همه چیز پیرامون تفکر سیستمی

همه چیز پیرامون تفکر سیستمی

همه چیز پیرامون تفکر سیستمی

نوشته دکتر مازیار میر محقق و پژوهشگر

#مازیارمیر

 

 

info@mazyarmir.com

mazyarmir.com@gmail.com

https://www.aparat.com/mazyarmir

https://www.aparat.com/zabane_badan

https://www.instagram.com/maziyare_mir

 

 تفکر سیستمی شناخت ما را از محیطمان و از اتفاقات و رویدادهای ریز و درشت و پیچیده اطراف کامل تر خواهد نمود، در نتیجه می

توانیم تصمیمات بهتری بگیریم و رفتارهای مناسبتری داشته باشیم.

«فردی که نحوه تفکر خود را بر نگرش سیستمی استوار می سازد نه تنها تا حدود زیادی از یک بعدی بودن و سطحی فکر کردن مبری

می شود و از تعصب ناآگاهانه و یکسو‌نگری دوری می جوید بلکه با بررسی درباره کلیت یک موضوع و در نظر گرفتن کلیه ارتباطات

ممکن (البته در حد امکان) می کوشد تا به شناخت کامل تری از موضوعات و سیستم های محیطی خویش دست یابد و در نتیجه می

تواند در موقعیت شناخته شده تری وظائف خویش را انجام دهد

 قبل از اینکه به بحث اصلی مان در خصوص تفکر سیستمی و اصول و تکنیکهای آن بپردازیم، لازم است با مفهوم سیستم آشنا شویم.

بدون شک همه ما تاکنون اصطلاح «سیستم» را شنیده ایم و یا در مکالمات روزمره مان از این اصطلاح استفاده کرده ایم. مثل سیستم

کامپیوتر، سیستم حمل و نقل، سیستم اعصاب، سیستم انتخابات، سیستمی فکرکردن و…

اجازه بدهید بحث مان را با چند سئوال شروع کنیم. لطفاً سعی کنید نظرات و عقایدتان را در مورد سئوالات زیر مرور کنید:

– با شنیدن کلمه سیستم چه چیزی یا چیزهایی در ذهن شما تداعی می شود؟

– سیستم چیست؟ به چه چیزهای می توان سیستم گفت و به چه چیزهایی نمی توان؟

– آیا می توانید چند مثال از انواع سیستم ها را نام ببرید؟

در اینجا می خواهیم ضمن تعریف و توضیح سیستم به این نکته نیز اشاره کنیم که برای اینکه یک سیستم عملکرد مناسبی داشته باشد

چه ویژگیها و خصوصیاتی باید داشته باشد.

در یک تعریف کلی، به هر مجموعه هدفمندی که از اجزای مشخصی تشکیل شده که این اجزا با یک نظم خاص در کنار هم قرار گرفته و

با همدیگر در ارتباط متقابل باشند، می توان سیستم گفت. بعنوان مثال اتومبیل یک سیستم است چراکه اجزای آن با نظم خاصی کنار

همدیگر قرار گرفته اند و با همدیگر در ارتباط هستند تا هدف اتومبیل که همان جابجائی افراد یا کالاها از جائی به جای دیگر است را

تحقق بخشند.

سیستم را می توانیم اینگونه نیز تعریف کنیم: «سیستم ، مجموعه ای از اجزاء است که در یک رابطه منظم با یکدیگر فعالیت می کنند»

و یا «سیستم، مجموعه ای از اجزاء مرتبط است که در راستای دستیابی به مأموریت خاصی، نوع و نحوه ارتباط بین آنها بوجود آمده

باشد.»

