حکمتهای فروشنده برتر جهان

حکمتهای فروشنده برتر جهان

حکمتهای فروشنده برتر جهان

 

tell : 09198718767

mazyarmir.com@gmail.com

https://www.aparat.com/mazyarmir

https://www.aparat.com/zabane_badan

https://t.me/Iranian_leadership_school

https://www.instagram.com/mazyare_mir

https://www.instagram.com/mazyare.mir

https://www.linkedin.com/in/mazyarmir

 

اگ ماندنیو پیشقدم در موفقیت جهان

قبل از اینکه چکیده کتاب اگ را برایتان بنویسم بهتر است در مورد این مرد بزرگ که در سخت ترین روزهای زندگی بهترین عملکرد را از خود بروز داد بیشتر و بهتر بدانیم اگ کیست؟
خوب امروز می‌خواهم داستان مردی را بگویم که شکستش او را به لبهٔ ویرانی رساند، برگشت و راه را برای موفقیت عظیمش باز کرد. شاید نام  اگ ماندینو را شنیده باشید اگرچه او در ۱۹۹۶ در گذشت، هفده کتاب او هنوز در بسیاری از قفسه کتاب فروشی‌ها دیده می‌شود.
مادر اگ ماندینو، الگو  و تشویق کننده‌اش، همیشه به او می گفت که او روزی یک نویسندهٔ موفق خواهد شد. مادرش قبل از اینکه او وارد دبیرستان شود مرد. اگ بعد از دبیرستان  بی‌هدف وارد ارتش شد و در جنگ جهانی دوم شرکت کرد.
اگ بعد از جنگ به آمریکا برگشت و متوجه شد برای یک توپچی با مدرک دبیرستان کار چندانی وجود ندارد. ده سالِ بعدی  زندگی‌اش برای او، همسرش و دخترش جهنم بود. اگ  سعی داشت در خدمات بیمه کار کند ولی مهم نبود که چه قدر سخت کار می‌کرد، خانواده کوچک او بیشتر و بیشتر در قرض فرو می‌رفت.
همانند بسیاری از افراد ناامید، عکس العملش پنهان کردن مشکلاتش بود. او هر روز بعد از تلاش ناامید کننده برای فروش برگه‌های بیمه به بار می‌رفت و مست می‌کرد. سرانجام همسر و دخترش نتوانستند رفتار او را تحمل کنند و ترکش کردند. دو سال بعدی از زندگی‌اش مبهم است: او با فورد قدیمی‌اش در کشور سفر کرد، با شغل‌های مختلف پول کافی برای یک نوشیدنی دیگر به دست می‌آورد. او شب‌های زیادی را در جوی کنار خیابان می‌گذراند،  خودمانی‌اش می‌شودیک انسان بدبخت  و غمگین.
دریک  صبح سردِ زمستانی در کلیولند زندگی‌اش تغییر یافت. او کنار پنجره دودی رنگ مغازهٔ امانت فروشی مکث کرد، به اسلحهٔ کوچک – با برچسب زرد به قیمت ۲۹ دلار، داخل مغازه خیره شد. دست داخل جیبش کرد و سه اسکناس ده دلاری بیرون آورد. می‌توانم دو گلوله بخرم و به زندگی ام خاتمه بدهم.

به هر دلیلی، اگ خودش را نکشت. چند سال بعد دربارهٔ این موضوع شوخی می‌کرد، می‌گفت که او در آن زمان شخص بی‌دل و جرئتی بود و نمی‌توانست همه شجاعتش را جمع کند.

آن روز از آن جا به کتابخانه ی عمومی شهر رفت. وارد بخش کتاب‌های خود یاری شد و با اشتیاق شروع به مطالعه کرد. به مدت چند ماه او تقریباً هر روز همهٔ بعدازظهراش را در کتابخانه می‌گذراند، کتاب بعد از کتاب بود که خواند تا زمانی که کتابی با عنوان موفقیت از طریق نگرش مثبت ذهنی  مطالعه کرد. او بسیار تحت تاثیر این ایده قرار گرفت که با  کاربرد هر اصل از موفقیت می‌تواند به روشی فکر کند که آینده‌ٔ متفاوتی را از آن خود کند.
بعد از اینکه فروشندهٔ موفق بیمه در سیلیمنت استون شد، آنچه را که همیشه می‌خواست انجام داد- نویسندهٔ مجلهٔ نوپا شرکت استون، با نام موفقیت نامحدود شد. او در ‌‌نهایت سردبیر مجله موفقیت نامحدود شد و از یک ناشر محلی به یک ناشر ملی با ۲۵۰۰۰۰ مشترک تبدیل شد.
چند ماه بعد از اینکه سردبیر مجله شده بود مجبور شد در مدت کوتاهی مقاله‌ای بنویسد. در فایل‌ها چیزی مناسب نبود. از آنجایی که اگ دیوانهٔ گلف بود  سراسر شب را در مورد بن هوگان گلف باز که بعد از حادثهٔ وحشتناک اتوموبیل فلج شده بود مقاله‌ای نوشت.
اگ مقاله را در موفقیت نامحدود چاپ کرد و چند هفته بعد نامه‌ای از یک ناشر نیویورکی که از مقالهٔ هوگان خوشش آمده بود دریافت کرد. او به اگ فرصت ارائه دست نوشته‌ای برای بررسی در خانهٔ نشر داد. به عنوان یک نویسنده این‌‌ همان نامه‌ای بود که او رویای دریافت آن را در سر داشت.
هجده ماه بعد بعد از دریافت آن نامه، اگ اولین کتابش بزرگ‌ترین فروشنده در جهان، را منتشر کرد.
دیدن آنچه رخ داد کاملاً خارق العاده بود؛ در اولین چاپ فروش ۵۰۰۰ کپی از آن کتاب. سی سال بعد از اولین چاپ، فروش آن در هر ماه به بیش از ۱۰۰۰۰۰ رسیده است. بیش از ۴۰ میلیون کپی از کتابهای اگ ماندینو در سراسر جهان فروخته شده است.
اغلب نوشته‌های اگ دربارهٔ افرادی است که در شرایط سخت بر مشکلاتشان غلبه می‌کنند و به موفقیت‌های خارق العاده‌ای می‌رسند. شکستش الهام بخش او برای کمک به مردان و زنان در شرایط سخت بود. اگ ماندینو سالهاست که دیگر در بین ما نیست ولی به خاطر آنکه او از شکست‌هایش پل‌های پیروزی را ساخت، میراث او هنوز  پابرجاست است و او به الهام بخشی در بین میلیون‌ها انسان ادامه می‌دهد.

اگ ماندینو Author of بزرگترین فروشنده ی جهان

مهم نیست امروز کیستید…

هر انسانی می تواند زندگی خود را با حکمتی ده گانه که قدمتی هزار ساله دارد، به شیوه ای مثبت دگرگون کند.

اگ ماندینو Author of بزرگترین فروشنده ی جهان

کتاب “بزرگترین فروشنده جهان” نوشته اُگ ماندینو برای اولین بار در سال ۱۹۸۳ منتشر شد و پس از آن بارها تجدید چاپ شده و بیش از پانزده میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته است. ماندینو اسرار موفقیترا در قالب داستان روایت می کند. کتاب بزرگترین فروشنده جهان شامل ده حکمت باستانی برای دستیابی به موفقیت و ثروت است که آنها را در اینجا مرور می کنیم. این سخنان از زبان اول شخص بیان می شود و قالب عبارات تاکیدی دارد. در صورتیکه این حکمت ها با روح و جانمان یکی شود و دائما آنها را در زندگی روزمره به کار گیریم موفقیت ما هیچ حد و حدودی نخواهد داشت و از هر لحاظ به رشد و غنای بیشتری دست خواهیم یافت.

حکمت اول: امروز عادات خوب و شایسته برای خود پدید خواهم آورد، و برده و غلام حلقه به گوش این عادات خواهم بود.

یگانه تفاوتی که میان افراد شکست خورده و آنانی ک با انواع موفقیت ها روبرو شده اند وجود دارد، در این است که فرق و تفاوتی اساسی میان عاداتشان وجود دارد و بس٫ بنابراین عادات خوب و شایسته، کلید دستیابی به هر موفقیتی است. حال آنکه عادات بد و ناپسند، همانا دری باز و عریض به سوی هرگونه شکست و نومیدی است.

حکمت دوم: با قلبی سرشار  از عشق، به این روز درود می گویم.

عشق بزرگترین راز عالم هستی است و کلیدی برای به دست آوردن موفقیت و پیروزی در هر قلمرویی به شمار می رود. تنها قدرت نامرئی عشق می تواند دریچۀ قلب انسانها را بگشاید.

حکمت سوم: آن قدر پافشاری خواهم کرد تا به موفقیت دست یابم.

من همواره گام به گام پیش خواهم رفت. و اگر این کار با موفقیت روبرو نشد، باز هم گامی دیگر برخواهم داشت و استواری و پایداری و مداومت لازم را از خود نشان خواهم داد و آن قدر پافشاری خواهم کرد تا به موفقیت دست یابم.

حکمت چهارم: من بزرگترین معجزۀ طبیعتم.

از همان آغاز شکلگیری این کره خاکی، هیچ موجودی درست به مانند ذهن، قلب، چشمان و گوش ها و لبان من وجود نداشته است. با اینکه من یگانه ام اما همه مردان و زنان، برادران و خواهران من اند. من موجودی منحصر به فرد هستم پس من بزرگترین معجزۀ طبیعتم.

حکمت پنجم: میل دارم امروز را به گونه ای زندگی کنم که گویی واپسین روز زندگی ام می باشد.

با فراموش کردن دیروز، حتی به فردا نیز نخواهم اندیشید. به خاطر آنچه که «ممکن است» باشد آنچه را که در لحظه حال «قطعا هست» از دست نخواهم داد. امروز، یگانه چیزی است که در اختیار دارم پس با فریادی از شادمانی به امروز درود می گویم و آن را به تمام و کمال زندگی می کنم.

حکمت ششم: امروز صاحب احساس و عواطفم خواهم بود.

آن کس که به افکار و اندیشه اش اجازه می دهد که بر اعمال و کردارش تاثیر گذارد، موجدی ضعیف است، و آن کسی که اعمال و کردار خود را به گونه ای به کار می اندازد که بر افکار و اندیشه اش مسلط باشد، موجودی توانمند و قدرتمند است.

حکمت هفتم: به دنیا خواهم خندید.

هیچ موجودی غیر ازبشر نمی تواند بخندد. تنها من این امتیاز را دارم که هرگاه اراده کنم می توانم خنده بر لبانم بنشانم. پس از امروز عادت خندیدن را در وجود خویش پرورش خواهم داد. از امروز به دنیا خواهم خندید اما بیش از هر چیز بر خودم خواهم خندید و در دام زیادی جدی گرفتن خود که منجر به کبر و غرور و منیت می شود، نخواهم افتاد.

حکمت هشتم: امروز، صد برابر بر میزانِ ارزش خود خواهم افزود.

من با تقویت دانش و مهارتم از کارهای هنرمندانه و نبوغ ذاتی ام در تمام امور زندگی و در حرفه خویش به بهترین نحو استفاده خواهم کرد. با بهترین استفاده از لحظه حال، همواره تلاش خواهم ورزید که ساعت بعدی زندگی ام را به بهترین ساعت بعدی مبدل کنم.

حکمت نهم: از هم اکنون و فورا اقدام می کنم.

اگر بی درنگ دست به عمل نزنم، تمام رویاها و نقشه ها و برنامه هایم فاقد ارزش و اعتبار خواهد بود پس هم اینک در جهت تحقق رویاهایم وارد عمل می شوم.

حکمت دهم: برای راهنمایی در مسیر حرکت به سوی رویاهایم از خدای بزرگ یاری خواهم خواست.

آه ای خالق و آفریدگار همۀ چیزها! به دادم رس! زیرا امروز، با حالتی برهنه و تنها و بی کس، قدم به جهان هستی قدم خواهم نهاد و بدون دست قدرتمند تو برای هدایت و راهنمایی ام، از مسیر اصلی منحرف و دور خواهم شد. همان مسیری که به سعادت، نیکبختی، موفقیت و کامیابی می رسد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *