مغالطه یا سفسطه اصل گمشده در مذاکره حرفه ای
مغالطه یا سفسطه در مذاکره
مغالطه در مذاکره
این مطلب بخشهایی از کارگاه تاپ گان مذاکره ایران است .
Advanced workshop of Iran negotiators
مازیار میر مشاور و پژوهشگر
mazyarmir.com@gmail.com
https://www.aparat.com/mazyarmir
https://www.aparat.com/zabane_badan
https://www.instagram.com/mazyare_mir
مغالطهها یا سفسطهها در مذاکره یکی از مهمترین بخشهای یک مذاکره را تشکیل می دهند که ما در فصل ترفندهای مذاکره
آن را بخش بندی می کنم.
به نظر می رسد که يكى از بزرگترين خطراتى كه تفکر انسانی امروز را مورد تهدید قرار می دهد و در مرکز این
تهدید مذاکره است . آری این تهدید را باید مغالطه در استدل های مذاکره ارزیابی نمود.
این روزها با دیدن شیادان عرصه های مختلف و مخصوصا شیادان آموزشی که فكر جوانان و مخصوصا مردم را به
سمت اهداف غير انسانى و نیات پلید خود و جذب منابع مالی سوق می دهند واقعا قلب و روح مرا دستخوش
طوفان می کنند اما به راستی باید اذعان کنم که از کوتاهی ما است که دیوار بلند است ولاغیر
کاملا واضح و روشن است که در این مسیر تغيير افكار و منحرف شدن آن، كردار و رفتار اشخاص نيز تحت تأثير
آنها، منحرف مىشود. بنابراين، شناسايى انواع مغالطات، در داشتن تفكرى صحيح، لازم و ضرورى است.
در این دوره آموزشی با دقت در استدلالها، مغالطات موجود سعی نموده ام پاره ای از انان را با شما به اشتراک
بگذارم
مغالطه چیست و چه کاربردهایی دارد و شیوه های رایج استقاده از ان وجود دارد؟
«مغالطه» در لغت، به معناى سوق دادن ديگرى به اشتباه و نيز شاید بتوان با رویکرد دیگری گفت اشتباهكارى (خود فرد) است.
مغالطه همچنین از واژه عربی غلط مشتق شده و استدلالی است که در آن فساد معنوی وجود داشته باشد، و تفاوت
مغلطهگر با سفسطهگر در آن است که اولی نادانسته مرتکب اظهار برهان مبتلا به انحراف میشود و دومی دانسته و برپایهٔ اصول تغلیط به سوی استنتاج منطبق با مقصود خود میگراید.
ما در اصطلاح منطق، «مغالطه» نوعى قياس است كه مواد آن شبيه مواد برهان يا مواد جدل، و صورت آن شبيه صورت قياس
منتهی شود و براى اثبات ادعايى و ابطال ادعايى ديگرمورد بهره برداری می شوددلایل منطقی برای مغالطه عبارتند از:
- نخست آنکه دستکم یکی از مقدمات گزاره نادرست باشد که اندازه ان از کم تا زیاد باشد
- دوم آنکه مقدمات گزاره، متضمن نتیجهٔ گزاره نباشد شاید بد نباشد کزاره را هم بیان کنم که عبارت است از :
به جملهای خبری که در حال حاضر یا آینده، دارای ارزش درست یا نادرست (راست یا دروغ) باشد، گزاره میگوئیم. جملههای
پرسشی، امری، عاطفی (بیان احساسات) گزاره محسوب نمیشوند.
اساسا مغالطه ها جزئی از برهان است که بهطور قابل اثباتی در منطق آن ایراد وجود دارد و بنابراین کلِ برهان را نامعتبر
میسازد. مغالطه ممکن است برای وارونه کردنِ حقیقت(ها) به کار رود.
مغالطهگر کیست؟
کسی مغالطه گر است که از روی استدلال نادرست به یک نتیجهٔ درست یا نادرست رسیده است و ممکن است آن نتیجه را
برای نتیجهگیریهای دیگری هم بکار ببرد و سلسله اشتباهات فاحش را بصورت خواسته و نتاخواسته رقم بزند.
اما سفسطه چیست؟
سفسطه یا(Sophisme) عبارت است از: مغالطه کردن برای وارونه نشان دادن حقایق
سفسطه اما ارتباط ریشهای با سوفسطائی (Sophistēs) دارد که خود، از ریشه سوفوس (Sophos)، مشتق شدهاست که در
زبان یونانی، به معنی خرَد، دانایی و فرزانگی است. در طول قرنها این واژگان بر اثر افراط برخی از این آموزگاران، این واژه معنای
دیگری پیدا کرد. آنها به حقانیت و صدق و کذب ادعا کاری نداشتند؛ بلکه تنها میخواستند به شاگردانشان آموزش دهند که
چطور باید در مناظرهها به هر صورت ممکن، حریف را مغلوب کرد بدون آنکه لزوماً حق با آنها باشد.
گونههای رایجی از مغالطه
در استدلالهای منطقی مغالطهها ساختاری یا ناساختاری میباشند. از آن جایی که درستی یک استدلال قیاسی به شکل آن
بستگی دارد، مغالطهٔ ساختاری استدلال قیاسیای است که شکل باطلی دارد در حالی که یک مغالطهٔ ناساختاری
هر استدلال نادرستی است که کاستی و عیب آن در شکل استدلال نیست و با نگاه کردن به محتویات آنها میتوان آنها را
شناسایی کرد.
از زمان ارسطو مغالطههای بیقاعده بهطور کلی بسته به منشأ مغالطه در دستههای گوناگونی طبقهبندی میشوند. رایجترین
اشکال مغالطه در سخنرانیهای سیاسی آشکار میشود.
تشخیص مغالطه در استدلالهای حقیقی ممکن است مشکل باشد؛ زیرا این استدلالها غالباً در ساختارهای خود از الگوهای
بدیع و فصیحی استفاده میکنند که اتصالات منطقی در بین اظهارات آنها مبهم و نامفهوم میشود. همچنین ممکن است
مغالطهها از ضعف احساسی یا عقلانی طرف بحث بهره ببرند. داشتن توانمندی تشخیص مغالطههای منطقی در
استدلالها، احتمال وقوع چنین امری را کاهش میدهد.
نظریهٔ مناظره معبر متفاوتی را برای فهم و طبقهبندی مغالطهها فراهم کردهاست. از این معبر یک استدلال هم چون قراردادی
انفعالی میان افرادی که برای حلکردن یک ناسازگاری تلاش میکنند، نگریسته میشود. قرارداد براساس قوانین خاص فعل و
انفعالات تنظیم شدهاست و تخطی از این قوانین مغالطهها هستند. بسیاری از مغالطههایی که در زیر آمدهاند در صورتی که به
آنها از این منظر بنگریم، بهتر فهمیده خواهند شد.
چند گونه از مغالطات رایج:
- تعمیم های ناروا:
- تعمیم ناروا در واقع نوعی از استقرای ناقص است که با آن کسی از چند نمونه محدود یا غیرمتعارف، حکمی کلی صادر میکند؛ در حالی که آن نمونهها کم یا نامتناسب هستند. نمونه: «در یکی از کشورهای اروپایی، روزنامهنگاری از یک سیاستمدار دربارهٔ میزان محبوبیت او پرسید. وی در پاسخ گفت: محبوبیت من در بین ملت از همهٔ رقیبانم بیشتر است؛ زیرا در یک نظرخواهی که به تازگی در این کارخانه به عمل آمده، ۶۸ درصد کارگران به من رأی دادهاند و بقیهٔ آنان به دیگران»
- نادیده گرفتن استثنائات:
- عمومیتی ایجاد میکند که مغایر با استثنائات است. نمونه: مجروح کردن مردم یک جنایت است. جراحان مردم را مجروح میکنند. در نتیجه جراحان جنایتکارند.
- آوردن جملات دوپهلو و مبهم:
- در این مغالطه، ساختار جمله به شیوهای است که بیش از یک معنا بر آن متصور است. علل دوپهلو بودن جملات و ابهام در ساختار آنها متعدد است. مهمترین آنها مثال ابهام مرجع ضمیر است.
- ابهام مرجع ضمیر:
- نمونه: «گویند فرمانروای ستمگری، مردی را دستگیر کرد و فرمان مرگ او را صادر کرد. پس از آن به او گفت: اگر در میان مردم، بر سر منبر، فلان شخصیت محبوب مردم را لعن کنی، تو را آزاد خواهم ساخت. روز معین آن مرد مبارز بر فراز منبر رفت و گفت: ای مردم، فرمانروای شما از من خواستهاست که فلان شخصیت را لعنت کنم؛ پس لعنت خدا بر او باد». این عبارتی دو پهلوست زیرا تصریح نشدهاست که مرجع ضمیر فرمانرواست یا شخصیت محبوب.
- تمثیل ناروا:
- در بیشتر تمثیلها وجه مشابهت دو پدیده ذکر نمیشود و استنباط آن بر عهده مخاطب گذاشته میشود. نمونه: «دولت هم مانند یک خانواده نمیتواند بیشتر از درآمدش خرج کند»؛ اما این تشابه درست نیست، زیرا دولت تسلطی بر سیستم اقتصادی خود دارد که خانواده چنان تسلطی ندارد و مثلاً میتواند نرخ سود قرضهایش را در یک سیاست پولی تغییر دهد، اسکناس چاپ کند و…
- تصدیق تالی:
- نتیجهای از فرض گرفته میشود که بنا بر منطق قابل گرفتن نیست. یعنی از اینکه P نتیجه میدهد Q نتیجه بگیریم که Q آنگاه P. نمونه: اگر به بیماری آنفلونزا مبتلا باشید آنگاه گلودرد خواهید داشت. حال اگر بگویید: «من گلو درد دارم، پس به بیماری آنفلونزا مبتلا هستم،» مغالطه کردهاید زیرا بیماریهای دیگر هم میتواند منجر به گلودرد شود.
- انکار مقدم:
- از درستی P آنگاه Q نتیجه بگیرید که اگر P برقرار نباشد Q نیز برقرار نیست. مثلاً: اگر من در انتخابات آمریکا شرکت کنم آنگاه یک شهروند آمریکایی هستم. من در انتخابات آمریکا شرکت نمیکنم، بنابراین من یک شهروند آمریکایی نیستم. در حالی که یک شهروند آمریکایی میتواند انتخاب کند که رأی بدهد یا نه.
- استنتاج باطل از حق:
- از روشهای بسیار رایج مغالطهاست. در این روش، گوینده نخست مطلب درستی را میگوید و سپس از آن نتیجه نادرست میگیرد.
- انتشار خبر دروغ در سطح وسیع:
- دروغ مغالطه و عامل لغزش اندیشه است؛ نادرستی مقدمات استدلال باعث عدم اعتبار کل استدلال میشود. پیامد دروغ، گمراهی شنونده یا خوانندهاست. انتشار خبر دروغ به نحوی صورت میگیرد که هزینههای بسیاری را صرف تبلیغات و شایعات دروغ مینمایند.
- تحلیل نادرست پدیدهها:
- در جامعه پدیدههای گوناگون وجود دارد. ممکن است کسی پدیدهای را نتیجهٔ فلان پدیدهٔ دیگر معرفی کند، در صورتی که در واقع چنین نباشد. مثلاً ممکن است افزایش خودکشی یا طلاق یا قاچاق یا دزدی یا بزهکاری را به عوامل اقتصادی مربوط کند؛ درحالیکه عوامل بسیار دیگری نیز هستند.
- معنی عبارت برخلاف مراد گوینده (تفسیر نادرست):
- این مغالطه هم بسیار شایع است و بدین صورت است که مطلبی از کتاب نویسندهای یا شعری از شاعران را مطابق گرایش باطنی خود، معنی میکند و همهٔ معانی و تفاسیر دیگر را نفی میکند.
- استدلال از سکوت:
- مغلطه استدلال از سکوت همانطور که از نامش پیداست ارتباط مستقیمی با سکوت دارد. این مغلطه زمانی انجام میگیرد که فردی سکوت فرد یا افراد دیگر را شواهدی کافی برای نتیجه گرفتن گزاره (منطق) یا گزارههایی قطعی قرار دهد، در حالی که لزوماً ارتباط منطقی بین آن سکوت و نتایج ادعا شده وجود ندارد. نمونه: اگر پرهام نقاش چیرهدستی بود احتمالاً به ما میگفت، چون چنین چیزی به ما نگفته پس قطعاً نقاش چیرهدستی نیست.
- تکذیب یا تخطئه گوینده:
- در این مغالطه شخص به جای این که به محتوای سخن بپردازد، به تکذیب و تخطئه گوینده و خاستگاه آن میپردازد. منشأ این مغالطه این تصور نادرست است که: «امکان ندارد یک عقیده صحیح و مستدل از سوی کسی که دارای موقعیت مناسب علمی و اجتماعی و… نیست، ارائه شود.» مانند این که فردی شما را نصیحت میکند اما برای مثال معتاد است و شما اولین چیزی که بیان میکنید اینست که خود را ابتدا تغییر بده، نه اینکه مرا نصیحت کن.
- مغالطههای آماری:
- این مغالطه در مسایل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بسیار رایج است و از شیوههای بسیار متداول تبلیغاتی است.
- مصادره به مطلوب:
- این مغالطه وقتی رخ میدهد که کسی نتیجه استدلال مطلوب را که باید اثبات شود، اثباتشده بداند، به عبارت دیگر، در مقدمات استدلال از همان نتیجهای که در صدد اثبات آن است، استفاده کند. نمونه: مولیر در یکی از نمایشنامههای خود در مورد دختری که خود را به لالی زده بود، مینویسد: پزشکی را برای مداوای او به بالینش آوردند، از او پرسیدند: «چرا این دختر لال شدهاست؟» پزشک گفت: «برای این که نمیتواند سخن بگوید.» از او پرسیدند «چرا نمیتواند سخن بگوید؟» جواب داد: «برای این که زبان او قدرت عمل را از دست دادهاست.»
- اهمال در شرایط قیاس:
- اهمال در شرایط قیاس آن است که شرایط استنتاج و قواعد استنتاج را رعایت نکنند و مثلاً از ضروب عقیم، نتیجه بگیرند یا جایی که نتیجهٔ قیاس جزئی است، نتیجهٔ کلی استنتاج کنند. همچنین است رعایتنکردن شرایط حد وسط که قیاس سفسطی تولید میکند.
نمونه اول:
ماست از شیر است؛ شیر برای اسهال مضر است؛ پس ماست برای اسهال مضر است.
نمونه دوم فردی استدلال میکند:
- پنیر، غذاست.
- غذا خوشمزهاست.
- بنابراین پنیر خوشمزهاست.
او در این استدلال ادعا میکند که ثابت کردهاست که پنیر خوشمزهاست. این استدلال خاص به شکل قیاس مطلق است. هر
استدلالی باید هم فرض مقدم داشته باشد و هم نتیجهگیری. در این نمونه ما نیاز داریم که فرضهای مقدم (فرضهایی که
استدلالکننده انتظار دارد مخاطبش درستی آنها را بپذیرد) را مشخص کنیم. فرض نخست تقریباً بنا به تعریف درست
است: پنیر یک مادهٔ غذایی قابل خوردن توسط انسان است. فرض دوم بنا به معنایش کمتر روشن است: از آن جایی که
این برهان (منطق) شامل هیچ سوری نیست، میتوان هر یک از معانی زیر را از آن برداشت نمود:
- همهٔ غذاها خوشمزهاند.
- بیشتر غذاها خوشمزهاند.
- به نظر من همهٔ غذاها خوشمزهاند.
- بعضی از غذاها خوشمزهاند.
در همهٔ حالات بالا به جز حالت اول فرض مقدم دوم برقرار نمیگردد. گوینده، ممکن است فرض کرده باشد که مخاطبش معتقد
است که همهٔ غذاها خوشمزهاند، اگر مخاطب، چنین عقیدهای داشته باشد آنگاه استدلال گوینده، درست است؛ در این مثال
باید مخاطب فرض شخص گوینده را تصدیق نماید؛ هر چند احتمال اینکه مخاطب معتقد باشد که برخی از غذاها بدمزهاند، بیشتر
است. در این حالت نسبت به ابتدای امر برای گوینده، پیشرفتی حاصل نشدهاست؛ چرا که اکنون او باید ثابت کند که پنیر یک
غذای خوشمزه و مقبول در سراسر جهان است که در حقیقت، شکل تغییر یافتهای از همان قضیهٔ اولیه است. بنا به نوع دیدگاه
مخاطب، ممکن است که گوینده، مرتکب مغالطهٔ مصادره به مطلوب شده باشد.
- مغالطهٔ همبستگی:
رویدادهایی از نوع الف که همیشه با رویدادهایی از نوع ب همراه هستند؛ پس رویداد نوع الف، علت رویداد نوع ب است. برای
نمونه شخصی بگوید در تابستان آمار قتل زیاد میشود و همچنین آمار مصرف بستنی افزایش میابد، در نتیجه بعلت افزایش
مصرف بستنی است که قتل افزایش میابد دچار مغالطه همبستگی شدهاست، زیرا هر دوی این پدیدهها تحت تأثیر افزایش دما
به وجود میآیند و هر دو محصول افزایش دما هستند. این خطای استدلالی مغالطه «همبستگی» نام دارد و معمولاً به خاطر
همزمان بودن دو پدیده رخ میدهد
مغالطههای شکلی
مغالطههای شکلی، به مغالطههایی گفته میشود که در شکل بحث، میتوان آنها را دید، و نیازی به فهمیدن محتوای بحث
برای پیدا کردن این نوع مغالطهها نیست. تمامی مغالطههای شکلی، نوع مشخصی از مغالطههای ناپیرو (به فرانسوی: non
sequitur) هستند.
مغالطات
- مغالطهٔ اشتراک لفظ: استفاده از واژههایی که دارای دو یا چند معنا هستند بدون قرینهای که بر معنای مورد نظر، دلالت کند.
- کژتابی یا ابهام ساختاری: بهکارگیری جملهای که میتواند به دو یا چند گونه، بیان و فهمیده شود.
- مغالطهٔ واژه مبهم: استفاده از واژههای مبهمی که قابلیت تفسیرهای گوناگون دارند.
- اهمال سور: ذکر نشدن سورِ قضیه و تلقی آن بهعنوان قضیهای کلی.
- مغالطه دوری: تعریف دو چیز یا لفظ مبهم به یکدیگر، درحالیکه برای شناخت هریک، نیازمند به شناخت دیگری باشد.
مغالطات عدم دقت برای گمراهساز
- مغالطهٔ کُنه و وجه:
- معرفی یک صفت یا یک جنبهٔ خاص از یک پدیده بهعنوان ذات و اساس آن.
- مغالطه علت جعلی:
- معرفی امری که علت نیست یا بخش کوچکی از علت است بهعنوان علت اصلی.
- بزرگنمایی:
- جلوه دادن جنبه یا جنبههای خاصی از یک واقعیت بهصورت بزرگتر و مهمتر از آنچه که هست.
- کوچکنمایی:
- جلوه دادن جنبه یا جنبههای خاصی از یک واقعیت بهصورت کوچکتر و کماهمیتتر از آنچه که هست.
- مغالطهٔ متوسط:
- مغالطهٔ آماری برای بیان اطلاعات خاص موردنظر.
- نمودار گمراهکننده:
- استفاده از نمودارهای مغرضانه برای بیان اطلاعات آماری.
- تصویر گمراهکننده:
- استفادهٔ نادرست از اندازهٔ تصویری که بهعنوان نشانهٔ دادههای آماری بهکار میرود.
مغالطات نقل
- دروغ:
- مطابقت نداشتن خبر با واقعیت.
- توریه:
- بیان سخنی که معنای آن، بهظاهر، درست است؛ ولی آنچه که مخاطب از آن، درک میکند، نادرست و دروغ است.
- نقل قول های ناقص:
- نقل گزینشیِ بخشی از سخنان دیگران بدون توجه به پیام اصلیِ او در مجموعهٔ سخنانش
- تحریف:
- کاستن و افزودن محتوای یک متن.
- تفسیر به رأی یا تفسیر نادرست:
- تفسیر یک سخن مغایر با اغراض گوینده و موافق با اغراض شخص.
- مغالطهٔ تأکید لفظی:
- تکیه و تأکید بر برخی از الفاظ یک قضیه و استنباط معانیای که موردنظر گوینده نیست.
مغالطات ادعای بدون استدلال
- استدلال از راه سنگ: ایجاد زمینهای برای طلب نکردن دلیل ازسوی مخالفان و سلب امکان نقّادیِ مدعای موردنظر.
- اتهام نادانی: ادعای اینکه آن مدعا بسیار واضح و بدیهی است و نیاز به استدلال ندارد.
- مسموم کردن سرچشمه: نسبت دادن یک صفت منفی و ناپسند به مخالفان آن مدعا یا کسانی که تردید میکنند.
- مغالطهٔ تلهگذاری: نسبت دادن یک صفت مثبت و پسندیده به موافقان آن مدعا یا مخاطبانی که آن را میپذیرند.
- مغالطهٔ توسل به جهل: اینکه مدعای موردنظر، نفی نشدهاست یا دلیلی برخلاف آن نیست؛ پس آن، درست است.
- مغالطهٔ طلب برهان: درخواست از مخاطبان که اگر مدعای موردنظر را نمیپذیرند، بر ضد آن، دلیل بیاورند.
- مغالطهٔ طردِ شُقوق: با ذکر عیوب شُقوق مختلف، مطلوبیت شِقّ موردنظر را اثبات کردن.
- مغالطهٔ تکرار: تکرار مدعا بهجای استدلال برای اثبات آن.
- فضلفروشی: تظاهر به داشتن کمالات و فضل بسیار برای اینکه سخن گوینده (فاعلِ امر یا سخن) پذیرفته شود.
- کمیتگرایی افراطی: استفادهٔ نابهجا از اعداد و ارقام برای نشان دادن دقت زیاد مدعا.
- مغالطهٔ بیان عاطفی: استفاده از کلماتی با بار ارزشیِ مثبت بهجای استدلالهای موافق یک مدعا، و بالعکس.
- عبارات جهتدار: استفاده از کلماتی با بار ارزشیِ مثبت و منفی بهجای استدلال یک مدعا.
- توسل به احساسات: تأثیر روانی بر مخاطب و استفاده از احساسات و عواطف برای منحرف کردن او از مقام استدلال.
- تهدید: جایگزین کردن زور بهجای استدلال؛ یعنی اگر مدعای موردنظر را نپذیرد، آسیبی به او خواهد رسید.
- تطمیع: جایگزین کردن منفعتطلبی بهجای استدلال؛ یعنی اگر مدعای موردنظر را بپذیرد، نفعی به او میرسد.
- مغالطه توسل به ترحم: جایگزین کردن ترحم و دلسوزی بهجای استدلال؛ یعنی تشویق به پذیرفتن سخن شخص قابل ترحم.
- آرزواندیشی: جایگزین کردن امید و آرزو بهجای استدلال.
- عوامفریبی: استفاده از هیجان جمعی؛ گرایش به تفاخر بهجای استدلال.
- مغالطهٔ توسل به مرجع: استفاده از نظر افراد مشهور بهعنوان حجت و دلیل برای یک مدعا.
- مغالطهٔ تجسم: فرض و گمانِ یک جسم عینی و خارجی بهازای هریک از الفاظ و کلمات.
- مغالطهٔ توسل به احتمالات: بهرهگیری از احتمالات بهجای استدلال.
- مغالطهٔ جَزمیگرایی: مطرح کردن مدعا و اجازه ندادنِ تشکیک در آن.
- مغالطهٔ توسل به ترس: مغالطهای است که در آن، فرد تلاش میکند که حمایت از نظر خود را با ایجاد ترس و غرضورزی به سمت رقیب ایجاد کند؛ این نوع از مغالطه در سیاست و بازاریابی، امری عادی است.
- مغالطه وجودی: شخص به جای آوردن دلیل و برهان برای حقانیت و درستی یک عقیده یا نظر، به موجود بودن آن عقیده متوسل میشود و احتجاج میکند که چون فلان عقیده در بین بعضی افراد وجود دارد، پس حقیقت نیز دارد. گاهی این مغالطه را به #نتیجهگیری_حقیقت_ازواقعیت نیز نسبت میدهند. مغالطه در اینجا از این امر ناشی میشود که صرف موجودیت یک شیء را دلیل بر حقانیت آن میدانند. حال آنکه صرف تحقق و وجود یک شیء دلیل بر حق بودن یا ارزشمندی آن نیست.
- مغالطه توسل به منبع الهی: این مغالطه وقتی روی میدهد که شخصی ادعا میکند که چیزی آنقدر شگفتانگیز، عجیب، خارقالعاده یا منحصربفرد است که حتماً باید منبعی فرازمینی، فرامادی یا الهی داشته باشد.
- این مغالطه با نام «توسل به ناباوری» (به انگلیسی: divine fallacy or Argument from incredulity) نیز شناخته میشود.
- مغالطه ادعای ابطال ناپذیر: مغالطه ادعای ابطال ناپذیر زمانی روی میدهد که فردی ادعایی مطرح کند که اثبات غلط بودن آن غیرممکن است.[۲] به عبارت دیگر بیان یک ادعا و اصرار بر درستی آن درحالیکه امکان نشان دادن نادرستی آن با آزمایش یا مشاهده وجود ندارد. بیان ادعای ابطال ناپذیر راهی است برای ترک مسیر منطقی در بحث و گفتگو. این ادعاها معمولاً بر مبنای اعتقاد و ایمان بیان میشوند.
- مغالطه فیزیک کوانتوم: استفاده از فیزیک کوانتوم برای اثبات مدعایی که هیچ ارتیاطی به فیزیک کوانتوم ندارد. یا استفاده از قوانین عجیب و نامتعارف فیزیک کوانتوم که مختص جهان زیراتمی و فیزک ذرات است برای ایجاد شک و تردید در قوانین پذیرفته شده جهان هستی.
مغالطات مقام نقد
- پارازیت: ایجاد وقفه در ارائهٔ یک سخن یا پیام یا ایجاد مانع در رسیدنِ آن به مخاطب.
- اتهام ابهام: مبهم و نامفهوم شمردن سخنی که مبهم نیست.
- تکذیب نادرست: دروغ و غیرواقعی معرفی کردن یک مدعا.
- سادهانگاری مدعا: پیشپاافتاده تلقی کردن یک مدعا.
- اتهام مغالطه: مغالطهآمیز معرفی کردنِ سخنی که مغالطهآمیز نیست، بدون ارائهٔ دلیل برای آن.
- مغالطهٔ توسل به شخص: نقد گوینده بهجای نقد گفتهٔ او.
- توهین: ناسزا گفتن و دشنام دادن.
- مغالطهٔ منشأ: اشاره به اینکه سرچشمه و اصل موضوع موردنقد، از شخصیت مذمومی بودهاست.
- مغالطهٔ پهلوانپنبه: ترسیم یک مدعای ضعیف و نقد آن بهجای نقد مدعای اصلی.
- مغالطهٔ کاملِ نامیسر: رد همهٔ راهحلهای موجود با اشاره به نقاط ضعف آنها یا مقایسه با کاملِ نامیسر.
- ارزیابی یکطرفه: تنها به نقاط ضعف یا قوت موضوعی اشاره کردن و نادرستی یا درستی آن را نتیجه گرفتن.
- مغالطهٔ رد استدلال: از نادرست بودن یا مغالطهآمیز بودن دلیل یک مدعا، نادرستیِ خودِ آن را نتیجه گرفتن.
- مناقشه در مثال: بهجای رد مدعا، در مثالها و مصادیق آن تردید کردن.
- مغالطهٔ تخصیص: رد یک مدعای کلی با اشاره به حالتی خاص و غیرطبیعی که در آن حالت، آن مدعا صادق نیست.
- بهانه: نپذیرفتن سخنی بهدلیل برخی اشکالات جزئی.
- مغالطهٔ جمع مسائل در مسئلهٔ واحد: ادغام سؤالات در سؤالی که مبتنی بر پیشفرضهاییست که مخاطب قبول ندارد.
مغالطات مقام دفاع
- عوض کردن موضوع بحث: بحث را به بیراهه کشاندن.
- نکتهٔ انحرافی: منتفی کردن زمینهٔ پاسخگویی با بهرهگیری از یک نکتهٔ بیربط.
- شوخی بیربط: استفاده از طنز و لطیفه برای پوشاندن ضعف خود و تشویش اذهان عمومی.
- مغالطهٔ توسل به واژههای مبهم: در مقام توجیهِ یک مدعای نادرست، به تفسیر دلخواه از واژههای مبهم پرداختن.
- توسل به معنای تحتاللفظ: در مقام توجیه یک سخن، مطرح کردن این ادعا که منظور اصلی، معنای تحتاللفظِ برخی واژهها بوده نه معنای متبادر به ذهن.
- مغالطهٔ تغییر تعریف: در مقام توجیه یک سخن، مطرح کردن این ادعا که از برخی واژهها معانی خاص دیگری مورد نظر بودهاست.
- مغالطهٔ تغییر موضع: در مقام توجیه یک سخن، مطرح کردن این ادعا که آن سخن از دیدگاه و دیدگاه خاصی بیان شدهاست.
- مغالطهٔ استثنای بیاهمیت: پذیرش مثالِ نقض، اما غیرمهم و بیتأثیر جلوه دادن آن.
- مغالطه ازطریق تخطئهٔ مخاطب: اشاره به اینکه خودِ منتقد هم مرتکب همان خطایی شده که از آن انتقاد میکند.
- تبعیضطلبی: درخواست اینکه ملاکهای نقدِ مدعای او با ملاک نقدِ مدعای دیگران متفاوت باشد.
- مغالطهٔ حفظ پیشفرض: بیتوجهی به شواهدِ خلاف و اصرار بر مدعا.
- پذیرش ظاهری نقد: اشاره به انتقاد و پذیرش ظاهری آنها و باقی ماندن بر مدعای خطا.
- این مغلطه زمانی صورت میگیرد که فردی ادعایی کلی درمورد گروهی از آدمها مطرح میکند و وقتیکه مثالی نقض از میان همان گروه به وی داده میشود، بهجای پسگرفتن ادعای کلیِ خود، سعی میکند معنی واژه را تغییر دهد و تفسیری جدید از آن بیان کند که این تفسیر رایج و مورد توافق طرفین نیست.
- این مغلطه همچنین با نامهای Tu quoque (ته، کوکوای) و «دو خطا یک درست را نتیجه میدهند» شناخته میشود. ضربالمثل «دیگ به دیگ میگوید رویت سیاه» نیز در واقع به همین مغلطه اشاره دارد.
- حملهٔ شخصی: حملهٔ شخصی، فرنام عمومی است که به گروهی از مغلطهها تعلق میگیرد. در این مغالطات، یک ادعا یا استدلال با استناد به حقیقتی بیارتباط (با ادعا یا استدلال) در مورد کسی که آن ادعا یا استدلال را ارائه دادهاست رد میشود. همچنین میتوان گفت در مغلطهٔ حملهٔ شخصی، بهجای حمله به استدلالِ یک شخص، به شخصیتِ او اعتراض میشود و با پررنگ کردن یک نقطهٔ قابل اعتراض، تلاش میشود که استدلالِ آن شخص و ادعایش به حاشیه رانده شود.
مغالطات صوری
- عدم تکرار حد وسط: تکرار نشدن حد وسط بهطور کامل و دقیق.
- مغالطهٔ وضع تالی: در یک قضیهٔ شرطی، با فرض تالی (منطق)، تحقق مقدم (منطق) را نتیجه گرفتن.
- مغالطهٔ رفع مقدم: در یک قضیهٔ شرطی، با رفع مقدم، وضع تالی را نتیجه گرفتن.
- مغالطهٔ مقدمات منفی: نتیجهگیری از قیاسی با مقدمتین سالبه.
- مغالطهٔ مقدمات ناسازگار: استنتاج از قیاس دارای مقدمتین متناقض.
- مغالطهٔ افراد غیرموجود: از قضایای کلی، نتیجهٔ جزئی گرفتن.
- ایهام انعکاس: برای موجبهٔ کلّیّه، عکس کلّیّه، و برای سالبهٔ جزئیه، عکس قائل بودن.
- سوء تألیف: تعمیمیافته بودنِ حدیِ موضوع (منطق) یا محمول (منطق) در نتیجه، بدون تعمیم آن در مقدمات قیاس، و نیز استنتاج از قیاسی که حد وسط آن در هیچیک از دو مقدمه تعمیمیافته نیست.
مغالطه در استدلال پیشفرضِ نادرست
- سنتگرایی: هر پدیده یا عقیدهٔ بهیادگارمانده از گذشته، درست و پذیرفتهاست، و هر عقیدهٔ بیسابقه، مردود و نادرست است.
- تجددگرایی: هر پدیده یا عقیدهٔ نو و جدید، مقبول و درست است و هر عقیدهٔ بهیادگارمانده از گذشته مردود است.
- فقرگرایی یا توسل به برتری فقر: افراد فقیر و تهیدست دارای شخصیت مثبت و افکار درست هستند.
- ثروتگرایی یا توسل به برتری ثروت: افراد ثروتمند و متمول دارای شخصیت مثبت و افکار درستاند.
- مغالطهٔ توسل به اکثریت: هر موضوعی که اکثریتِ مردم نسبت به آن موافق باشند، درست است.
- مغالطهٔ علت شمردنِ مقدم: در دو حادثهٔ متوالی، حادثهٔ اول، علت حادثهٔ دوم است.
- مغالطهٔ علت شمردن مقارن: دو حادثهٔ همزمان یک حادثه، علت حادثهٔ دیگر است.
- مغالطهٔ ترکیب: اگر اجزای مجموعهای دارای وصفی باشند، کل آن مجموعه نیز دارای آن وصف خواهد بود.
- مغالطهٔ تقسیم: اگر کل مجموعه دارای وصفی باشد، اجزای آن مجموعه نیز دارای همان وصف هستند.
- مغالطهٔ میانهروی: در هر بحثی با دو نظریه یا طرح مخالف، باید نظر میانه را انتخاب کرد.
- مغالطهٔ قمارباز: در وقوع یک امرِ محتمَل، نتیجهٔ مراتب قبلی در مراتب بعدی مؤثر است.
مغالطهٔ ربطی
- مغالطهٔ مُضمَر محدود: ذکر نکردن یکی از مقدمات که در واقع نادرست است.
- مغالطهٔ فصلِ امر: استفاده از قیاس استثناییِ منفصله درحالیکه قضیهٔ شرطیهٔ منفصله، حقیقیه یا مانعةالخُلُوّ نیست.
- ذوالحدّینِ جعلی: میان مقدم و تالیِ قضایای شرطی، رابطهای وجود ندارد یا قضیهٔ فصلی، حقیقی نیست.
- خَلطِ نسبت: استفاده از نسبتهای غیرمتقارن و غیرمتعدی بهعنوان نسبتهای متقارن و متعدی
- مغالطه دلیل نامربوط: استنتاجی که در آن، نتیجهٔ منطقیِ مقدمات نسبت به نتیجهٔ گرفتهشده، اعم، اخص یا مباین باشد.
- مصادره به مطلوب: استفاده از نتیجه در مقدمهٔ استدلال.
- استدلال دُوری: بهکار بردن مقدمهای که صحت آن وابسته به صحت نتیجهٔ استدلال است.
- تعمیم شتابزده: صادر کردن حکم کلی با نمونهٔ ناکافی.
- مغالطهٔ آماری
- پنداشت پرسش: بهرهگیری از نتیجه در مقدمهٔ استدلال.
- مغالطهٔ تمثیل: تسرّی دادن حکم یک چیز به چیزی دیگر که در صفتی شبیه چیز اول باشد.
- شیب لغزنده: این مغالطه زمانی روی میدهد که کسی ادعا کند که پذیرفتن یک مسئله، یا برداشتن یک قدم، یا روی دادن یک اتفاق، بدون شک باعث ایجاد زنجیرهای بلند خواهد شد که در انتهای آن رخدادی بزرگ و معمولا ناگوار خواهد بود. مثلا اگر کسی ادعا کند که من به فرزندم اجازه نمیدهم که از خانه خارج شود چراکه اگر خارج شود، دوستانی بد خواهد یافت، بعد این دوستان به او مواد مخدر تعارف میکنند، بعد او مصرف خواهد کرد، بعد معتاد خواهد شد، بعد به کار پخش مواد مخدر مشغول خواهد شد و در انتها گرفتار قانون شده و اعدام خواهد شد. پس او را درخانه حبس میکنم تا هرگز اعدام نشود……
- همانطور که ملاحظه نمودید سطح و اندازه مغالطات بسیار گسترده است و اگاهی و اشراف نسبت به انها بسیار وقت گیر و زیاد است اما اطلاع کاملا از چرایی ها و متد این معالطه ها می تواند ما را بسیار در نیل به اهدافمان یاری رساند و انحراف از مسیر ما را کم نماید.