ساعت هم یک سیستم است، انسان هم همینطور، گیاهان و حیوانات هم همینطور. مدرسه چطور؟ آیا میتوان گفت مدرسه هم یک

سیستم است؟… بله، چون مدرسه هم مجموعه هدفمندی است که از اجزای خاصی بوجود آمده و این اجزا نه بطور شانسی و تصادفی

بلکه از روی حساب و کتاب و با نظم خاصی کنار همدیگر قرار گرفته اند، پس با این حساب می توان گفت همه بیمارستانها، شهرداری

ها، ادارات، شرکت ها و نهادهای اجتماعی هم سیستم هستند.

پس از دوچرخه، ترموستات، رادیو، کامپیوتر و اتومبیل گرفته تا گیاهان، حیوانات، انسانها و سازمانها همگی سیستم هستند. براستی

چه ویژگی مشترکی در این گروه ها و انواع متفاوت وجود دارد که ما همه اینها را سیستم می نامیم؟ (اصلاً چه ضرورتی برای این کار

وجود دارد؟ در مورد ضرورتهای تاریخی و علمی پیدایش مفهوم سیستم در فرصتهای بعدی سخن خواهیم گفت)

مطمئناً با توضیحات داده شده جواب این سئوال را یافته اید. بله، همه این چیزها هدف مشخصی دارند (یا برای هدف مشخصی

ساخته شده اند)، همه اینها از اجزای مشخصی تشکیل یافته اند که این اجزا هم با نظم خاصی کنار همدیگر قرار گرفته اند.

در اینجا بهتر است در مورد این نظم خاص کمی بیشتر بحث کنیم. چرا نظم خاص؟ آیا نمی توانیم صرفاً بگوئیم که سیستم ها اجزای

خاصی دارند؟ اجازه بدهید مثالی بزنیم. فرض کنید یک روز از سرکنجکاوی قطعات ساعت مچی یا دیواری تان را از هم جدا کرده اید و

آنها را به ریزترین قسمتها تجزیه نموده و روی میز قرار داده اید. حال آیا می توان به این قطعات از هم جدا نام ساعت نهاد؟… خیر!

ساعت، وقتی ساعت است که اجزای آن با نظم و ترتیب خاصی کنار هم قرار بگیرند. این مثال در مورد همه

سیستم ها صادق است. پس نظم و ترتیب و چگونگی چیدمان اجزای سیستم خیلی مهم است. یک سیستمی که عملکرد خوبی دارد،

اجزایش هر کدام در جای مخصوص خودشان قرار دارند.

این امر در ابزارها و سیستم های مکانیکی کاملاً واضح است. آیا اگر چرخ های اتومبیل را در جای خودش قرار ندهید، می توانید انتظار

داشته باشید که اتومبیل حرکت کند. در مثال ساعت همینطور، آیا اگر عقربه ها و یا پیچ ساعت و یا باطری آن را در جای مناسب

خودش قرار ندهید می توانید انتظار داشته باشید که آن سیستم به درستی کار کند و اهدافش تحقق یابد. در جانداران هم این موضوع

صدق می کند. اجزای بدن حیوانات و انسان هر کدام باید در جای مخصوص خودش قرار بگیرد تا بتوانیم بگوئیم که آن سیستم

بدرستی به کارش ادامه خواهد داد.

در سیستم های اجتماعی هم همینطور، بعنوان مثال در یک مدرسه، آیا شاگرد مدرسه را میتوان بعنوان مدیر یا معلم مدرسه بکار گرفت،

یا معلم ریاضی را بعنوان معلم هنر و یا مثالهایی از این دست. بقول معروف هر کسی را بهر کاری ساختند“.

پس یک مدرسه و یا سازمان و هر سیستم اجتماعی دیگر، اجزای خاصی دارد که هر کدام کارکرد ویژه خودشان دارند و می بایست در

جای مناسب خودشان قرار بگیرند. بعبارت دیگر اگر این اجزا هر کدام در جای مناسب، معین و شایسته خودشان قرار نگیرند، عملکرد

کلی سیستم مختل می شود. بعنوان مثال در همان مدرسه ای که صحبتش شد. سیستم به اهداف عالی خود نخواهد رسید و نسبت به

سایر مدارس عملکرد ضعیفتری خواهد داشت.

پس از موضوع نظم و ترتیب اجزای سیستم، موضوع مهم دیگری که در تعریف سیستم باید به آن توجه کنیم موضوع ارتباط متقابل

بین اجزا است. گفتیم که سیستم از اجزای مشخصی ساخته شده که این اجزا با همدیگر ارتباط متقابل دارند. منظورمان ازارتباط

متقابل چیست؟ ارتباط متقابل با ارتباط یکطرفه چه فرقی دارد؟

 وقتی بین دو چیز ارتباط متقابل برقرار می شود، یعنی هر کدام از آنها روی دیگری تاثیر می گذارد. مثلاً اگر بین الف و ب ارتباط

متقابل وجود داشته باشد، میتوان گفت همالف روی ب تاثیر می گذارد و هم ب روی الف.

البته قرار نیست همزمان بین همه اجزا ارتباط متقابل دو به دو برقرار شود، ولی چون این اجزا با یکدیگر در ارتباطند، اثرات یک تغییر،

زنجیروار، به کل مجموعه یا سیستم منتقل می شود. بقول شاعر: چو عضوی به درد آورد روزگار  – دگر عضو ها را نماند قرار.

اجازه بدهید با ذکر چند مثال این موضوع را کمی بیشتر بحث و بررسی نمائیم. اجزای بدن موجود زنده و انسان را در نظر بگیرید. بین

این اجزا ارتباط متقابل وجود دارد. بعنوان مثال به ارتباط بین دستگاه گوارش و سیستم اعصاب توجه بفرمائید. روزهایی که فرد نگرانی

و ناراحتی داشته و به اصطلاح اعصابش خورد است دچار کم اشتهایی و یا پرخوری و یا درد معده می شود. یا اگر ناراحتی و درد معده

داشته باشد، نگرانی و اضطراب بر او حاکم می شود و حال و حوصله درست و حسابی ندارد و یا به ارتباط متقابل بین ناراحتی و

استرس با عملکرد قلب و دستگاه گردش خون توجه بفرمائید.

در همان مدرسه ای که مثال زدیم، مدیر مدرسه روی معلمین تاثیر گذاشته و نوع رفتار معلمین هم بر مدیر تاثیر گذار است و همینطور

نوع برخورد کادر آموزشی بر اولیاء دانش آموزان و متقابلاً نوع رفتارها و پاسخ های آنها بر کادر آموزشی مدرسه تاثیر گذار است.

اطلاعاتی که رد و بدل می شود، نحوه مراوده، رفتارهای مشهود، تصمیمات و… باعث ارتباط متقابل و یا به اصطلاح تعامل می شود.

در یک سیستم خوب طراحی شده، عضو منفعل، زائد و یا عضوی که عملکردش بر کل سیستم و دیگر اعضا هیچ تاثیری نداشته باشد،

نباید وجود داشته باشد. در یک سیستم، اعضا با همدیگر تعامل و ارتباط متقابل دارند، بعبارت دیگر اگر یک جای سیستم خوب کار

نکند، عملکرد کلی سیستم لطمه می بیند. فرض کنید در همان مدرسه ای که مثال زدیم مدیر مدرسه واحد و بخش خاصی را راه اندازی

کند و چند نفری در آن مشغول باشند. اگر عملکرد این بخش و یا اعضا در ارتباط متقابل با سایر بخشها و اعضا نبوده و با حذف این

بخش و یا اعضا اتفاق خاصی در سیستم نیفتد و عملکردش مختل نشود، میتوان گفت این بخش، بخش زائدی است  و نشانه ای

است از یک سیستم ضعیف. بنابراین در یک سیستم با عملکرد عالی، نباید عضو منفعل یا بدرد نخور داشته باشیم.

