تحلیل و بررسی فیلم دوازده مرد خشمگین
تحلیل و بررسی فیلم
دکتر مازیار میر
حدود سه دهه است که برای آموزش اصول و فنون مذاکره و نمایش 12 شخصیت کاملا متمایز
و متفاوت و در سنین مختلف و با مشاغل گوناگون و علائق مختلف از این فیلم استفاده می کنم
به شدت معتقدم درک استراتزی ها و راهبردهای افراد در این فیلم می تواند هر فردی را به
مذاکره کننده در سطح قابل قبول تری رهنمون نماید و این وظیفه هر مدرس مذاکره ای
است.
شاید باید این فیلم را در دسته درام های حقوقی دسته بندی کنم . فیلم در سال 1955ت 57
تولید و سپس اکران شده است و نسخه کپی از روی کتابی با همی عنوان است و صد البته این
فیلم به شدت نظر منتقدین زیادیرا به سمت خود جلب نموده است.
بهتر است نگاهی گذرا داشته باشیم به روایت فیلم:
فیلم 12 مرد خشمگین روایتی ساده از یک هیئت منصفه در دادگاهی در ایالات متحده و در یک روز گرم و سپس بارانی است دادگاهی
که با 14 هیئت منصفه تشکیل و دو نفر علی البدل مرخص و سپس با 12 نفر قرار است حکم نهایی پسر جوانی که متهم به قتل
پدرش با یک چاقوی ضامن دار شده است را صادر کنند. اولین چیزی که همیشه توجه مرا به خود جلب کرد بدعت گذاری های فراوان
در فیلم است که در ادامه به تشریح آن خواهمو پرداخت:
اول
لوکیشن بسیار ساده و کاملا سیاه و سفید بدون محیط
دوم
شما در کل فیلم 99 درصد فقط یک نما از یک اطاق جلسه ساده بدون هیچ حاشیه اضافی می بینید از تیتراژ شروع تا پایان
سوم
99 درصد فیلم حول محور و نمایش فقط و فقط 12 نفر است .
چهارم
زاویه دوربین و میزانسن از یک الگوی تکراری و کاملا ساده پیروی می کند.
در ادامه چیزی که همیشه توجه مرا بسیار به خود جلب نموده است شخصیت مثبت فیلم با بازی بسیار تامل برانگیز آقای
هنری جینز فوندا که یک هنرپیشهٔ سرشناس سینما، تلویزیون و تئاتر اهل ایالات متحده آمریکا است . شخصیت محکم باهوش و
بسیار زیرک که منطبق بر دستورالعمل های علمی و عملی اصول و فنون مذاکره و با اکت های بسیار عالی خود مخاطب و بینندگان را با
خود همراه و گاه تحسین همه را بر می انگیزد به نظر من بود. فوندا بیش از هر چیزی بهخاطر نقشهایش به عنوان انسانی خردمند و
صریح الهجه و در نهایت بسیار آرمانگرا به شهرت رسید.شاید بد نباشد بدانید فوندا هم اینک در لیست پنجاه قهرمان
برتر تاریخ سینمای جهان و در بنیاد فیلم آمریکا (AFI) و در رتبه ۲۸ جهان جای دارد او همچنین از مؤسسهٔ فیلم آمریکا در سال ۱۹۹۹
عنوان برترین هنرپیشههای مرد تمام دوران را از آن خود نمود و سرانجام در سال 1982 فوت نمود.
شما فقط در بین 12 نفر بازیگر انام هنری
فوندا و جوزف سویینی را می توانید به زحمت و در انتهای فیلم کشف نمائید و بقیه برای همیشه برای بینندگان در پرده ابهام هستند
هستند که در انتهای فیلم تماشاگران را آگاه میکنند که نامشان به ترتیب دیویس و مک کاردل است.
جمله های مشهوری از فیلم درام 12 مرد خشمگین :
به نظرم می رسد که سیدنی لومت هم با تمهیدات کارگردانیاش و هم از زبان کاراکتر اصلیاش (که هنری فوندا نقش آن را به وجه
منحصر بفرد و ایده آل و واقعی بازی میکند) مدام به هر بیننده ای در هر سالی این پیام را مخابره می کند بله دقیقا بله و ….ما اعلام
میکند که ممکن است…
من این فیلم را بارها و بارها و از حدود 3 دهه پیش دیدم و جالبتر انکه هر گروه از دانشجویان در کلاس مذاکره برداشت ها و تفاسیر مختلف از روایت یکسان فیلم دارند…
تفاوت نسلها
تفاوت دیدگاه ها
تفاوت جنسیتی
و عوض شدن زمانه و تحلیل به رای
اما در نهایت همه به یک سلسله نکته کلیدی و اصولی در اصول و فنون مذاکره می رسیم
به نظر می رسد کارگردان هر هنر پیشه را مجزا و سپس در ترکیب از سر میز جدا و سپس به محیط بر می گرداند و این مهم شاید به
منظور شفافیت برای دست یابی به اختلاف سلیقه ها و اختلاف ابعاد شخصیتی افراد و اختلاف سطح تفکر و بعد کنکاش ان با کل
مجموعه و روابط و اختلافات فی مابین به وضوح به نمایش گذاشته شده است .
اوج قدرت کارگردانی سیدنی لومت در این فیلم ان است که حواس بیننده تحت هیچ شرایطی اصلا پرت نمی شود یک کارکتر با یک
نگاه و یک زاویه دید و بدون حواشی و کاملا متمرکز متمرکز ….
در این فیم شما شاهد فرارهای گاه بیگاه از بحث های منطقی در طی فیلم می شوید اما باید اذعان کنم همه آنها کاملا و بصورت معنی
داری در خدمت تنوع میزانس و دست یافتن به نوع جدیدی از ترکیب بندی ها است البته با دوربینی که از فرمول خاصی پیروی می
کند فرمولی که در آن از تعقیب سوژه به سوژه دیگر می رسیم…..
من 12 مرد خشمگین را متمرکز ترین فیلم تاریخ سینمای جهان ارزیابی می کنم . مازیار میر
به نظر می رسد که کارگردان آقای سیدنی لومت زاویه Low Angle را برای این مهم در نظر گرفته است که ضمن معرفی مکان، عظمت
ساختمان دادگاه را هوشمندانه نشان دهد و سپس با برعکس کردن همین فرمول طلایی کل عظمت را به سخره گرفته و همه آنچه را
ساخته و پرداخته است را نابود کند و ….
دیالوگ خلاصه قاضی دادگاه مبنی بر بسیار حیاتی و سرنوشت ساز بودن رای هیئت ، در همان شروع فیلم به
خوبی بینندگان را متوجه اهمیت موضوع می کنند.آری حیات یک آدم نیز می تواند به اندازه کافی یک مسئله جهان شمول و آرکی
تایپال باشد که رفته رفته همه را درگیر خود می کند.
پس از پایان سخنان قاضی هیات منصفه به اتاقی با پنجره های کوچک و مشکل دار و پنکه خراب و گرمای شدید و بیماری دو نفر که
انگار نفس تنگی دارند و… پیرمرد هایی که نیاز به دستشویی زیاد دارند…. و 12 نفر مردی کاملا متفاوت و انگار با درآمدهای مختلف
۱۲ مردی که هر کدام سن و طبقه تحصیلاتی و مدیریتی و شغلی و خانوادگی خاص خود را دارند….
اری 12 مرد پا به اتاقی گذاشتند تنگ و کوچک و خفه کنایه از زمان کوتاه برای اعلام نظر
مردانی که گرمای شدید و خرابی پنکه و پنجره ها تا گرسنگی و…..همه و همه قضاوت کاملا زودهنگام و گمراهی آنها را به جنون سوق
می دهد
کل فیلم 12 شخصیت 12 طبقه 12 تفکر و 12 تربیت خانوادگی و سطح جامعه و…. را به تصویر می کشد و تایید و تخریب می کند
….در اغلب فیلمنامه ها یک شخصیت و یک تغییر را ملاحظه می کنیم در این فیلم مانند صدها سنت شکنی دیگر شاهد سلسله
تغییرات ۱۲ شخصیت طی کل فیلم هستیم و شاهد تایید و تشویق و تنبیه و تقدیر و تخریب شخصیتها و در نهایت به بلوغ سطح تفکر
و دیدگاه تا استدلال و انتقاد و….هستیم
آغاز فیلم با ۱۲ نفر نیست بلکه فقط 10 نفر هستند و جالبتر غایب همان اولین حامی و به گمانم اتفاقا مسن ترین و عاقل ترین فرد
جلسه است که با استدلال های منطقی و عمیق خود اولین ضربه مهلک و سرنوشت ساز را به این تئوری مرگ می زند که شاید اشتباه
کرده باشیم شاید راه دیگری باشد شاید شهود اشتباه کرده باشند و یا سوگیری تایید یا سو گیری مطلوبیت انها را از اصل داستان دور
نموده یا حتی ما شاهد نوعی از دروغ و یا انحراف از مسیر هستیم و…..
در ادامه لباس ژست متفکرانه و حتی حالت عمیق تفکر هنری فوندا با کت و شلوار کاملا متمایز و سفیدش که انگار او را متقدس تر از دیگران و متفکر تر از دیگران نشان می دهد کاملا متمایز است.
فوندا از ابتدا روی دو استراتزی تمرکز دارد
اول
من نمی دانم گویی این استراتژی تمام داستان ها و شواهد شهود را در می نوردد
دوم
استراتژی من نمی خواهم نظر هیچکسی را عوض کنم استراتزی قطرات آبی که در طول زمان هر سنگی را سوراخ و خورد می کند اما
سر در ان نوشته است من اب هستم و قصد هیچ کاری را ندارم….
