مناظره ….
در کنار ساحل قدم می زدم و میخواستم به جایی دیگر بروم که درخشش چیزی از فاصله دور توجهم را به خود جلب کرد.
جلوتر رفتم تا به شی درخشان رسیدم. نگاه کردم دیدم یه قوطی نوشابه است، با خودم فکر کردم، در زندگی چند بار چیزهای
بی ارزش من را فریب داده و من را از مسیر اصلی خودم غافل کرده است و وقتی به آن رسیدم دیدم که چقدر بیهوده بوده است،
ولی آیا اگر به سمت آن شیء بی ارزش نمیرفتم، واقعا می فهمیدم که بی ارزش است یا سالها حسرت آن را میخوریم آری
معتقدم که هیچ چیز آنگونه که بنظر می رسد نیست پس دقیق تر بنگریم آگاهانه تر تفکر کنیم و در تحقیق و مشاوره از دیگران امساک نکنیم.
مطالعات بیشتر:
زبان بدن و مذاکرات حرفه ای قسمت اول
زبان بدن و مذاکرات حرفه ای قسمت دوم
سید مازیار میرتحلیل گر