه ای
این امر محال است
باید اذعان کنم متاسفانه یکی از خطا های انکار ناپذیر و یزرگ ما در بررسی مسائل همین نگاه نزدیک نزدیک و از یک زاویه است.
هر خلبانی علاوه بر دید خود و ابزار الکترونیکی از ابزارهای مکانیکی هم در مواقع اضطراری استفاده می کند و نگاه ثانویه برج مراقبت و سامانه های هوشمندی نیز در همه هواپیما های روز دنیا موجود است که حتی اگر خلبان بخواهد هواپیما را به کوه بزند جلوگیری می کنند.
أری نگاه به موضوع بصورت خطی و سنتی و از فاصله خیلی نزدیک است
ممنوع است.
لطفاً و حتما آنرا منتشر یادمان باشد از نظر مکانی یک محدوده کوچک و از نظر زمانی ، دسته بندی زمانی خرد یعنی راهی بسوی تباهی.
یادتان باشد آنکه باد می کارد طوفان درو خواهد کرد و نگاه کوتاه و خطی و خرد طوفانی برای درهم پیچیدن کسب و کار شما خواهد بود.
باید به شدت از نظر زمانی، به دسته بندی های زمانی نزدیک به زمان حال و از نظر مکانی متمرکز بر محدوده ای که هستیم با نگاه تردید آمیز نگاهی داشته باشیم و مخصوصا علایم و نشانه های مشکل را همانجا جستجو کنیم.
مجموعه های پیشرفته غذایی و یا صنعتي بین المللی یا نگرشی کاملا سیستمی یا این تئوری برنامه های استراتژیک خود را ترسیم و راهبردهای خود را استقرار می دهند که به اندازه کافی از هر دوجنبه زمانی و مکانی عقب ایستاده نظاره گر بازار مشتری و تعامل این دو و در نهایت ترسیم افق چشم انداز آینده این دو و نقطه طلاقی انها هستند.
أری در این شرایط درک مناسب تر و صحیح تری از موضوع بدست آورده و راه حل های منطقی تر و موثر ترس در همه زمینه ها ارائه نموده و با این رویه جهان را فتح نموده اند.
الگو برداری و بهبود و توسعه از این الگو ها و دورتر آنقدر دور که کل بازار موبایل را در جهان و نیازها را رصد کردن باعت شد شایومی و یا هواوی در بازار صد علم کند و طومار نوکیا در هم پیچیده شود.
شاید بد نباشد در پایان جمله معروف کمدین ماندگار و جهانی که با کارهایش بارها خندیده ایم را نقل کنم:
چارلی چاپلین جمله بسیار تامل برانگیز دارد با این مضمون که تصویر زندگی از نمای نزدیک به یک تراژدی غم انگیز و همین تصویر از نمای دور، یک طنز ساده بیشتر نیست….
رهبری به شیوه سرالکس فرگوسن
برون رفت از بن بست بنگاه های اقتصادی یا رویکرد کلاس جهانی و ایران
تفکرسیستمی
مدیریت تغییر
مدیریت أینده پژوهی
تکنیکها و تاکتیکهای جدید و هوشمندانه
……
یک سال بیشتر از تولد وین رونی، ستاره ی تیم منچستر، نمی گذشت و منچستر یونایتد نیز در رده نوزدهم جدول قرار داشت که در ششم نوامبر ۱۹۸۶، مردی تحول گرا سکان هدایت باشگاه منچستریونایتد را بدست گرفت. الکساندر چپمن فرگوسن، که همگی او را به نام سر الکس فرگوسن می شناسیم، از جمله اسطوره های عرصه مربیگری فوتبال حرفه ای و قدیمی ترین مربی لیگ انگلیس به شمار می رود. وی چندی پیش و پس از بیستمین قهرمانی در لیگ برتر، از سرمربیگری منچستر یونایتد کناره گیری و بازنشستگی خود را اعلام کرد. وی در طول ۲۶ سال مربیگری خود ۳۸ جام به دست آورد. مربی ۷۱ ساله منچستر یونایتد با قلبی که همواره به عشق فوتبال تپید اما حالا به کمک یک تنظیم کننده ضربان قلب در سینهاش میتپد تصمیم به کنارهگیری گرفت و اولین واکنشهای سینه چاکان فوتبال نسبت به این اقدام، سرشار از حیرت و حتی عصبانیت بود.
جراید به او لقب مردی برای تمام فصول را دادند، مردی که هیچ وقت گمان بازنشسته شدنش نمیرفت و به همین دلیل به مرد تمام نشدنی معروف بود. مدتی پیش یکی از خبرنگاران در اتاق جلسات و کنفرانسها از فرگوسن سؤال کرد”باید حضور جنابعالی را در سالهای آتی تضمین شده بدانیم، اینطور نیست؟” مشخص بود که خبرنگار بیصبرانه منتظر دریافت پاسخ مثبت است. اما فرگوسن تنها پاسخ داد که “فعلاً قرصهای جادویی جواب خود را پس دادهاند، تا بعد چه شود”.
حالا به پاس یک عمر خدمت، تندیسی از او با پالتوی همیشگی خاطرهانگیزش و چهرهای مصمم و دستهایی گره کرده در الدترافورد نصب شده است. یک مربی سنّتی صاحب سبک و تحول آفرین که به قول مانچینی درست مثل صندلی استادیوم و چمن زمین الدترافورد، بخشی جدا ناپذیر از منچستر بود. پایان رویایی و حرفهای الکس فرگوسن و سبک مدیریت بینظیر او میتواند سرمشق بسیاری از رهبران سازمانی باشد.
مردی که در ۱۶ سالگی در یک کارخانهی آچارسازی مشغول به کار شد و فوتبال آماتوری را نیز از همان سالها آغاز کرد و پلههای ترقی را یکی پس از دیگری طی کرد. کارنامه مدیریت وی بر باشگاه منچستر یونایتد و سبک رهبری متهورانه و تحولگرای او در این تیم بیمثال است.
تیم منچستر یونایتد به عنوان یک بنگاه اقتصادی کارنامهای پربار دارد. سر الکس فرگوسن همواره تاکید داشت که دوران کودکی وی در گلاسکو به قدری زیر و بم زندگی و نحوهی مدیریت برخود و زندگی را به او آموخته که هیچ مدرکی حتی مدرک MBA دانشگاه هاروارد نیز قادر به انجام این کار نبود.
در مدت ۲۶ سال عهدهداری سرمربیگری منچستر یونایتد، او توانست ظرفیت ورزشگاه الدترافورد را بالغ بر ۷۵ هزار نفر کند و الدترافورد را به دومین استادیوم بزرگ بریتانیا بعد از ومبلی تبدیل کند. وی توانست تعداد هواداران منچستر را به ۶۵۹ میلیون نفر در سراسر جهان افزایش دهد و از این رهگذر کسب و کار باشگاه را به یک فعالیت اقتصادی پربازده و چند میلیون دلاری تبدیل کند. امروزه از هر ۱۰ بزرگسال در دنیا حداقل یک نفر از پیروزی و موفقیت شیاطین سرخ به وجد میآید و این نشان از قدرت بالای فرگوسن در مدیریت بنگاه اقتصادی منچستر یونایتد دارد. او توانست خالص ارزش سهام باشگاه را به بیش از ۳ میلیارد دلار افزایش دهد و منچستر را به دومین باشگاه ارزشمند دنیا مبدّل سازد. جالب آنکه سهام این باشگاه از جمله سهامهای با ارزش بورس نیویورک است. منچستر یک ابر برند جهانی است که اکثر هواداران آن در خارج از مرزهای بریتانیا زندگی میکنند. موسسهی فوربس ارزش برند این باشگاه را در سال ۲۰۱۲ بالغ بر ۲۳/۲ میلیون دلار برآورد کرده بود.
با این حساب آموزههای مدیریتی سرالکس فرگوسن برای کسب و کار ما چیست؟
پاسخ به این سؤال را با هم مرور میکنیم:
فرگوسن همواره اولین کسی بود که صبح زود به سرکار میآمد و آخرین نفری بود که شب هنگام محل کار خود را ترک میکرد. تعهد بی امان و تزلزل ناپذیر فرگوسن به سازمان خود، درسی فراموش ناشدنی برای ما است. به باور برخی فرگوسن مدیری دیکتاتور مآب بود، اما کسانی که با وی کار کردهاند از او به عنوان مردی قاطع و در عین حال منصف و دارای قبلی آرام یاد میکنند.
به نظر کار لوس کی روش، سر مربی فعلی تیم ملی فوتبال ایران، نیز که خود سالها در کسوت دستیار در خدمت فرگوسن بوده است، سر الکس همواره خود همه چیز را زیر نظر داشت و رمز ماندگاریاش تفاوت با دیگران بود. او دلیل ماندگاری فرگوسن را نه افتخارات و قهرمانیهای بیشمار وی، بلکه به دلایل اخلاق حرفهای و مرام کاری او میداند. به نظر او تمام کسانی که حضوری در فوتبال داشتهاند حاشیههایی بر فوتبال هستند ولی کسانی مثل فرگوسن اصالت فوتبال و آیینهی تمامنمای فوتبال هستند.
• چشمانداز
با آنکه الکس فرگوسن فردی سنتگرا بود، اما به خوبی از اهمیت اصول نوین فعالیت حرفهای مثل لزوم تشریک مساعی و همکاری درون سازمانی و برون سازمانی آگاهی داشت.
آنچه در نظر او اهمیت داشت نه افراد، بلکه تیم افراد بود. لذا او گاه تصمیماتی جسورانه و غیرقابل پیشبینی دربارهی افراد میگرفت. زمانی که برای مثال به بکهام اجازه داد تا باشگاه را ترک کند و خیلی زود روشن شد که تصمیمی درست و به نفع تیم گرفته است، هرچند که در ابتدا نارضایتیهای بسیاری سبب شد.
بسیاری از مدیران از تغییرات میترسند و جسارت تحول آفرینی و ریسک ندارند، حال آنکه تصمیمات جسورانه فرگوسن و ریسکپذیری بیبدیل او از عوامل اصلی ماندگاری این مربی کهنهکار به شمار میرفت.
الکس فرگوسن از طرفی به اهمیت برنامههای جانشین پروری واقف بود. او همواره در سیستم بازیکنان جوان و سیستمهای مربیگری و پرورش بازیکنان سرمایهگذاری و سعی میکرد که توازنی منطقی میان بازیکنان مسنتر و با تجربهتر و بازیکنان جوان برقرار کند، تا به این طریق جوانان فرصت تجربهآموزی را بیابند. او فرهنگ تفکر استراتژیک و سیستمی را در باشگاه نهادینه کرده بود و به بازیکنان و زیردستان خود اعتماد کافی داشت، چون آنها در لوای سیستم پرورش مییافتند. او به قابلیتهای خود نیز باور داشت و از همین رو حساب شده و قاطعانه ریسک میکرد.
• انعطاف و سازگارپذیری
علیرغم آنکه فرگوسن به باورها، سیستم کاری، روش، و افراد پیرامون خود ایمانی راسخ داشت، اما باز همگام با زمانه پیش میرفت. این موضوع به معنای آن نیست که وی هرگز مسیر دستیابی به اهداف خود را گم نکرد و یا از چشماندازش فاصله نگرفت، بلکه آغوش فرگوسن همواره به روی تغییرات باز بود و تصمیمات او مبتنی بر طرز تفکر استراتژیک بود.
فرگوسن شامّهی قدرتمندی در کشف فرصتها داشت و برای مثال قادر بود تا در لحظه تصمیم بگیرد که چه زمان بازیکن جدید بخرد و یا عذر بازیکنی را بخواهد، حتی اگر آن بازیکن مثل بکهام محبوب و در اوج باشد.
• فرهنگسازی و ایجاد سازمان
زمانی که فرگوسن کار خود را در منچستر آغاز کرد، این باشگاه فاقد هرگونه ساختار سازمانی مناسب بود و فرهنگ تنپروری و ناامیدی در آن ریشه کرده بود. باشگاهیان به شکست خو کرده بودند و چشماندازی روشن نداشتند. اما فر گوسن یک فرهنگ حرفهای و سازمانی قدرتمند را در منچستر پیادهسازی کرد و همزمان بر ضرورت وجود تعادل میان سلامت و تندرستی جسم و روان بازیکنان تاکید ورزید، و اشتیاق به پیروزی را سرلوحهی تمام امور خویش قرار داد و میل به موفقیت و ترقی را در ذهن بازیکنان نهادینه کرد. امروزه یک فرهنگ سازمانی نظاممند، ویژه و تثبیت شده در باشگاه منچستر وجود دارد که برای تمامی افراد حتی تازه واردین قابل درک و محسوس است و فرآیند اجتماعیسازی باشگاهیان را نیز تسریع میبخشد. درک یکپارچهی هم تیمیها و مربیان و کارکنان سازمان منچستر نسبت به آرمان مشترک خود، نیروی انگیزه بخش آنها برای دستیابی به موفقیت است.
شفافیت از دیگر اصول حرفهای فعالیتهای سرالکس فرگوسن در باشگاه منچستر یونایتد بود، فرهنگ شفاف سازمانی موجب میشود تا هر کسی واقف به وظایف و نقشهای خود باشد و در جهت آن کوشش کند.
فرگوسن تاکید فراوانی بر مدیریت متوازن داشت و مدیریت پدر مابانه وی بر منچستر توازنی مناسب میان فعالیتهای کاری و غیرکاری تیم ایجاد کرده بود.
• اصالت
سرالکس فرگوسن هیچ چیز جز خود نبود. او همواره مدیری سختگیر بود، با این حال تمامی اعضای تیم به پیشتیبانی و هواخواهی فرگوسن از خود به ویژه در میان عموم ایمان داشتند.
فرگوسن مشتریان (هواداران) را ولی نعمت تیم خود میدانست و باور داشت که هوادار یار دوازدهم تیم است.
میراث سر الکس فرگوسن برای دنیای مدیریت تا سالها سرمشق مدیران و رهبران سازمانهای پیشرفت اندیش خواهد بود….
مازیارمیرمشاور و تحلیلگر