سوم
استراتژی من فقط می خواهم در مورد همه چیز و رخ داد ها و شواهد و نظرات و استدلال های حرف بزنیم و اگر شما مرا متقاعد
کردید من هم رای به اعدام پسرک می دهم.
سه استراتژی کاملا ساده اما قوی و به شدت تهاجمی که در ادامه 11 هیات منصفه رای به بیگناهی پسرک می دهند. فوندا تک به تک
دلایل و شواهد هر کس را ذره ذره مورد انتقاد تردید و شک در حلقه فشار عدم قطعیت و سپس پرس شدید قرار داد تا جایی که فرد
آخر در حالیکه به شدت اشک می ریزد و گریه می کند متقاعد می شود و به عنوان آخرین نفر با سختی هر چه تمام تر اعلام می کند
آری پسرک بیگناه است .
البته فوندا در انتهای فیلم شمشیر را کاملا از رو بسته و با شدت و حدت هرچه تمامتر و با استراتژی تحکم
آمیزی به نفر آخر ضربه سخت و یا بهتر است بگویم سیلی سختی زد …. مارا متقاعد کن… یا متقاعد شو ….
در این فیلم رد پای تمرکز بر مواضع به جای تمرکز روی منافع توسط فرد اخر کاملا به چشم می خورد و فکر می کنم فوندا هم پرچم دار
استراتژی اصولی و درست تمرکز روی منافع در هر ثانیه فیلم و پرچمدار تمرکز روی منافع بود…
فوندا نه مطمئن است که متهم گناهکار است و نه بیگناه، بلکه تنها میخواهد. فقط و فقط مسئولیت پذیر باشد و برای یافتن حقیقت
تمام تلاش خود را بکار ببندد.
آری همین عقیده خود چراغ مسیر را برای دیگر کسانی که بخواهند او را همراهی کنند روشن میسازد. جالب است که تمام
معماهای فیلم را هنری فوندا حل نمیکند. بهعنوان مثال فرضیه امکانپذیر نبودن دویدن یکی از شاهدان یا عینکی بودن شاهد دیگر را
دو مرد دیگر بیان میکنند که نقش بسزایی در روشن شدن حقیقت دارند.
فوندا همه را بکار می گیرد همه تفکرات و یا تجربیات افراد موافق و مخالف همه در خدمت یک تفکر ایای این انتخاب درست است یا
خیر؟
فوندا ذره ذره پیش رفت و در گام نخست ابتدا تنها و مهمترین رسالتش این بود که تسلیم ۱۱ رای مخالفش نشود و مصمم مسیرش را
ادامه دهد. پاداش او پیدا شدن حامیانی است که او را در پیروزی کامل کمک کنند. اینجا است که مسئله فیلم میتواند تعمیم پذیر
باشد و برای هر مسیر مشابهی راه گشا……
و اما خطاهای رایج و استراتژیک در مردم و مخصوصا فیلم 12 مرد خشمگین
خطای تصمیمگیری – تعمیم کل به جز
حتماً شما هم شنیدید که میگویند \”تمام اصفهانیها خسیس هستند\” یا \”یزدیها همگی مذهبی هستند\” یا عباراتی از همین دست که
باعث میشود براساس یک گذاره مصطلح، اکثریتی را به یک ویژگی نسبت داد. این تفکر باعث بروز خطا در تصمیمگیری است که به
آن تعمیم کل به جز میگویند. در فیلم ۱۲ مرد عصبانی، مضنون اهل محلهای در شهر بود که به محله شرورها معروف است و برخی از
اعضای هیئت منصفه معتقدند که مضنون نیز فردی شرور است!
خطای تصمیمگیری – تعمیم جز به کل
از ………ها آدرس نپرسید، همه آنها آدرس اشتباه میدهند.\” یا \”برنامهنویسها همگی دست شما را در پوست گردو میگذارند و با
آنها به مشکل خواهید خورد\” و جملات دیگری از همین دست که شاید بارها در طول عمر شنیده باشیم، یک نمونه دیگر از قضاوت و
یک خطای تصمیمگیری است. هیچوقت نباید یک تجربه را بسط داد و آن را به یک قانون تبدیل کرد. به این خطا تعمیم جز به کل
گفته میشود. اتفاقی که بارها در این فیلم شاهد آن بودیم. مردی که رای به گناهکاری مضنون میداد، به دلیل تجربه تلخ از برخورد
پسرش، تمام فرزندان این نسل را مقصر میدانست.
خطای تصمیمگیری – تکرار یک تفکر یا کار اشتباه آن را تبدیل به درست نمیکند
سازمانهای زیادی وجود دارند که در آنها، فرآیندهای غلط تبدیل به قوانین سازمانی شدهاند. این موضوع میتواند برگرفته از ساختار
ذهنی افراد باشد. در قسمتهای مختلفی از فیلم تکرار برخی موضوعات مانند شهادت شهود باعث شده بود تا تمام ابعاد حقیقت دیده
نشود و برخی جزئیات از قلم بیفتد.
احتمال اشتباه همه انسانها وجود دارد، حتی شاهدین عینی! این یک حقیقت علمی نیست ولی یک حقیقت است. بنابراین تمام
جزییات تکراری را هم بررسی کنید و در مقابل تغییر منطقی آنها مقاومت نشان ندهید.
تجربیات شخصی گذشته چقدر بر تصمیمات امروز ما اثرگذار هستند؟
یکی از نکات مهم در این فیلم تاثیر تجربیات افراد روی تصمیمشان بود. گاهی این موضوع تا جایی ادامه پیدا میکرد که تصمیمگیری علیرغم اینکه افراد ذینفع نبودند و به قول یکی از اعضای هیئت منصفه نه چیزی به دست میآوردند و نه چیزی از دست میدادند، شخصی میشد. باید دقت کنیم در تصمیمگیریها مخصوصاً در نقشی که برای یک سیستم یا سازمان بازی میکنیم فارغ از مسائل شخصی باشد.
برای حل هر مسأله چقدر زمان و انرژی بگذاریم؟
انسانی فوت شده و جان یک انسان دیگر در دستان هیئت منصفه است. این موضوع چقدر ارزش دارد؟ آیا با برگزاری یک جلسه 5 دقیقهای و استناد به مدارک دادگاه و شهادت شهود میتوان تصمیم قاطعی گرفت؟
برای بسیاری از ما پیش آمده که در بسیاری از مقاطع زندگی و یا در شغلی که داریم بدون توجه به ارزش یک تصمیم، زمان کافی خرج نکردهایم. برای مثال فرض کنید سازمان شما قصد دارد یک کمپین تبلیغاتی با بودجه چند میلیاردی اکران کند. برای برنامهریزی آن چقدر باید زمان و انرژی صرف شود تا تصمیمات درستی برای اجرای این کمپین گرفته شود؟
بهبود تصمیمگیری با استفاده از شبیهسازی
شبیهسازی یکی از تکنیکهای مهم حل مسأله و تصمیمگیری است. در این فیلم بارها از این تکنیک برای بررسی قتل استفاده شد. امروزه با پیشرفت تکنولوژی حتی امکان شبیهسازی عواقب یک تصمیم توسط نرمافزار ووجود دارد اگرچه بهتر است با تمرین درخصوص عواقب تصمیمات خود بیشتر تامل کنیم.
نکات آموزنده رهبری و کار تیمی براساس آموختههایی از فیلم ۱۲ مرد خشمگین
نحوه صحیح برخورد با تنش و پرخاشگری در کار تیمی
در طول فیلم بارها متوجه پرخاشگری افراد حاضر در جلسه بودیم. گاهی این درگیریها حاصل فضای جلسه بود طوری که حاضرین احساس میکردند در دو جبهه متمایز در مقابل هم قرار گرفتهاند و بدون توجه به هدف جلسه که تصمیمگیری در خصوص جان یک جوان ۱۸ ساله بود به مسابقه با هم میپرداختند. در این مواقع با گوشزد کردن اینکه موضوع شخصی نیست و یادآوری اهمیت هدف جلسه، مدیر جلسه سعی کرد تا روال مذاکرات را مدیریت کند.
نکته جالب دیگر استفاده از زبان بدن اعضای جلسه بود. ترجیح میدهم در این باره کمتر توضیح بدم تا با دقت بیشتری فیلم را تماشا کنید اما بلند شدن از پشت صندلیها و پشت کردن به فردی که بیمنطق بود و یا سکوتهای معنیدار بسیار حائز اهمیت بود.
نظم و تمرکز دو عامل موثر در راهبرد جلسات
رهبر جلسه اگرچه کمتر میزان دیالوگ را در فیلم داشت دقیقاً مانند یک مربی حرفهای با تعریف و تدوین قوانین جلسه، سعی کرد تا نظم و تمرکز جلسه را پایدار نگه دارد. اگر چه افراد میتوانستند به دلخواه خود صندلی و جایگاه خود را تغییر دهند، از همان نخست به درخواست مدیر جلسه مجبور شدند به ترتیب بنشیند. فراموش نکنیم همین نکات کوچک است که باعث برقراری نظم در جلسه میشود.
وقفههای زمانی برای استراحت – در زمان استراحت جلسات چکار کنیم؟
در طول فیلم شاهد چند زمان استراحت بودیم. در زمان استراحت مذاکرات متوقف شده و افراد در هر بازه زمانی رفتار مختلفی را نشان دادند. در اولین زمان استراحت، افراد سعی داشتند با لابی کردن سعی کنند تا جلسه را کوتاه کنند و فردی که رای به بیگناهی مضنون میداد را قانع کنند اما در زمان استراحت دوم افراد از موضوع فاصله گرفتند و درباره موضوعات دیگری صحبت کردند. به نظر میرسید در زمان استراحت بهتر است از موضوع فاصله بگیریم و سعی کنیم همدلی و همسویی را بین طرفین مذاکره برقرار کنیم.
تعیین و تکرار هدف و دستور جلسه حتی اگر بر همگان شفاف است
درس دیگری که از این فیلم گفتم، تکرار و یادآوری هدف جلسه و تدوین دستور جلسه و باقی ماندن در چارچوب آن بود. حتی اگر موضوع کاملاً شفاف باشد بهتر است در جلسات طولانی این تکرار اتفاق بیفتد تا برخی افراد تمرکز خود را از دست ندهند و برخی دیگر مانند آنچه در فیلم دیدیم مشغول بازی یا مطالعه روزنامه نشوند.
نقش تعیین محدودیتهای زمانی برای رسیدن به نتیجه در جلسات
تعیین محدودیت زمانی برای پیشرفت جلسه مهم است. جلسات باز نتایج باز دارند و معمولاً روال دستیابی به یک تصمیم در جلساتی که محدودیت زمانی ندارند کند است. رهبر جلسه با تعریف و تعیین این محدودیتهای زمانی ضمن حفظ تمرکز اعضای جلسه روی موضوع، سعی داشت تا در یک فرآیند قدم به قدم و تدریجی به نتیجه برسد.
مهارت مذاکره، مهندسی متقاعدسازی
در این فیلم از روشهای متقاعدسازی مختلفی استفاده شده است…..
تحلیل مدیریتی فیلم 12 مرد خشمگین
در فیلم دوازده مرد خشمگین، 12 نفر عضو هیات منصفه دادگاهی هستند که باید در خصوص قصاص پسری متهم به قتل تصمیم بگیرند. رای هیات منصفه تنها زمانی اثرگذار است که هر دوازده نفر هم رای باشند و جلسه آنها خروجی شفاف و قطعی داشته باشد. این فیلم که در لیست فیلم های برتر سینما قرار دارد، در تحلیل مدیریتی فیلم 12 مرد خشمگین جلوه کاملی از یک جلسه تصمیمگیری را درک میکنیم که میتواند برای بهبود کیفیت و نوع جلسات، الهامبخش باشد.
اکثر ما جلسات چند نفره و طولانی مدتی را که برای تصمیمگیریها و ایدهپردازیها تشکیل میشوند، تجربه کردیهایم. این جلسات در عین طولانی بودن، بازدهی کافی را ندارند؛ در این جلسات، عدهای پرحرف و مابقی خاموشاند و به طور کلی، این شکل از جلسات، دشمن بهرهوری هستند. اما اگر جلسات بهرهور و پربازده هدف ما باشند چه ابزار و تاکتیکهایی برای مبارزه با دشمنان بهرهوری جلسات داریم؟
ترکیب افراد حاضر در جلسه با نگاهی به فیلم 12 مرد خشمگین
در تحلیل مدیریتی فیلم 12 مرد خشمگین اگر به ترکیب جلسات توجه کنید؛ غالبا سه دسته اصلی از افراد در جلسه هستند، دسته اول “تصمیم سازان” هستند که با دو یا چند ایده وارد جلسه میشوند، دسته دوم “ممتنع و بینظر ” و دسته سوم “مردد و محافظهکار”اند. در طول جلسه باید فرصت کافی برای بیان ایده به تصمیمسازان داده شود، از افراد ممتنع بخواهیم با گوش دادن به نظرات موجود در جمع، به ابعاد مثبت و منفی ایدهها، بدون سوگیری بپردازند و افراد محافظه کار را به مشارکت ترغیب کنیم. اما ممکن است در جلسهای یک گروه خاص حضور داشته باشند که نقشی مخرب دارند!، این گروه علاقهای به جلسه، سازمان و یا موضوع مورد بحث ندارند و اعضای دیگر باید کنترل کنند که این افراد با مداخله غیرمنطقی در طول بحث موجب تصمیمات زودهنگام اشتباه نشوند یا حتی برعکس موجب طولانیتر شدن و بی نتیجه ماندن گفتگو نباشند.
تکنیکهایی برای بهرهور کردن جلسات کاری
به نظر می رسد که جلسات بزرگتر از پنج نفر اداره کردن مشکل تری دارد پس وجود شخصی با عنوان رئیس یا دبیر جلسه بسیار
بسیار واجب است.
هنگام انتخاب اعضای جلسه باید در نظر داشته باشید که از تمام طیف نظرات در گروه بهرهمند هستید. در صورت نیاز حتما از “عضو میهمان”، در جلسه استفاده کنید.
در طول جلسه مدارک و مستندات جمعآوری شده را همراه داشته باشید، آنالیزهای انجام شده، نمودارها و جداول و مهمتر از همه تحلیلهای انجام شده بر روی آنها؛ تا نظرات و تصمیمات افراد، ریشه در حقایق و واقعیات داشته باشند و تحت تاثیر ایگو و یا جایگاه و سمت افراد تصمیمگیری نشود.
هرگز بدون آمادگی اعضا، جلسه را شروع نکنید، تمام اعضا، نه تنها از قبل از جلسه جزئیات دقیق روز و ساعت برگزاری را بدانند، بلکه جزئیات دقیقتر در خصوص موضوعاتی که بناست در مورد آن گفتگو شود، به همراه اسناد و اطلاعات تکمیلی باید در اختیار اعضا باشد و اعضا چند روزی فرصت کافی برای بررسی بیشتر را داشته باشند. به خاطر داشته باشید خروجی و نتیجه جلسات آیینهی تمام قدی افراد حاضر در جلسه است، اگر جلسهای بهرهوری کافی را ندارد بدیلیل آنست که افراد حاضر در جلسه بهرهوری کافی را نداشته اند!، یا آماده نبودهاند یا انرژی کافی را صرف موضوع نکردهاند.
و در انتها به یاد داشته باشید روشهای برگزاری جلسات بر حسب پارامترهایی مانند موضوع جلسات، اهداف آنها، افراد آنها و فوریت آنها باید متفاوت باشند. از جلسات ایستادهی ماکزیمم ده دقیقهای تا جلسات نیم روزه یا حتی یک یا چند روزه. جلسات در سکوت تا جلسات گفتگو محور و حتی جلسات مجازی؛ مطمئن شوید که از همه انواع جلسات در کار خود بهره میبرید.
نکات برگزاری جلسات بهرهور محدود به این تعداد نیست؛ لازم است افراد شرکت کننده در جلسات اصول بحث گروهی، تصمیمگیری، تبادل نظر و تفکر انقادی را آموزش دیده باشند و تمرین کرده باشند، توصیه میشود تیم خود را در این موضوعات آموزش دهید.
شخصیت شناسی 12 مرد خشمگین
به نظر می رسد اگر بخواهم خلاصهای از داستان را ذکر کنیم، باید بگوییم که با چیز غریبی روبهرو هستیم؛ ماجرا از آنجا شروع میشود که نوجوانی 18 ساله به اتهام قتل پدرش دستگیر شده است. شواهد نشان میدهند که او مجرم است؛ اما خود شخص این اتهام را قبول ندارد. حالا طبق قانون ایالت متحدهی آمریکا، هیأت منصفهای شامل 12 نفر تشکیل میشود و آنان باید همگی به اجماع درمورد مجرم بودن یا نبودن او رای دهند تا مشخص شود که نوجوان باید آزاد شود یا روی صندلی الکتریکی اعدام شود. داستان از جایی جذاب میشود که بدانیم این 12 نفر، هرکدام از قشر اجتماعی، سنی و فکری متفاوتی آمدهاند. در رایگیری اول، 11 نفر با اتکا به شواهد ظاهری به مجرم بودن نوجوان رأی میدهند اما یک نفر رای مخالف میدهد؛ پس باید بحث و گفتگو شروع شود. در روندی عجیب و بسیار جالب، به جای آنکه اکثریت بتوانند رای یک مخالف را برگردانند، اوست که موفق میشود یک به یک آرا را برگرداند و بیگناه بودن نوجوان را اثبات کند.
این داستان از لایههای متعدد و متنوع روانشناختی و جامعهشناختی برخوردار است. اولین نکته در تلاش مخالف در باب شناساندن اهمیت جان یک انسان است. جایی که اکثریت افراد، از وظیفه و رسالت خود آگاه نیستند و هرکدام میخواهند بنا به مشغله یا بیحوصلگی، سریعاً پرونده را مختومه کنند. اما شخصیت مخالف با ارزش دادن به انسانگرایی آنچنان به مرور در دل شخصیتهای دیگر (و مخاطب) رخنه میکند که فلسفهی اصلی داستان را رو میکند؛ همچنین اگر از بیرون نگاه کنیم، میفهمیم که این کاراکترسازی جذاب و بازی بینظیر هنری فوندا باعث شده تا شخصیت مذکور در فهرست پنجاه قهرمان برتر تاریخ سینما در بنیاد فیلم ایالات متحدهی آمریکا (AFI) قرار بگیرد. او کسی است که به طرزی موشکافانه، باحوصله و کاربردی، تفاوت واقعیت و حقیقت را مطرح میکند.
شخصیتشناسی دوازده مرد خشمگین
گفتیم که در این فیلم با 12 نفر از چندین قشر متفاوت مواجهیم؛ حال بیایید نگاهی کوتاه به آنان داشته باشیم و ببینیم هرکدامشان نمایندهی چه چیزی هستند؟ درواقع چهگونه میشود 12 نفر از یک جامعه با زوایایی متفاوت به یک موضوع واحد نگاه کنند؟! اولین نکته قبل از ورود به خود شخصیتشناسی، نوع شخصیتسازی سیدنی لومت است؛ او هیچکدام از شخصیتها را صاحب اسم نمیکند تا از طرفی تعلیق را بالا ببرد و از سوی دیگر گسترهی معناپذیری هر شخصیت را وسیعتر کند. در این راستا، تمام افراد در طول فیلم، همدیگر را با شمارهی جایگاه خود در هیات منصفه صدا میزنند؛ برای مثال «هفت!»، «آقای یازده!» یا «آقای شمارهی سه!!!»
علاوه بر نکات مذکور، این تمهید میتواند گزینهای خوب برای تمرکز صددرصدی مخاطب بر روی بحث در حال اجرا باشد و هیچ ارجاع مابهازایی را در مواقع جدل، به وجود نیاورد. در تعامل با این نکاتِ سناریویی، لومت با استفاده از نکات جذابِ فرمی، تاثیر کار خود را بالا میبرد. برای مثال در ابتدای فیلمبرداری، لنز دوربین به صورت چشمی تنظیم شده است تا جمع افراد را مدنظر داشته باشد، اما با پیشرفت داستان و ایجاد دیالکتیکهای متوالی، لومت برای نشان دادن فرسایشی شدن مباحثات فاصلهی کانونی فیلمبرداری را زیاد میکند تا احساسات انسانی مثبت و منفی اعم از اضطراب، عصبانیت، دلخوری، همدلی و… شخصیتها را به تصویر بکشد. از طرفی فشار با این نوع از تصویربرداری لحظه به لحظه بیشتر میشود و بدون تغییر لوکیشن، گویی این حس به مخاطب دست میدهد که اتاق هیأت منصفه کوچک و کوچکتر شده است!
البته تمهیدات فنی لومت به همینجا ختم نمیشوند و بیشمارند. برای مثال در شروع فیلم، دوربین نمای پایین به بالایی از ساختمان قضایی آمریکا را نشان میدهد؛ چیزی که به صورت ناخودآگاه، قدرت و ابهتِ دیوانسالاری را به اذهان مخاطب متبادر میکند؛ اما در ادامه قرار است این نما و نماهایی همراستا (مانند نمای معکوس بالا به پایینی که انسانها را ریز نشان میدهد) طعنهای به ناکارآمدی غول بوروکراسی باشد. غولی که از جنس واقعیت است و گرچه ساخت انسان است، اما ذات و حقیقت سرش نمیشود و میتواند در باب مدرنیتهی فرهنگی یا سرمایهداری حاکمیتی، عنصری تهدیدآمیز علیه انسانیت باشد.
فهرست شخصیتها
چند شخصیت فرعی وجود دارند که دیالکتیک خاصی را با شخصیت هنری فوندا ایجاد نمیکنند و تنها نشاندهندهی نمایندههای متنوع جامعه هستند؛ برای مثال آقای شمارهی پنج، فردی است که بیشترین نقش فرعی در واضح کردن اضطراب انسانی را دارد. آقای شمارهی هشت، مانند فرد قبلی است؛ او کسی است که وجه دیگری، یعنی دودلی و تردید انسانها در هنگام قضاوت را زنده میکند. آقای شمارهی 9 که به عنوان سخنگوی جمع، همهچیز را خوب کنترل میکند و مدیر جمع است. آقای شمارهی سه و شش، دو نفری هستند که بیشترین تطابق را با هم دارند؛ آنان هردو از قشر کارگرند و با این وجود، در شنود صحبتها منطقی به نظر میآیند و مهمتر از آن مودب؛ طعنهای به نظام سرمایهداری…
اما اگر از اساسی بودن شخصیت آقای شمارهی یک (هنری فوندا) یعنی روشنفکر داستان بگذریم؛ چند نفر هستند که تقابلهای مثبت و منفی با او را میسازند. در ابتدا پیرمردی را داریم (شمارهی دو) که اولین رای همراستا با فوندا را میدهد. او تاییدیهای بر این نکته است که ذات پاک انسانی، میتواند زودتر از هر چیزی، بد و خوب را از هم تشخیص دهد. از طرفی او با حس ششم و بدون مصداق خاصی به فوندا رای میدهد تا بازی شروع شود و حرف فوندا شنیده شود؛ نوعی از فرصت دادن به روشنفکرِ در اقلیت برای بیان حقایق است. امری که میتواند جزو معدود شمّههای مثبت حضور مردم در فرآیند دموکراسی تلقی شود. فرد چهارم تجربهی پیرمرد را ندارد، اما با سخنوریِ خود و در عین حال فهمِ زبانیِ خوب نسبت به صحبتها، روح مثبتی از خودش نشان میدهد. توجه به این نکته که او اصالتا آمریکایی نیست و ضمنا مانند پیرمرد، سن بالایی ندارد، گریزی به تفاوت فرهنگی اروپا و آمریکا و همچنین تعهد و انعطاف بیشتر اروپاییها به مسائل فطری انسانی است.
دوگانهسازانِ منفی
چهار نفر هستند که بیشترین مخالفت را با آقای شمارهی یک از خود نشان میدهند. یازدهمین فرد، ذات مادیگرایانهی سرمایهداری و تقابل آن با انسانیت را نشان میدهد. او که یک سهامدار است، بسیار خونسرد عمل میکند و تنها به نظرات شخصیاش مطمئن است. او طبق جامعهی نمایندگیکنندهاش، همهچیز را عددی میبیند. آقای شمارهی 10، وجه منفی سنتگرایی که همان ارتجاع است را بروز میدهد. او سن بالایی دارد اما به جای تجربهگراییِ معطوف به فهم و درک، تعصب به باورهای کانالیزهشده و تحمیل کردن آنها را برگزیده و در این راه از بددهنی هم استفاده میکند.
آقای شمارهی هفت فردی کاسب است که مدام میخواهد جلسه را به اتمام برساند تا زودتر دنبال علایق شخصیاش (مسابقهی فوتبال) برود؛ لومت در قامت او جنبهی مضر و افراطیِ فردیّت را نشان میدهد و نشان میدهد که انسانهای سطحی چهطور جامعه را در آخرین اولویت خود قرار میدهند و حاضرند بزرگترین دغدغههای همه را قربانی پیش پاافتادهترین علایق خودشان کنند. آقای شمارهی 12، آخرین و بزرگترین دشمن قهرمان داستان است. شخصیت شرور فیلم، پدری غمگین و در عین حال مستبد و کلهشق است که بیشترین بار روانشناختی داستان را به دوش میکشد. او دیرتر از همه و در اجبار به حقیقت تن میدهد و بدتر از آن جایی را به یاد میآوریم که او از جایی به بعد، در تمام لحظات میدانسته حقیقت چیست اما سعی بر انکار آن داشته تا با این لجبازی، رای بچگانهی خود را به کرسی بنشاند.
تکنیکهای 12 مرد خشمگین
در بخشهای قبلی کم و بیش درمورد تکنیکهای فنی صحبت کردیم؛ حال بیایید تا گریزی به مولفههای محتوایی که به صورتی تکنیکی در داستان حضور دارند، بزنیم. یکی از جذابترین مولفههای 12 مرد خشمگین، بارانی است که در اوج هرج و مرج جلسه شروع به باریدن میکند و از آن پس، افراد به صورتی عمیقتر به معنا متوسل میشوند. جدای از این مساله و در ادامهی مولفهی باران، افراد به صورتی قاطعتر و ایدئولوژیک رای میدهند. اگر به یاد بیاورید، پیش از این، افراد به صورتی غیرقاطع رای میدادند؛ گویی که تا جایی از داستان برای از سر وا کردن در هیات منصفه حضور دارند و ضربالمثل «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو» را پیش چشم میآورند. حال اگر پایان داستان را دقیقتر ببینیم، متوجه میشویم که باران از سطح مولفه هم درآمده و در حد یک موتیف حضور دارد. زیرا بعد از اتمام جلسه و اثبات بیگناهی نوجوان، باران هم تمام شده و هوایی آفتابی را میبینیم؛ کنایهای از پاک شدن خود قضاتِ جمع و به تبع آن پاکسازی جامعه…
چند نماد
اما بیش از این مسائل، جذابیت تکنیکی لومت را میتوان در نمادگرایی، آن هم نمادسازی از سادهترین جزئیات دانست. برای مثال چاقو به عنوان یک وسیلهی واقعیِ صرف حضور دارد و علاوه بر نمایندگی آلتِ جرم، میخواهد نشان دهد که واقعیات نباید معیار قضاوت باشند؛ جایی که به خاص بودن چاقو برای اثبات گناهکاری نوجوان اشاره میشود و همانلحظه قهرمان داستان، چاقوی مشابهی را از جیبش درمیآورد!
تعریق شخصیتها عامل دیگری است که نماد فشار وارد شده به انسانها در هنگام قضاوت است؛ اینکه چگونه تقابل بین احساس و منطق باعث میشود انسان به عجز برسد و از درون، منفجر شود. در همین راستا، دو مولفهی مهم دیگر داریم که به گرما مرتبطند. از یک سو، پنکه چیزی است که باعث میشود شخصیتهای مخالف، سر ادامه یافتن جلسه کوتاه بیایند. یعنی مسائل بسیار فرعی هم میتوانند گرهگشای انسانِ ابزورد باشند! از طرفی پنجره، نمادی کهنالگویی و کاملا کلاسیک را دارد؛ هرکدام از شخصیتها وقتی میخواهند عمیقتر شوند و در لایههای ریزتری فکر کنند، به سمت پنجره میروند و این مولفه هم دقیقا نمایی دوردست و فراتر از نوک بینی را به آنان نشان میدهد…