در یک خانواده هم همینطور، اگر اعضای خانواده با همدیگر ارتباط متقابل و تعامل نداشته باشند، نمی توان گفت که این خانواده،

خانواده سالم و ایده آلی است. در یک سازمان نیز این موضوع صدق می کند. بنابراین برای عملکرد خوب یک سیستم صرفاً قرارگرفتن

منظم اجزا در کنار یکدیگر کفایت نمی کند، بلکه این اجزا باید ارتباط متقابل برقرار کنند و هر کدام نقش خاص خودشان در تعامل با

سایر اجزا و در جهت دستیابی به اهداف کلی سیستم را ایفا نمایند.

در نظریه سیستمی، ارتباط متقابل بین اجزا و یا بین سیستم ها، نقش کلیدی و اساسی دارد. اصولاً قوت و ضعف سیستم ها تا حد

زیادی به همین ارتباط بین اجزایشان بر می گردد. با توجه به اهمیت موضوع لازم است در این مورد کمی بیشتر بحث بکنیم.

فرض کنید می خواهید خانه ای با شکوه، زیبا و مستحکم برای خودتان بسازید. برای ساختن خانه رویایی تان، بهترین مصالح

ساختمانی را تهیه می کنید و فرض کنید که دو قطعه زمین هم اندازه دارید و به این فکر می افتید که به جای یک خانه، دو خانه

بسازید. بعبارتی یکی برای خودتان، یکی برای سرمایه گذاری. (خودتان که بهتر می دانید سرمایه گذاری در مسکن جزو سودآورترین

سرمایه گذاری هاست) پس این مصالح را دقیقاً به ۲ قسمت مساوی تقسیم نموده و در اختیار دو نفر معمار قرار می دهید. اتفاقاً یکی

از این معمارها در کارش خیلی متبحر بوده و دیگری از تبحر و مهارت کافی برخوردار نمی باشد. نتیجه کار چه می شود؟

بعد از خاتمه کار می بینید معماری که در کارش وارد بوده، ساختمانی باشکوه، زیبا و بسیار مستحکم و خوش نقشه تحویل شما می

دهد، اما معمار دیگر با همان مصالح ساختمانی مشابه، ساختمانی نازیبا، ناموزون، سست و بدقواره تحویلتان می دهد.

چرا این اتفاق افتاد؟ مصالح ساختمانی و یا به عبارتی اجزا که عیناً یکسان بود. پس چرا نتیجه کار تا این حد متفاوت از آب درآمد؟ در

جواب باید گفت مهمتر از اجزا، نوع روابط بین اجزا و شکل قرار گرفتن آنها است که باعث قوت و یا ضعف یک سیستم می شود. این

موضوع یکی از نکات مهم و قابل توجه در نظریه سیستمی است.

مثال دیگر: همانطور که می دانید اتومبیلهای مختلفی در بازار وجود دارد که هر کدام از این اتومبیل ها شاید از یکی از جهات و قسمتها

نسبت به سایر اتومبیل ها برتر بوده و مورد توجه شما قرار گرفته اند. مثلاً بدنه یکی از آنها خیلی شکیل و مستحکم ساخته شده،

دیگری سیستم ترمز خوبی دارد، اتومبیل سوم مصرف بنزین پایینی دارد، اتومبیل چهارم از قدرت موتور مناسبی برخوردار است و الی

آخر. حال اگر شما همین قسمتهایی که عملکرد خوبی دارند را جداکرده و در کنار هم قرار دهید و یا به اصطلاح مونتاژ نمائید. آیا می

توانید ادعا کنید که اتومبیل شما بهترین عملکرد را خواهد داشت؟ هر چه باشد از بهترین اجزای موجود ساخته شده است. متاسفانه

جواب منفی است، شاید اتومبیل شما اصلاً قادر به حرکت نباشد، چرا که ارتباط مناسبی  بین این اجزا برقرار نخواهد داشت.

تفکر سیستمی

مثال دیگر:

تیم های فوتبال منتخب ستارگان دنیا و یا قاره ها را در نظر بگیرید که بعضاً در بازی های خیریه و یا تشریفاتی با همدیگر و یا با یک

تیم خاص مسابقه می دهند. اسامی و چهره های بازیکنان را که نگاه می کنید، می بینید که همه جزو سرشناس ترین و گران قیمت

ترین بازیکنان هستند. بازیکنانی که هر کدام در پست خودشان جزو بهترین های دنیا هستند. اما در عمل، بازی این تیم ها چنگی به

دل نمی زند و بازی متوسطی را از این بزرگان می بینید. چرا این اجزای عالی به عملکرد عالی منجر نمی شوند؟ پاسخ روشن است: چون

تعامل مناسبی بین آنها برقرار نمی شود. چون به علت زمان کمی که برای آمادگی جهت مسابقه داشته اند نتوانسته اند ارتباط مناسبی

بین خودشان برقرار کنند و اصلاحاً به درک متقابل برسند.

همین مثال در مورد یک سیستم اجتماعی مثل جامعه، سازمان یا خانواده نیز مصداق دارد. در یک سازمان یا خانواده ای که اعضای آن

ارتباط خوبی با یکدیگر ندارند، و جو دشمنی، عدم تفاهم، زیر آب زنی، عدم صداقت و… برقرار است نمی توان انتظار عملکردی عالی را

داشت. بعبارت دیگر اگر بهترین و متخصص ترین افراد را در یک سازمان گرد آورید، در صورتیکه روابط خوب و سازنده ای بین افراد

برقرار نگردد، نمی توانید انتظار عملکرد مناسبی از این جمع و سازمان داشته باشید.  پس یکی از مهمترین عوامل قوت و ضعف یک

خانواده یا یک سازمان نوع روابط بین اعضای آن می باشد. مجدداً تاکید می کنیم که روابط در نظریه سیستمی کلیدی ترین نقش را

دارد.

زبان عامل مهمی در فهم دنیاست. زبانی که با آن گویش می کنیم زبانی است که بر اساس جملات ساخته شده و ارتباطات در آن یک

طرفه است و مفعول از فاعل تاثیر (فعل) می پذیرد. متاسفانه در جهان چنین چیزی نیست و فاعل و مفعول بر یکدیگر اثر متقابل دارند

و مشکلات در شبکه ای از تاثیرات متقابل و چرخه ای بوجود می آید. برای فهم و ارتباط بهتر با چنین مشکلاتی ما نیاز به زبان

کارآمدتری داریم

زبان تفکر سیستمی برای ارتباط با مسایل پیچیده و تاثیر متقابل به کار می رود. ویژگی این زبان عبارتست از

– بر وابستگی متقابل تاکید دارد و بیشتر چرخه ای است تا خطی

– تصویری است زیرا بسیاری از ابزار تفکر سیستمی مانند نمودارچرخه علت و معلول، نموداررفتار در طول زمان، مدل های سیستمی و

نمودارساختاری ، دیداری هستند. این زبان کمک می کند تا موقعیت های پیچیده از طریق خلاصه شدن، دقیق و شفاف شدن و

مشخص شدن عناصر کلیدی در آن، ساده شود

دیاگرام ها، یادگیری را سهل می کند. مطالعات تایید می کند که تصاویر، عکس و داستان منجر به یادگیری بهتر می شود. نمودارهای

سیستمی، ابزار قدرتمندی برای انتقال پیام هستند زیرا باعث فشرده کردن جوهره مسئله به صورتی می شود که به سادگی در خاطر می

ماند

– دقت آن زیاد است. دستور زبان خاص تفکر سیستمی که بر نمودارهای آن حاکم است باعث می شود ابهام ها و عدم درک صحیح

که معمولاً در گفتگوهای معمولی رخ می دهد را بکاهد

به عنوان مثال : در زبان تفکر سیستمی، ارتباط ها تنها با فلش نشان داده نمی شود بلکه از حرف «اس» برای نشان دادن یکی بودن و

«او» برای نشان دادن مخالف بودن هم استفاده می شود که نشان می دهد متغیرها چگونه بر یکدیگر اثر می گذارند. این برچسب زنی

ها منجر به این می شود که ارتباط ها با دقت بیان شده تا تفسیر غلطی از آ ن نشود

– تاکید بر الگوی ذهنی. زبان تفکر سیستمی «جنگ های عنب و انگور» را ترجمه می کند تا افرادی که موقعیت ها را با تصایر سیاه و

سفید می بینند بتوانند تفاوت در نوع نگاهشان را متوجه شوند

مثال دیگر:

یک تیم مدیران ماه ها مشغول یافتن برای مسئله ای بود. یکی از مدیران دیدگاه خودش را به واسطه نموداری ترسیم کرده و از روی

چرخه ها توضیح داد. یکی از حاضران پرسید : «آیا این نمودار بیانگر اندیشه شما در مورد این مسئله است؟». مدیر بعد از یک بازنگری

مجدد نمودار گفت بله. پرسش گر گفت «بعد از ماه ها، بالاخره متوجه طرز تفکر شما شدم. با تفکر شما مخالفم اما الان متوجه تفاوت

در زاویه نگاه شما به مسئله شدم»

– اجازه آزمون و پرس و جو را فراهم می کند. نمودارهای سیستمی ابزار قدرتمندی برای فهم مسایل است. بعد از آنکه افراد فهم خود را

از مسایل بیان کردند، آنگاه راحت تر می توان در مورد فهم یکدیگر طرح سوال کنند و حتی با یکدیر به مناظره برخیزند

به عنوان مثال : بعد از یک بحث سیستمی مشخص شد که تفاوت نگاه دید ناشی مشکلات منابع انسانی یا عدم رضایت مشتری نبود

بلکه مشکل در ساختار سیستم بود که طرفین ارائه می دادند. این انتقال تمرکز از روی منابع انسانی یا رضایت مشتری به ساختار

سیستم منجر به توافق بین طرفین بحث منجر شده و ساختار سیستم نیز بهینه شد

– زبان سیستمی به دنبال تجسم کل نگر و جهان شمول از مسایل است نه جزنگر و به دنبال آن است که بفهمد اجزا یک سیستم

چگونه با یکدیگر در تقابل هستند. تفکر سیستمی به دنبال این است که ذهنیت «برنده – بازنده» یا «هر که با من نیست علیه من

است» را از طریق توسعه مرزهای اندیشه، برطرف نماید. در تفکر سیستمی «ما» و «آنها» بخشی از یک سیستم بزرگتر می شوند از این

رو وظیفه هردوست که نسبت به مسایل و راه حل های آن مسئولیت داشته باشند

و مثال دیگر :

یکی از اموزش های تفکر سیستمی، بازی نوشابه است. در این بازی، شرکت کنندگان نقش های خرده فروش، عمده فروش،

توزیع کننده و تولید کننده را بر عهده دارند. همه افراد سعی دارند بین جنس های مرجوعی و انبارشان تعادل ایجاد کنند. وقتی مشکلی

ایجاد می شود، بازیگران کس دیگری را مقصر می دانند؛ مثلاً من بیشتر سفارش دادم اما تامین کننده نتوانست آن را ارائه دهد. در

این بازی آنها می فهمند که تامین کننده و خریدار، هر دو مسئول عدم تعادل هستند زیرا هرکدام پیامد یک سیستم بزرگتر هستند

مطالعات بیشتر:

تفکر مثبت

تکنیکهای تفکر سیستمی ویژه مدیران ارشد سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی ایران

دوره ویژه تفکر سیستمی در مصاحبه و استخدام ویژه ادارات دولتی و خصوصی

تفکر نوین در ساخت خیریه های قدرتمند

خلاصه تفکر سیستمی در شرکت شهرکها

اصول تفکر نقادانه و حرفه ای

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *