آینده دونالد ترامپ از دیدگاه دکتر مازیار میر مشاور عالی انتخاباتی

آینده دونالد ترامپ از دیدگاه دکتر مازیار میر مشاور عالی انتخاباتی

\"آینده

از همان زمانی که دونالد ترامپ نامزدی خود را برای انتخابات ریاست جمهوری رسماً اعلام کرد و فعالیت و تبلیغات انتخاباتی خود را آغاز نمود رسانه‌های گروهی امریکا شروع به

معرفی او و برنامه‌های اقتصادی و سیاسی و نقطه نظرات او کردند. من به سدت معتقدم که ترامپ شانس بیشتری دارد او با الگو برداری از دونالد ریگان کار خود را پیش میبرد هر

چند با او اختلافات فاحشی دارد.

شاید بد نباشد به این مهم اشاره کنیم که دونالد ریگان هم با اتکا به اوج‌گیری احساسات راست گرایانه در آمریکا در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا سال ۱۹۸۰ به

پیروزی رسید.

او همچنین در سال ۱۹۸۹ در حالی کاخ سفید را ترک کرد که دو سوم مردم آمریکا عملکرد وی را در دوران زمامداریش مورد تأیید قرار دادند. این بالاترین نرخ رضایت افکار عمومی

آمریکا از یک رئیس‌جمهور بازنشسته در دوران پس از جنگ جهانی دوم بود. البته این مورد را در مورد ترامپ در صورت موفقیت در انتخابات بسیار بعید می دانم چون سیاست ترامپ

افراط و تفریط است .

اکنون ترامپ از چند روز گذشته مذاکره خود با پال رایان (Paul Ryan) سخنگوی کنگره ( رئیس مجلس) از حزب جمهوریخواه را آغاز کرده است. پال رایان، پس از پایان جلسه از تأیید

او خودداری کرد ولی اظهار داشت با ترامپ مذاکرات مفیدی داشته‌ و اظهار امیدواری کرد با ترامپ بر سر برنامه‌ای برای حزب جمهوریخواه که وحدت آن را حفظ کند به توافق برسند.

ترامپ در نطق سیاست خارجی خود ــ که حدوداً یکی دو هفته پیش ایراد شد ــ به کلی دستگاه سیاست خارجی امریکا را محکوم کرد. او مخالفت خود با تمرکز سیاست خارجی

امریکا بر سیاست سیطره بر جهان، استثناء و یکه‌تاز بودن امریکا ( تافته جدابافته بودن امریکا) و ترویج دموکراسی یا در واقع دخالت در کشورهای مختلف و نغییر رزیم آن‌ها را اعلام

نمود و قول داد سیاست خارجی امریکا را بر پایه منافع مردم امریکا استوار خواهد کرد. به این معنی که خواست مردم امریکا را بر سیاست خارجی دولت‌های متوالی گذشته ترجیح

خواهد داد. به عبارت دیگر او مخالف رویارویی با روسیه و چین و مذاکره و تعامل با آنان است. او مخالف همکاری با تروریست‌های جهادیست و خواهان سرکوب شدید آن‌ها

می‌باشد. خلاصه کلام آن‌که مواضع اعلام شده او ارکان ایدئولوژیک سیاست خارجی امریکا را تغییر می‌دهد. او در نظر دارد بر حل مسائل داخلی امریکا تمرکز کند و مهم این است که

مردم امریکا عموماً موافق این سیاست می‌باشند. و این چیزی است که تشکیلات و دستگاه سیاسی امریکا نسبت به آن به شدت احساس خطر می‌کند.

 

 

\"آینده

 

 

ترامپ محبوبیت خود را مدیون ابراز برائت از واشنگتن و احزاب دوگانه می‌داند. بنابراین در مذاکره با پال رایان و رهبران حزب جمهوریخواه هرچه بیشتر به مواضع حزب حمهوریخواه

و دستگاه سیاسی واشنگتن نزدیک شود به همان اندازه از هواداران خودرا از دست میدهد . بنابراین باید منتظر باشیم و ببینیم مذاکرات چگونه پیش خواهد رفت.

و اما در مورد حزب دموکرات، خانم کلینتون دارای برنامه‌ای بسیار سرراست و روشن است. در امور داخلی پیرو سیاست نولیبرالی اقتصاد و تجارت آزاد می‌باشد و در امور خارجی تابع

مکتب نومحافظه‌کاران است. سیاست اقتصاد نولیبرالی باعث نابودی طبقات متوسط و کارگر شده و سیاست‌های نومحافظه‌کاران باعث مداخله امریکا در کشورهای دیگر و لشگرکشی

امریکا به کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا و مقابله طولانی و دیرپا با ایران ،کودتا در اوکراین و رویارویی با روسیه و بالاخره سیاست تحریک و مقابله با چین در دریای جنوبی چین

شده است. این ماجراجویی‌ها نیز منجر به بسیج فرزندان طبقات متوسط و کارگر و اعزام آنان به جنگ و نهایتاً کشته و مجروخ شدن فرزندان آن‌ها شده است.

هیئت حاکمه و سرمایه‌داران حامی او می‌دانند که کلینتون نزد مردم امریکا بسیار منفور است . ولی- به نظر می‌رسد – امیدوار هستند به کمک رسانه‌های جمعی چنان از دونالد ترامپ

دیونمایی بکنند و او را چنان جانور هولناکی تصویر کنند که مردم از این‌که مبادا ترامپ به ریاست جمهوری برسد به خانم کلینتون رأی بدهند.

سناتور برنی ساندرز، از طرف دیگر، که خود را سوسیال دموکرات خوانده و با انتقاد از سیاست‌های اقتصادی حاکم جوانان ناراضی را به دور خود جمع نموده ، می‌داند که هیلاری

کلینتون با مشکلی که با قانون دارد هر لحظه ممکن است مشکل‌اش با قانون وخیم‌تر شود و بالاخره محبوبیت بیشتر او در مقایسه با خانم کلینتون هر لحظه ممکن است رهبری حزب

دموکرات را بر آن دارد که او را بر خانم کلینتون ترجیح دهد.

واقعیت این است که او نیز در انتقادات خود از نظام سرمایه‌داری ابدا صداقت ندارد. انتقادات او اساساً متوجه عوارض نظام سرمایه‌داری است نه خود آن نظام. او با تکیه به معیارهای

اخلاقی وآل‌استریت را محکوم می‌نماید. با این‌که حمله به نابرابری و بی‌عدالتی اقتصادی نظر مساعد میلیون‌ها نفر را جلب می‌کند ولی توضیح مسئله و ارائه راه‌حل برای مقابله با آن

را ناگفته باقی می‌گذارد. اساساً مسئله این است که مقصر اصلی نظام سرمایه‌داری است که موتور محرکه اصلی آن تلاش برای کسب سود بیشتر می‌باشد. به‌خصوص که الگوی اقتصاد

لیبرالیستی – که از ۱۹۸۰ به بعد به اجرا گذارده شده – این خصلت سودجویی نظام سرمایه‌داری را به شدت تشدید کرده است.

الگوی اقتصاد لیبرالی تجارت آزاد مکانیسم بازار را همچون کلام خدا تقدیس میکند و واگذاری صنایع و فعالیت‌های بخش دولتی به بخش خصوصی را در اقتصاد کشور همچون آیات

کتاب مقدس عزیز می‌شمارد. همین ساز و کار و سیاست اقتصادی است که باعث به وجود آمدن غول‌های مالی و صنعتی و بازرگانی شده است. در اثر عملکرد این الگوی اقتصادی و

ساز و کار است که منابع و ثروت اقتصادی طبقات متوسط و کارگر به جیب سرمایه‌داران واریز می‌شود و به این ترتیب ثروتمندان غنی‌تر و فقرا فقیرتر می‌شوند. سودهای کلان بخش

خصوصی و دریافت چک‌های حقوقی چاق وچله به مدیران دولتی اجازه نمی‌دهد به انتقاد از این الگوی اقتصادی به پردازند.

همانگونه که شرح‌اش رفت، دروغ و فریب افکار عمومی خصلت لاینفک دستگاه و تشکیلات دولت و نظام امریکا را تشکیل میدهد. و به صراحت می‌توان گفت در نظام حاکم بر امریکا

روسای جمهور جز عروسکی در دست اربابان وال استریت نمی‌باشند. این امریکای راکفلر ها ، سورس ها ، سابان ها ، دوپانت ها یا همان ۱% معروف است. اما امریکای دیگری هم

هست و آن امریکای طبقات مستضعف و زحمتکش وکارگر، سیاهپوستان، سرخپوستان، لاتین تباران است. این برهوت سیاسی که فعلا بر امریکا حاکم است محصول امریکای اول

است که حاصل آن همین سیاستمداران فاسد و فریبکار است و هدفی جز استثمار طبقات زحمتکش در امریکا و غارت و چپاول دیگر کشورها ندارد. امریکای دوم فعلا ستم‌زده و مظلوم

است- که چنانچه به خود بیاید و بحران رهبری خود را حل کند می‌تواند با یک تلنگر ساده امریکای اول را همچون پشه‌ای بی مقدار از آستین کت خود بتکاند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *