دوره هوش هیجانی EQ و راههای بکارگیری آن در مدیریت و رهبری نوین
مجله مذاکره و زبان بدن
هوش عاطفی
هوش احساسی یا هوش هیجانی یا Emotional intelligence | EI شامل شناخت و کنترل عواطف و هیجانهای خود و دیگران است. به عبارت دیگر، شخصی که EI بالایی دارد، سه مؤلفهٔ هیجانها را بهطور موفقیت آمیزی با یکدیگر تلفیق میکند: مؤلفهٔ شناختی، مؤلفهٔ فیزیولوژیکی و مؤلفهٔ رفتاری. متونِ علم مدیریت بر این باورند که رهبران و مدیران، با هوشهای هیجانیِ بالاتر، توان بیشتری برای هدایتِ سازمانِ تحت کنترلشان دارند. یافتههای جدید نشان میدهد کارکنانی که دارای وجدان کاری و احساس وظیفهشناسی بالایی هستند، اما فاقدِ هوش هیجانی و اجتماعیاند، در مقایسه با کارکنان مشابهی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند، عملکرد ضعیفتری دارند.
از مقالاتِ پژوهشی برخی دانشمندان اینگونه بر میآید که، کسانی که از هوش هیجانی برخوردارند میتوانند عواطف خود و دیگران را کنترل کرده، بینِ پیامدهای مثبت و منفی عواطف تمایز گذارند و از اطلاعاتِ عاطفی برای راهنمایی فرایندِ تفکر و اقدامات شخصی استفاده کنند. هوش هیجانی، اصطلاحِ فراگیری است که مجموعهٔ گستردهای از مهارتها و خصوصیات فردی را دربرگرفته و بهطور معمول به آن دسته مهارتهای درون فردی و بین فردی گفته میشود که فراتر از دایرهٔ مشخصی از دانشهای پیشین، چون بهرهٔ هوشی و مهارتهای فنی یا حرفهای است.
هوش را بیل گیتس بنیانگذار مایکروسافت چگونه تعریف میکنید؟
هوش یک مفهوم زیرکانه است. آدم های باهوش این قدرت را دارند تا با ظرافت خاصی حقایق جدید را مشاهده کنند. افراد باهوش زمانیکه در موقعیتی قرار بگیرند که مسئلهای برایشان مطرح شود، بلافاصله سؤالی را مطرح میکنند تا دیدگاههای افراد حاضر در جمع را شنیده و از این طریق دانش خود را در خصوص مسئله مطرح شده افزایش دهند. آنها این توانایی را دارند تا مطالب را به سرعت به یاد آورده و ارتباطات بین حوزههای مختلف را شناسایی کنند، هر چند ممکن است از دیدگاه افراد عادی هیچگونه ارتباطی مابین حوزههای به یکدیگر متصل شده وجود نداشته باشد. قدرت خلاقیت و نوآوری به افراد باهوش این توانایی را میدهد تا تأثیرگذار باشند.
ارسطو میگوید:
\”عصبانی شدن آسان است؛ همه میتوانند عصبانی شوند، اما عصبانی شدن در برابر شخصِ مناسب، به میزان مناسب، در زمان مناسب، به دلیل مناسب و به روش مناسب – آسان نیست!\”
دانیل گلمن معتقد است، هوش عاطفی بالا تبیین میکند که چرا افرادی با بهرهٔ هوشیِ Intelligence quotient | IQ متوسط، موفق تر از کسانی هستند که نمرههای بالاتری از \”IQ\” دارند. بهرهٔ هوشی نمیتواند به خوبی از عهدهٔ توضیحِ سرنوشت متفاوتِ افرادی بر آید که فرصتها، شرایط تحصیلی و چشماندازهای مشابهی دارند.
ادوارد تورندایک (Edward Thorndike) از روانشناسان برجسته قرن بیستم در حوزههای یادگیری، آموزش و هوش، در سال ۱۹۲۰ مفهومی به نام هوش اجتماعی یا Social Intelligence را به صورت زیر تعریف کرد:
«هوش اجتماعی یعنی توانایی درک و مدیریت کردن مردان، زنان، دختران و پسران، برای رفتار خردمندانه در روابط انسانی.»
در دهه ۱۹۴۰ وقتی نود و پنج دانشجوی دانشگاه هاروارد را، یعنی دورانی که دانشجویان دانشگاههای شرق آمریکا را افرادی با هوش بهرهای متنوع تر از امروز تشکیل میدادند؛ تا سنین میانسالی مورد بررسی قرار دادند، چنین دیدند که افرادی که بالاترین نمرههای تحصیلی را داشتند از نظر میزان حقوق دریافتی، بهرهوری و موفقیت شغلی از همدورهایهای ضعیفتر خود موفق تر نبودند. آنان حتی از نظر میزان رضایت از زندگی شخصی یا رضایت از روابط دوستانه، خانوادگی و عشقی نیز وضعیتی برتر نداشتند.
اصطلاح هوش عاطفی
اصطلاح هوش عاطفی برای اولین بار در دهه ۱۹۹۰ توسط روانشناسی به نام Peter Salovey مطرح شد. آن اظهار داشت، کسانی که از هوش هیجانی برخوردارند، میتوانند عواطف خود و دیگران را کنترل کرده، بین پیامدهای مثبت و منفی عواطف تمایز گذارند و از اطلاعات عاطفی برای راهنمایی فرایند اندیشه و اقدامات شخصی استفاده کنند.
با ظهور عصر اطلاعات و ارتقای ارزشمندی ارتباطات انسانی و هم چنین بروز موقعیتهای استراتژیک سازمانی، نظریه هوش عاطفی رشد چشمگیری یافته و از مباحث پرطرفدار سازمانی شدهاست. هوش هیجانی، از آخرین مباحث متخصصین در خصوص درک تمایز بین منطق و هیجان بوده و برخلاف مباحث اولیه در این جا، فکر و هیجان به عنوان موضوعاتی برای سازگاری و هوشمندی تلقی شدهاست. به علاوه، شبیه سایر مباحث مطرح در خصوص ماهیت انسان، هوش هیجانی نیز دستخوش دو نوع بحث و گفتگوی علمی و عوام پسند گردیدهاست.
اصطلاح هوش عاطفی برای اولین بار در دهه ۱۹۹۰ توسط دو روانشناس به نامهای جان مایر و پیتر سالووی مطرح شد. آنان اظهار داشتند، کسانی که از هوش هیجانی برخوردارند، میتوانند عواطف خود و دیگران را کنترل کرده، بین پیامدهای مثبت و منفی عواطف تمایز گذارند و از اطلاعات عاطفی برای راهنمایی فرایند اندیشه و اقدامات شخصی استفاده کنند. دانیل گلمن صاحب نظر علوم رفتاری و نویسنده کتاب «کار کردن به وسیله هوش هیجانی» اولین کسی بود که این مفهوم را وارد عرصه سازمان نمود. گلمن هوش هیجانی را استعداد، مهارت یا قابلیتی دانست که عمیقاً تمامی تواناییهای فردی را در دایرهٔ خود دارد.
در مدل گُلمن بهطور خلاصه پنج حوزهٔ اساسی هوش هیجانی مورد بررسی قرار گرفتهاست:
- شناخت هیجانها و احساسات خود، خودآگاهی
- مدیریت هیجانها و احساسات خود، خودمدیریتی
- تشخیص و درک هیجانها و احساسات دیگران، دیگرآگاهی
- مدیریت رابطه با دیگران، دیگر مدیریتی
- خودانگیزشی
مدل گُلمن امروزه بهطور وسیعی به رسمیت شناخته شدهاست. این مدل میگوید وقتی فردی دارای هوش عقلی یا بهرهٔ هوشی (IQ) بالایی است، لزوماً دارای هوش هیجانی بالا نیست. هوشمند بودن یک امتیاز است که البته تضمینی برای موفقیت در زندگی و روابطِ بین فردی و اجتماعی نخواهد بود.
به نظر می رسد که مطابق آخرین مطالعات جدید در زمینه موفقیت و هوش و رابطه ان با هوش هیجانی (EQ) مجققان برتر جهان به این مهم رسیدند که هوش هیجانی یا (EQ) به مراتب بالاتر از بهره هوشی (IQ) دارد . این در حالی است که یکی از محققین برتر جهان در این شاخه علمی یعنی اقای دانیل گلمن به شدت معتقد است که :
هوش هیجانی تبیین میکند که چرا افرادی با ضریب هوشی (IQ) متوسط موفق تر از کسانی هستند که نمرههای IQ بسیار بالاتری دارند. زمانی که ۹۵%دانشجویان دانشگاه هاروارد را در دهه ۱۹۴۰ از دوران جوانی تا سنین میانسالی مورد بررسی قرار دادند، دریافتند که افرادی که بالاترین نمرههای تحصیلی را داشتند از نظر میزان حقوق دریافتی و موفقیت شغلی از هم دوره ایهای ضعیف تر خود موفق تر نبودند. آنها حتی از نظر میزان رضایت از زندگی شخصی و خانوادگی و عاشقانه نیز وضعیت بهتری نداشتند.
قابل توجه اینکه افزایش هوش هیجانی (EQ)به مراتب از افزایش هوش بهر (IQ) یهل الوصول تر می باشد. حتی عده ای معتقدند که محیط، تاثیر زیادی در افزایش بهره هوشی ندارد ولی می تواند هوش هیجانی را افزایش دهد……..
اگر دنبال تست هوش هیجانی هستید، لطفا و حتما از تست هوش هیجانی شات استفاده کنید. اما توصیه نویسنده این مقاله به شما تست معتبر بین المللی بارآن می باشد….
تست هوش هیجانی و تنظیم هیجان های خود
هر موفقیتی نیازمند:
- مدیریت احساسات
- قدرت تصمیمگیری لحظهای
- به تاخیر انداختن لذت مورد انتظار است.
دوره جامع اصول سرپرستی و مدیریت حرفه ای در سازمان پیشرفته
عنوان دوره : هوش هیجانی EQ و راههای بکارگیری آن در فرایند مدیریت و رهبری |
کد دوره :۱۲-۱۱۰ ویرایش : ۹۰-۹۱-۹۲-۹۳-۹۴-۹۵-۹۶ |
هدف کلی دوره : تکنبکهای افزایش ویا بهبود هوش هیجانی یا EQموضوعی است که در ابعاد مختلف زندگی بشراثرگذار است. اما چگونگی تاثیر آن در فرایندهای سازمان در چهارچوب مباحث علمی تحلیلی در سالهای اخیر بطور جدی مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است. این دوره تلاش دارد با نگاهی کاربردی دانش پذیران را با تکنیکهای ایجاد و افزایش هوش هیجانی آشنا سازد. |
سرفصلهای کارگاه آموزشی هوش هیجانی دکترمیر در سال ۱۳۹۶
بخش اول
مفاهیم هوش هیجانی و ارتباطات کلامی و غیر کلامی
بخش دوم
مکانیزم های پیشرفته عملکردهای هیجانات گوناگون
بخش سوم
هیجانات گوناگون و مختلف (احساسات اصلی)
بخش چهارم
نقش نگرش ها در تراز هوش هیجانی
بخش پنجم
آشنایی با نگرش های مثبت و منفی
بخش پایانی
مکانیزم ها حرفه ای کنترل هیجانات که عبارت است از:
- ارزیابی مجدد شناختی
- تغییر جهت توجه
- دریافت کمک
- برنامه ریزی
- سرکوب
این در حالی است که یکی از محققین برتر جهان در این شاخه علمی یعنی اقای دانیل گلمن به شدت معتقد است که : هوش هیجانی تبیین میکند که چرا افرادی با ضریب هوشی (IQ) متوسط موفق تر از کسانی هستند که نمرههای IQ بسیار بالاتری دارند. زمانی که ۹۵% دانشجویان دانشگاه هاروارد را در دهه ۱۹۴۰ از دوران جوانی تا سنین میانسالی مورد بررسی قرار دادند، دریافتند که افرادی که بالاترین نمرههای تحصیلی را داشتند از نظر میزان حقوق دریافتی و موفقیت شغلی از هم دوره ایهای ضعیف تر خود موفق تر نبودند. آنها حتی از نظر میزان رضایت از زندگی شخصی و خانوادگی و عاشقانه نیز وضعیت بهتری نداشتند.
قابل توجه اینکه افزایش هوش هیجانی (EQ)به مراتب از افزایش هوش بهر (IQ) یهل الوصول تر می باشد. حتی عده ای معتقدند که محیط، تاثیر زیادی در افزایش بهره هوشی ندارد ولی می تواند هوش هیجانی را افزایش دهد……..
توصیه میشود مطالب زیر را مطاله نمایید:
- مشاورانتخاباتی
- رازهای جذب و اقناع
- چکیده کتاب الفبای زبان بدن حرفه ای
- چکیده کتاب فن دفاع حرفه ای برای وکلا
- مقدمه کتاب زبان بدن زبان به زبانی
- خلاصه کتاب اصول سرپرستی